سیرت

سلام به همه دوستان خوب .

 

برای به خواب دیدن حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدلله (ص) هنگام خواب با وضو و به پهلوی راست و این کلمات را نوشته در ورقی پاک با جوهری پاک و معطر زیر بالین گذارد . به امید حق رسول اکرم را در خواب بیند .

لعصلی صلح صعه هح

تذکر : تکرار لازم است .

 


 

دستور دیگر :

شب جمعه غسل حاجت کند ، هنگام خواب وضو بسازد و دو رکعت نماز حاجت بخواند ، در هر رکعت سور? توحید را 25 مرتبه بخواند و بعد از آن هزار 1000بار بخواند .

صلی الله علی النبی الامی

و به پهلوی راست با وضو بخوابد .

 


 

اندرین سیر سپنجی یاد گیر این چهار چند

                                       تا بماند رخت قدرت در جهان کهنه تو

تا نخواهندت مخواه تا نبخشندت مــگـیــــر

                                        تا نپرسندت مگوی تا نخوانندت مـــرو

البته اگر انجام دادید و نشد فکر نکنید که من چرند نوشتم . به کارهای خودتان فکر کنید . همه ما گناهکاریم .

پیر نگهدار همه شما خوبان


سلام به همه دوستان .

من ( روح سرگردان )از همه شما خوبان معذرت می خوام به خاطر اینکه مدتی چیزی ننوشتم .

به هر حال لطف کنید و منو ببخشید شرمندم .

خوب دوستان من حتما راجع به حروف ابجد چیزایی شنیدید .

توی این پست می خوام یه مطلب راجع به حروف ابجد بنویسم که میتونید از این فرمول استفاده کنید .

اگه استفاده کنید ضرر نمی کنید . اونم اینه :

ببینید ، مثلا دو نفر می خوان با هم ازدواج کنند شما می تونید از این روش بگید که آیا این ازدواج خوبه یا نه به این ترتیب :

 

 

روش استفاده از این فرمول :

نام هر دو طرف به همراه نام مادرشان ( پسر و دختر ) به حروف ابجد حساب کنید و بعد 5 در 5 طرح کنید یعنی تقسیم به 5 کنید و باقیمانده را نگاه کنید ، اگر باقیمانده 1 یا 3 یا 5 باشد خوبه . اگر 2 یا 4 باشد خوب نیست . اگر 00 باشد ...

تذکر : اگر یکی از حروف اسمها از حروف گژپچ باشد آن حرف را جذف کنید . دنبال حرف شبیه آن نباشید .

یه توضیح :     

اگر 1 یا 3 یا 5 باشد ....... به این معنی است که ستاره های دو نفر جفت می باشد ، خوبه .

اگر 2 یا 5 باشد    ........ به این معنی است که ستاره های دو دونفر جفت نمی باشد ، خوب نیست .

اگر 00 باشد   .......... به این معنی است که ستاره های دونفر جفت کامل نیست ، و یک طرف از خانواده ها با این ازدواج موافق نیست .

یه مثال :     پسر : محمد        نام مادر : زهرا                دختر : فاطمه              نام مادر : نرگس  

          40+8+40+4=92          7+5+200+1=213         80+1+9+40+5=135      50+200+60=310

حالا همه اعداد را با هم جمع می کنیم :

  92 + 213 + 135 + 310 = 750        جمع این اعداد 750 می باشد که اگر ما 5 در 5 طرح کنیم باقیمانده می شود 00  .  به توضیحات نگاه کنید .

 

  ا          ب          ج          د          ه          و          ز          ح          ط          ی          ک

  1         2           3          4          5          6         7         8           9          10        20

   ل          م          ن          س         ع          ف       ص         ق         ر           ش         ت

30         40        50          60        70        80       90        100     200       300       400

ث          خ          ذ           ض          ظ         غ

500     600      700        800        900     1000


سلام به همه ی دوستان .

از شما تشکر میکنم که به من سر میزنید . به خاطر کامنت هاتون هم ممنون .

پریسا جان : لطفا آدرس میلتون رو بدید . با شما کار دارم . من خیلی راحت میتونم به شما و دوستانتون کمک کنم . جدی میگم . خیلی راحت میتونم به شما کمک کنم.

خواهش می کنم که تماس بگیرید .

منتظر شما خوب هستم .

جن ها چه موجوداتی هستند ؟؟؟

جن دارای حرکات بسیار سریع می‌باشد و به همین دلیل قبلاً می‌توانست در آسمان نفوذ و استراق سمع کند ولی با ظهور حضرت مسیح(علیه‌السلام) جلوی ورود و نفوذ آنها به آسمانها به صورت نسبی گرفته شد و با ظهور پیامبر گرانقدر اسلام حضرت خاتم الانبیاء(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کاملاً از ورود آنها به آسمانها جلوگیری گردید، پس جن نمی‌تواند از آینده و اسرار غیب خبر دهد و آنهایی که مدعی این گونه امور هستند، آگاهانه یا ناآگاهانه دروغ می‌گویند. خلقت انسان بعد از خلقت جن روی زمین بوده است و جن‌ها هفت هزار سال پیش از انسان در کره زمین زندگی می‌کردند. همانطور که انسان ها از نسل آدم و حوا بوده، جن ها از نسل مارج و مارجه می‌باشند. طول عمر جن از انسان بسیار زیادتر است ولی جن نیز دارای مرگ، تولد و عمر محدود و مشخص می‌باشد، همچنین دارای حشر، نشر، معاد، حساب و کتاب اخروی است. از لحاظ مرفولوژی و ظاهری، قیافه واقعی جن با انسان تفاوت دارد(این موجودات می‌توانند با قیافه و ظاهر کاذب نمایان شوند). جن یک امتیاز از لحاظ ظاهری نسبت به انسان دارد و آن اینکه می‌تواند به هر شکلی که می‌خواهد اعم از انسان و حیوان دربیاید، ولی به شکل پیامبران، ائمه معصومین و شیعیان واقعی ظاهر نمی‌شود. طول قد جن بسته به سن او بستگی دارد . جن دارای دو جنس مذکر و مؤنث است و تولید مثل می‌کند. نطفه جن بر خلاف انسان از جنس و ماهیت شبیه هوا می‌باشد. برخی معتقدند که انسان و جن می‌توانند با همدیگر ازدواج نموده، حتی تولید مثل نمایند. دستگاه گوارش جن با انسان تفاوت دارد، جن از پس مانده غذای انسان بصورت بو کشیدن و یا مزه مزه کردن استفاده می‌کنند. بطور معمول جن انسان را می‌بیند ولی برای انسان قابل رؤیت نمی‌باشد.
جن مانند انسان دارای علم، ادراک، قدرت تشخیص، مسئولیت و تکلیف است. پیغمبر گرامی اسلام بر جن‌ها نیز مبعوث شدند و در بین جن‌ها نیز دین و مذهب و فرقه وجود دارد. جان به دو گروه مسلمان و غیرمسلمان تقسیم شده و مسلمانان آنها نیز در دو گروه اهل تشیع و اهل تسنن قرار می‌گیرند. رهبر جن‌های شیعه«سعفر ابن زعفر»می‌باشد و لوحی مزیّن به جملة مبارک«یا ابا عبد الله الحسین»برگردن دارد. پدر زعفر در صدر اسلام توسط حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد و خود نیز به دست آن حضرت مسلمان گردید. زعفر و لشکریانش در واقعه کربلا به یاری حضرت امام حسین(علیه‌السلام) شتافتند ولی آن امام بزرگوار اجازه نفرمودند. در منابع مختلف از جمله قرآن کریم، تفاسیر، احادیث و کتب علمی از جن یاد شده است. دانشمندان غربی از جن به عنوان ارواح صدادار یاد می‌کنند. پیامبر گرامی اسلام که درود خدا بر او باد می‌فرمایند:«خداوند جن را در پنج صنف آفرید: باد، مار، عقرب، حشرات و انسان.»برخی از انسانها جن را می‌پرستند، علّامه طباطبائی(رضوان‌الله‌تعالی‌الیه) می‌فرمایند:«مشرکان سه دسته می‌شوند، اول آنهاییکه جن می‌پرستند، دوم آنهاییکه ملائکه می‌پرستند و سوم آنهاییکه مقدّسینی از بشر را پرستش می‌کنند.» ابلیس از طوایف جن است و در قرآن صراحتاً به این مطلب اشاره شده است. ابلیس شش هزار سال عبادت کرد و همین امر باعث شد از زمین به آسمان برود و در رده ملائک قرار بگیرد و به درجه‌ای رسید که مرتبة استادی برخی از ملائک را داشت. برخی از جن‌ها علاقمند به داشتن ارتباط با انسان می‌باشند، بعضی انسانها نیز به ایجاد رابطه با جن‌تمایل دارند، ایجاد این ارتباط امکان پذیر است ولی به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود و نهی شده است، برخی از علما نیز آن را مجاز نمی‌دانند.
ارتبـاط با جن و تسخیر جن نه تنها هیچ سودی برای انسان ندارد بلکه مضر نیز می‌باشد ( ببینید بستگی به نحوه استفاده شما از جن ها داره ) اگر انسانی با جن ارتباط گرفت، دیگر نمی‌تواند آنرا قطع کند و یا حداقل قطع این ارتباط دارای عواقب خطرناکی است ( میشه ارتباط رو قطع کرد و هیچ خطری هم نداره ) . قابل ذکر است که جن در مقابل ارتباط با انسان و بعضاً خدماتی که ارائه می‌کند، چیزهایی از انسان می‌گیرد . ( باید براشون ذکر و آیات مبارکه بخونی و در بعضی جاها عزایم خوند ) . در صورتیکه جن از طرف انسان احساس خطر کند و یا آسیب ببیند، اقدام به تلافی خواهد کرد و به شخص مورد نظر یا بستگان نزدیک، از جمله همسر و فرزندان او آسیب می‌زند و یا آزار و اذیّت می‌رساند، پس بهتر است در مورد جن به همین مقدار اطلاعات رسیده از منابع دینی و بزرگان اکتفا نموده، جن را بهانه‌ای برای تفکّر و تدبّر در عظمت خالق آن قرار دهیم. براستی که اگر انسان تمام عمر خویش را نیز صرف اندیشیدن در بزرگی و عظمت حق تعالی نماید، بسیار اندک خواهد بود.

دوستانه من این مطلب رو که می خونید من از یه جای دیگه برداشتم و لازم بود یه کمی تغییرش بدم تا شما ها اشتباه نکنید . این مطلب رو بنا به درخواست دوسته خوبم افسون نوشتم .

شاد باشید و شاد زندگی کنید .


سلام به همه دوستان .

امید وارم ساله خوبی رو آغاز کرده باشید . دوستان خوب من ، خواهش می کنم کینه ها کدورت ها و.......... کنار بذارید .

اگه با کسی ، حالا به هر دلیلی مشکلی دارید ، بهش زنگ بزنید البته اگه نمی تونید برید سراغش ، آشتی کنید . این طوری خیلی بهتر میشه .

دوست اگه یه دوست خوب باشه در همه حال میتونه کمکتون باشه . نذارید یه وقت خدای نکرده دست تقدیر اون دوست شما رو که یه روزی با هم بهترین بودید از شما بگیره و شما حسرت اونو بخورید .حسرت این که من میتونستم برم و با اون دوباره آشتی کنم ، اما غرور به من اجازه نداد . بچه ها بشکنید غرورتون رو  ، بشکنید  . دکتر شهید علی شریعتی در کتاب گفتگوهای تنهایی می گه : مرد ها غرور را می شکنند ، نامردها غرور را می فروشند .حالا بگید شما دوست من از کدوم دسته ای ؟؟؟

خلاصه این که باز هم به قول دکتر شریعتی : دوست داشتن از عشق برتر است .

من همه شما رو دوست دارم و برای همه شما دعا میکنم که هیچ وقت مجبور نشید با یه دوست رابطه خودتونو بهم بزنید .

روایت داریم که میگن روز اول سال جدید رو بشینید دو رکعت نماز بخونید و بعد از نماز 360 مرتبه آیه الکرسی بخونید و دعا کنید .

خوب شرمنده سرتونو به درد اوردم .حالا می خوام عید و به شما با یه فلش زیبا تبریک بگم .

  

شاد باشید و شاد زندگی کنید .


سلام به همه شما دوستان که به من سر میزنید و عذر خواهی می کنم از شما ها به دلیل اینکه من دیر آپ کردم خلاصه منو ببخشید .

قبلا هم گفته بودم برای ارتباطی خوب با عالم ارواح باید از نیروی تمرکز خوبی برخوردار باشید تا بتونی این کار رو با موفقیت انجام بدید .

برای بالا بردن این قابلیت در خودتون باید از این روش ساده استفاده کنید البته بایدی در کار نیست ، می تونید از روشهای دیگه استفاده کنید .

به تصویر این شمع خوب نگاه کنید .

شما برای بالا بردن نیروی تمرکز باید توی یه اتاق تاریک رفته ( این کار رو در شب انجام بدید ) و یه شمع روشن کنید و به اون خیره بشید و به هیچ چیز هم فکر نکنید جز نیروی تمرکز خودتون .

شب اول این کار رو 10 دقیقه انجام بدید ، شبهای دیگه 5 دقیقه به این زمان اضافه کنید و تا 15 شب تکرار کنید .

بعد از اتمام این 15 شب شما باید مطمین بشید که موفق بودید یا نه ، که اگر موفق نبودید از یه روش دیگه استفاده کنید ( در صورت موفق نبودن با من تماس بگیری ) .

خوب حالا چیکار کنیم تا مطمین بشیم ، از این روش استفاده کنید :

از یه نفر بخواهید که شما رو کمک کنه . به اون دوست عزیزی که شما رو کمک می کنه بگید پشت به شما در فاصله 2 متری از شما بایسته تا بتونید به پشت گردنه اون خیره بشید ، در حین خیره شدن به اون دوست شما باید به اون تلقین کنید که الان پشت گردن شما درد همراه با گرما ی شدید پیدا می شه . این کلمات رو تکرار کنید . بعد ببینید آیا این حالت برای دوستمون وجود داره یا نه .

تذکر : فکر نکنید همون دفعه اول یا تو 5 دقیقه اول این حالت پیدا می شه . تکرار و تمرین لازمه .

هر کدوم از شما دوستان که موفق بودید لطفا به من بگید تا قدمه بعدی رو به شما بگم .

مولا نگهدارتون .

 


سلام به همه عزیزان .

می خوام اولین تجربه احضار ارواح خودمو براتون بازگو کنم .

من به همراه دو تا از دوستان گکه به من اجازه ندادند اسامی شونو بنویسم ، تو یه اتاق نسبتا تاریک تو یه شب سرد زمستونی نشسته بودیم .

این ایده من بود که از یک روح درخواست کنیم ( روح احضار کنیم ) تا ببینیم آیا واقعا چنین چیزی هست یا نه ؟؟؟

بلاخره تصمیم گرفتیم که این کارو انجام بدیم و شروع کردیم .

اول وسایلی که مورد نیازمون بود رو تهیه کردیم و بعد من شروع کردم به تمرکز کردن روی یکی از ارواح بستگان .

بعد از چند دقیقه دست من شروع به حرکت کرد و من حضور یک غریبه رو توی اتاق که از جنس خودمون سه تا نبود احساس کردم . ترس تموم وجودمو فرا گرفته بود و همه بدنم گرم شده بود . گرمای عجیبی بود ، واقعا عجیب ( گرما ) .

بعد شروع کردم به خوش آمد گویی به اون روح و گفتگو و رسیدنه سوال هایی که همیشه تو ذهنم بود در مورد ارواح و دنیای ارواح و اونم جواب می داد .

ما حدود 20 دقیقه با اون مهمون عریز صحبت کردیم و از اون خواستیم که از اتاق بره بیرون تا بتونیم کس دیگه رو دعوت کنیم ، خب اونم رفت و دست من آزاد شد و گرمای بدنم کم شد .

بعد استراحتی کوتاه من از یک روحه دیگه درخواست کردم تا وارد اتاق بشه و ما رو راهنمایی کنه شخصی وارد اتاق شده بود و همون حالات قبل با این تفاوت که خیلی بیشتر شده بود . ( گرما و لرزش بدنم ) .

نمی دونم چرا این مهمون جدید به سوالات ما جواب نمی داد اگر هم جواب می داد چرند می گفت .

تازه یه بار به من گفت بچه مواظب حرف زدنت باش وگرنه می زنمت ، مثل ... ترسیده بودم و سریع گفتم از اتاق برو بیرون نمی خوام با شما صحبت کنم . اونم به من گفت خفه شو تو منو آوردی اما نمی تونی منو بفرستی بیرون . خلاصه سرتونو درد نیارم بعد از 10 دقیقه التماس کردن و خوندنه سوره های مختلف از اتاق رفت بیرون و ما سه تا که از ترس نمی دونستیم چیکار کنیم از خونه رفتیم بیرون ، رفتیم خیابون .

یه چیزه جالب دیگه اینکه نزدیک خونه که بودیم یه قبرستون قدیمی بود .

اینم بود اولین تجربه من از احضار ارواح و الان حدود 5 ساله که دارم تو این زمینه بطور دست و پا شیکسته فعالیت می کنم .

از همتون متشکرم که برام نظر میدید و به من نیرو میدید تا ادامه بدم .


سلام به همه دوستان که این مطالب رو می خونند .

در این پست می خوام ساده ترین روش احضار ارواح رو برای اون دسته از دوستان که به این مطلب علاقه دارند  بنویسم ، فقط یه چیزی رو همین اول بگم که :

من آخرین قسمت از دعاهای این روش رو نمی نویسم ، چون بلاخره یه عده از شما دوستان این روش رو
تست میکنید و چون دفعه اولتونه به مشکل بر می خورید و من نمی خوام اینطوری بشه و دوستانم به دردسر بیفتند .

اما حاضرم این روش رو به شما دوستان یاد بدم ، ولی اول باید یه سری ریاضت بکشید .( 15 تا 20 روز ) بستگی به خودتون داره ( قدرت تمرکز ) . در هر صورت ایمیل منو همه گی دارید . خوشحال می شم با من تماس بگیرید .

این روش چه چیز هایی لازم داره ؟؟؟

1- یه جمع خوب که به وجود ایزد یکتا و ارواح اعتقاد داشته باشند .

2- یه اتاق نسبتا تاریک .

3- وجود کسی که از این روش اطلاعات کافی داشته باشد و یه مدیوم خوب .

4- یه صفحه که حروف الفبا رو توی اون نوشته باشید با ترتیب خودش که در زیز عکس اون صفحه رو می بینید و روشن کردن یه دونه عود ( وجود عود کمک می کنه تا ارواح بهتر و سریعتر دعوت شما رو قبول کنند ) .

5- یه چیزی هم مثل درب نوشابه ، درب شیشه شربت یا چیزی مثل اینا هم داشته باشید که بتونید با روح حرف بزنید (  اون درب نوشابه روی حروف  حرکت می کنه تا شما به جوابتون برسید ) .

دوستان حالا روش احضار ارواح :

ابتدا کل جمع یه فاتحه برای هم? رفتگان می خونند ، بعد کسی که رهبری گروه رو به عهده داره روی روح مورد نظر تمرکز می کنه و براش فاتحه می فرسته و سوره قدر رو می خونه و بعد دعا های مورد نظر و کسب اجازه از ..................................................................................   . ( اینا رو نمی نویسم ) .

مدیوم یا کسی که پشت این صفحه نشسته بدن خودشو کاملا شل کنه ( ریلکس باشه ) تا روح بتونه دست اون عزیزو بگیره .

وقتی روح بیاد دست مدیوم شروع به حرکت می کنه ( یه راهنمایی : دست از ناحیه آرنج کمی درد داره به خاطر اینه که روح دست رو از آرنج گرفته ) . با روح خیلی مودب و متین صحبت کنید ، اگر روح به سوالی جواب نداد اصرار نکید ، حتما مشکلی از طرف شماست چون دفعه اول و دوم و .........   دهم . روح به شما باج نمی ده . در صورتی که یه سری از دعاهای خاص و سوره های خاص رو بخونید .

به همین سادگی دوستان ، حالا پی بردید چرا می گم ساده ترین روش احضار ارواح .

فقط یه راهنمایی می کنم :

در صورت بروز هر گونه مشکل ابتدا ایه اول سوره جن رو بخونید و بعد شروع کنید سوره مبارکه فتح رو بخونید و از روح یا هر موجود دیگه بخواهید بره بیرون . سوره فتح رو زیاد بخونید تا زمانی که مطمئن بشید روح یا جن از اتاق رفته و جمع رو ترک کرده . 

بازم می گم ، من دعاهای مهم رو ننوشتم لطفا اجرا نکنید ، اگر می خواهید احضار روح کنید با من تماس بگیرید .

موفق باشید ، در پناه ارواح متعالی .


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 3:16 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

با عرض شرمندگی از دیر به دیر آپ کردنم .

در تابستان سال 1991 پم رینولدز متوجه وجود تورم و برجستگى در شریان مغزش شد. رابرت اسپتزلر مدیر انستیتو مغز و اعصاب فونیکس به مادر سه بچه آتلانتایى گفت که ممکن است در حین عمل جراحى قلب او از کار بیفتد و نیز در طول مدت عمل فعالیت مغز او نیز متوقف شود و با وجود استفاده از کلیه امکانات کلینیکى ممکن است او به مدت یک ساعت بمیرد. هنگام بیهوشى رینولدز زیر دستگاهى قرار داشت که صدایى شبیه به کلیک را در گوش او وارد مى کرد، به جهت مطلع شدن از فعالیت ساقه مغز او (ساقه مغز در کنترل شنوایى و سایر اعمال غیرارادى نقش دارد.) علاوه بر این دستگاهى ضربان قلب و تنفس و درجه حرارت و سایر علائم حیاتى او را کنترل مى کرد. همان طور که اسپتزلر مغز او را باز مى کرد، اتفاقى افتاد که هرگز در پیچیده ترین مانیتورها نیز اتفاق نیفتاده، رینولدز احساس کرد که از جسم خودش خارج شده. او در فرصتى مناسب از بالاى شانه هاى اسپتزلر به پایین و به عمل جراحى نگاه کرد. اسپتزلر را دید که چیزى شبیه به یک مسواک برقى در دست دارد. یک صداى زنانه گفت که جریان خون بیمار بسیار ضعیف است و این طور به نظرش رسید که آنها مى خواهند کشاله ران او را عمل کنند. رینولدز فکر کرد که این نمى تواند صحت داشته باشد. این یک عمل جراحى مغز بود. با وجودى که چشم ها و گوش هایش کاملاً بسته بودند، همه کارهایى را که روى جمجمه اش انجام مى شد، مى دید و آنچه که او درک مى کرد واقعاً اتفاق مى افتاد، در واقع چاقوى جراحى واقعاً شبیه یک مسواک برقى بود. در حقیقت جراحان روى کشاله ران او هم کار مى کردند. او به دستگاهى که فعالیت قلب و شش ها را کنترل مى کرد، وصل بود. در اینجا جراح دستور داد که کار را متوقف کنند. جهت خارج کردن خون از بدنش همه خون او را از بدنش خارج کردند و حیات پیکر او را ترک کرد. او خودش را دید که از تونلى عبور مى کند و به طرف نورى مى رود. در انتهاى تونل او اقوام و آشنایان فوت شده از جمله مادربزرگش را که سالیان زیادى بود درگذشته بود، دید. به نظر مى رسید زمان متوقف شده. سپس ملکى روح او را به بدنش بازگرداند و او را راهنمایى کرد که برگردد و این مثل رها شدن در یک استخر آب یخ بود. پس از بازگشت به حیات رینولدز همه چیز را به اسپتزلر گفت. همه چیزهایى را که دیده و تجربه کرده بود و اسپتزلر به او گفت تجربه شما خارج از تخصص من است و بعد از 12سال هنوز اسپتزلر نمى دانست آن حالت را چگونه توجیه کند

حقیقت یا توهم امروزه پیشرفت هاى پزشکى به پزشکان اجازه مى دهد افرادى را که در زمان هاى گذشته به طور غیرقابل برگشتى ممکن بود، بمیرند، به زندگى برگردانند. در حقیقت این علم عملاً مرز آنچه را که مرگ مى نامیم، عقب رانده. هیچ کس نتوانسته آمار افرادى که داستانى نظیر داستان رینولدز (تجربه خروج از جسم)، سفر به داخل تونل و مواجه شدن با فرشتگان یا جدا شدن از مرحومان و افراد مورد علاقه شان دارند را بیان کند. این حقیقت قابل توجه به نام NDE یا «تجربه نزدیک به مرگ» نامگذارى شده است. ابتدا تقریباً همه پزشکان چنین گزارش هایى را رد مى کردند و توضیحات علمى و پزشکى آنها آن حالت را به هم ریختگى عصبى که از تغییرات به وجود آمده، هنگام مرگ مغزى منتج مى شد، مى دانستند. با وجود این به هم ریختگى عصبى فقط در صورتى که بنا به دلایلى مغز بعضى از کارایى هایش را حفظ کند، مى تواند اتفاق بیفتد و توضیحى در این خصوص وجود داشت. در یک مسیر مستقیم مغز مى تواند مانند کامپیوترى باشد که منابع تغذیه ها و آى سى هاى آن را جدا کرده باشند، لذا نمى تواند توهم داشته باشد و اصلاً نمى تواند کارى انجام دهد و همان گونه که شروع زندگى هوشیارانه را نمى توان مشخص کرد، در مورد پایان زندگى نیز چنین است. مشخص کردن زمان دقیق مرگ معلوم نیست. در حقیقت از نظر پزشکى و علمى غیرممکن است. میشل سابوم کاردیولوژیست مى گوید که این طور به نظر مى رسید که زمان مرگ یک لحظه واحد در زمان است، ولى حالا این طور به نظر مى رسد که مرگ یک پدیده مرحله اى است نه یک لحظه منفرد در زمان. ما نیاز به چیزى جهت ادامه کار داریم، همانگونه که جامعه ما از عوامل اجتماعى و قانونى متنوعى تشکیل شده که نهایت را مشخص مى کند در اینجا نیز مواردى وجود دارد که با آنها بیشتر آشنایى داریم

مرگ کلینیکى تنفس و ضربان قلب متوقف شده اند، شخص ممکن است هنوز قادر به ادامه زندگى توسط دستگاه احیاى قلب و ریه یا وسایل دیگر باشد. مرگ کلینیکى بستگى به این دارد که علائم حیاتى تحت چه شرایطى متوقف شده اند و چرا؟ • مرگ مغزى فعالیت بخش پایینى یا ساقه مغز که اعمال غیرارادى و اتوماتیکى بدن را اداره و کنترل مى کند متوقف مى شود و شخص فقط با کمک دستگاه حفظ حیات احیاى قلب و ریه مى تواند به زندگى خود ادامه دهد. اظهارنظرها در خصوص طول زمان یا دوره اى که ساقه مغز غیر فعال بوده تا زمانى که فرد به طور طبیعى مرگ را دریابد متفاوت است

مرگ بخش بالایى مغز ساقه مغز هنوز فعال است، قلب، شش ها و سیستم هاضمه کار مى کنند ولى بخش احساس کردن و فکر کردن مغز از فعالیت باز ایستاده، در اینجا این امکان وجود دارد که بدن با دستگاه CPR براى مدتى طولانى نیز فعالیت داشته باشد

مرگ تمامى مغز یا مرگ مغزى کامل هم بخش پایینى و هم بخش بالایى مغز از کار افتاده و فعالیتش متوقف مى شود گویى به اندازه کافى درهم آمیختگى نداشته اند. بعضى از رهبران روحانى و کارشناسان و صاحب نظران مختلف سئوال مى کنند که آیا روح در هنگام مواجه شدن با یکى از موارد بالا جسم را ترک مى کند؟ تجسم هایى در حالت NDES یا «تجربه هاى نزدیک به مرگ» اتفاق مى افتد این در حالى است که هیچ فعالیت مغزى جهت دریافت آنها وجود ندارد. دانشمندان و صاحب نظران الهیات و گروه مردم عادى براى دریافت پاسخى گرد آمده اند، در جریان تئورى هاى متداول علمى چنین تجربیاتى نمى تواند به سادگى رخ دهد. مرگ و هوشیارى کاملاً دقیق و بدون خطا هستند، در بحث مربوط به تجربه نزدیک به مرگ بعضى ها معتقدند که علم باید به جهتى سوق داده شود که جایى براى احتمال وجود روح باز کند. عده اى هنوز بدبین اند. من از محقق بریتانیایى سوزان بلک مور که داراى مدرک دکترا است سئوال کردم، آنچه که او در خصوص پم رینولدز بیان مى کند این است که او مى گوید اگر آنچه که شما شرح دادید درست باشد همه علوم مى بایست مجدداً بازنویسى شوند. به هر حال بلک مور مى گوید اطلاعات و آمار دقیق نیستند. او پس از حدود سى سال تحقیق در خصوص مسائل غیرعادى و غیرمتداول مى گوید من فقط مى توانم بگویم که موارد مانند یکدیگر نیستند. او در کتابى به نام من براى زیستن درخصوص تجربه هاى نزدیک به مرگ مى گوید: ظواهر این تجربیات نزدیک به مرگ به علاوه عبور از تونل و نیز خارج شدن از جسم مى تواند انگیزه و علت فیزیولوژیکى داشته باشد، مثلاً در حین جراحى مغز و تحت تاثیر بیهوشى عمومى بیماران گاهگاهى رویت چیز هایى از دورنماى یک تجربه خارج از جسم بودن را گزارش مى دهند. سایرین تحت تاثیر LSD و تریاک، حشیش و قرص هاى آرام بخش و خواب آور و نیز در زمان استرس نظیر این موارد را بیان مى کنند. او معتقد است که هنگام استفاده از مواد بالا مغز هیچ گونه عکس العملى ندارد. به عقیده او مى توان نتیجه گیرى کرد که تجربه خروج از جسم و همه عوامل دیگر در تجربه هاى نزدیک به مرگ با مرگ مغزى شروع مى شوند و خاتمه مى یابند. کاردیولوژیست و محقق NDE (تجربه نزدیک به مرگ) میشل سابوم آنچه را که رینولدز بیان کرده و دیده و شنیده با آنچه از یادداشت هاى اسپتزلر جراح او مقایسه مى کند درمى یابد در طول مدتى که رینولدز تونل را تجربه مى کرده به هیچ وجه فعالیت مغزى نداشته مانند کامپیوترى که قبلاً صحبتش شد و مغز او با کلیه توانایى هایش مرده بوده و یک مغز مرده نمى تواند خصوصیت دیگرى داشته باشد، نه مى تواند چیزى را ببیند و تصور کند و نه مى تواند عکس العملى نسبت به داروى بیهوشى یا سایر مخدرها داشته باشد. او تمام استانداردهاى کلینیکى مرگ را دارا بود. طبق اظهارات سابوم او خونى در بدنش نداشت و نیز کاملاً فاقد علائم حیاتى بود. بنابراین آیا این مرگ بود؟ و اگر این مرگ بود تجربه اى که او در طول این مدت داشت چه بود؟

این من نیستم، فقط جسم من است باربارا رومریک پزشک عمومى در فورت لادردیل فلا اولین بار با بیمارى که داراى تجربه نزدیک به مرگ بود مواجه شد. در زمان رزیدنتى باربارا در سال هاى اولیه 1994. او با بیش از 600 نفر مصاحبه داشته که گزارشى از تجربه نزدیک به مرگ را داده اند و درخصوص آن نیز کتابى هم نوشته اند، گرچه نقطه نظر او با بسیارى از این افراد در زمینه پزشکى یکسان نیست، این مصاحبه ها او را به این نتیجه رساند که چیزى وجود دارد که پس از مرگ ما به زندگى اش ادامه مى دهد. او مى گوید در طول مدتى که با این افراد مصاحبه داشتم آنها مى خواستند با سایر افرادى که همین تجربیات را داشتند صحبت کنند. او در عوض شروع به حمایت از چنین افرادى که یکى از گروه هاى بزرگ جهان هستند کرده و مى گوید مى خواستم داستان هایشان را بشنوم بنابراین در گردهمایى هایشان حاضر مى شدم. زوج هایى معمولى بیشتر زنان و مردان میانسالى بودند که گرد آمده تا در تجربه اى که براى بسیارى از آنها تناوب سفر روحى و زندگى بود سهیم شوم. رابرت میلهم مى گوید که قلبش در اثر حمله قلبى از کار افتاد. «درد از بین رفته بود من روى جسم خودم معلق بودم و در حالى که دراز کشیده بودم به خودم نگاه مى کردم که رویم را مى پوشاندند.» پس از یک زندگى توام با خودخواهى اینک مرگ از من فرد بخشنده اى ساخته بود. آقاى کن امیک درخصوص یک NDE که پس از یک واکنش آلرژى برایش پیش آمده مى گوید که نفسش قطع شده و رنگش کبود شده. او مى گوید خودم را در آن حالت مى دیدم، مى توانستم بشنوم، حالاتى مثل ترس و آرامش را حس مى کردم. امیک مکث مى کند انگار که دوباره آن حالت را تجربه مى کند. پس آن شىء کبود شده روى تخت کیست؟ آن منم. مى دانم که منم. نگاه کردن به او مرا مى ترساند. اما واقعاً آن من نیستم، آن فقط جسم من است. این مطالب مدارکى که نشان بدهد آنها از نظر کلینیکى مرده بودند را به دست نمى دهند ولى نکته اى در کنار این مسئله وجود دارد. این یک تجربه نزدیک به مرگ است و این است که آنها را جذب مى کند. رومر مى گوید اینگونه افراد از اینکه مى فهمند تنها و یا دیوانه نیستند آرامش پیدا مى کنند، داستان هاى آنها ممکن است توهمى به نظر برسد ولى اینقدرها هم غیرعادى نیستند. آنها داستان هاى برگرفته از NDES یا تجربیات نزدیک به مرگ را در سراسر جهان منعکس مى کنند

مدارک جدید، نظریه هاى جدید بسیارى از محققین پزشکى بر این عقیده اند که تجربه هاى نزدیک به مرگ هنگامى که مغز فعالیت کامل و کافى نداشته باشد اتفاق مى افتند. آنها مى گویند ممکن است این تجربیات باورکردنى باشند ولى نه به عنوان وجود زندگى پس از مرگ بلکه چیزى مثل خطور کردن به مغز و نیز معتقدند که هوشیارى به تنهایى در مغز وجود ندارد. در نوشته اى که در دسامبر 2001 در مجله پزشکى بریتانیایى به نام Lancet منتشر شد کاردیولوژیست هلندى به نام ون لومل مى نویسد مرد 44ساله اى را که دچار حمله قلبى شده بود با آمبولانسى به بیمارستان آورده و دکترها قلب او را با دستگاه شوک دهنده به کار انداختند. پرستارى دندان هاى مصنوعى بیمار را از دهان او جهت جاى دادن لوله تنفسى در گلوى بیمار خارج کرد. سپس مرد را به بخش مراقبت هاى ویژه بردند. یک هفته بعد مرد بیمار پرستارى را که دندان هاى مصنوعى او را از دهانش خارج کرده بود دید و او را شناخت با اینکه در برخورد قبلى بیمار در حالت کما و مرگ کلینیکى بود. او به پرستار گفت شما دندان هاى مصنوعى مرا از دهانم خارج کردید و در ادامه به توضیح سایر جزئیات پرداخت و گفت که جداشدن روح از بدنش را مشاهده کرد. در تحقیقى جهت بیان تفاوت تجربه هاى نزدیک به مرگ ون لومل و همکاران محققش با 343 نفر که دچار حمله هاى قلبى شده و زنده مانده بودند مصاحبه کردند. 18 درصد از هوشیارى کامل خود صحبت کردند. ون لومل مى گوید این افراد همه چیز را به طور کامل از احساس خود و آرامش پرواز به مرحله تجربه نزدیک مرگ بیان کردند. متن چاپ شده محققان بریتانیایى در بیمارستان عمومى ساوتهمپتون در مجله «Resuscitation» به این نتایج اشاره مى کند که 11درصد از بیماران داراى حافظه کامل در دوره بیهوشى بوده اند. شش درصد از آنها پس از حمله قلبى به هوش آمدند و به زندگى بازگشتند و تجربه هاى نزدیک به مرگ خود را بازگو کردند. هم ون لومل و هم محققین بریتانیایى بر این باورند که این یافته ها بیانگر این مسئله است که هوشیارى مى تواند در صورت فقدان فعالیت مغز نیز وجود داشته باشد. «شما مى توانید مغز را با یک دستگاه تلویزیون مقایسه کنید.» او مى گوید: «برنامه تلویزیونى در دستگاه تلویزیون شما نیست.» پس هوشیارى کجا است؟ آیا در تک تک سلول هاى بدن است؟

ون لومل مى گوید من فکر مى کنم که چنین باشد. «ما مى دانیم که روزانه 50 میلیون سلول مى میرند.» او به این مسئله اشاره مى کند که این نابودى در مقیاس بالا به این معنى است که تقریباً همه سلول هاى تشکیل دهنده وجود من و شما نو و جدید هستند در صورتى که ما نسبت به آنچه همیشه بوده ایم تغییرى را احساس نمى کنیم. براى ون لومل مسئله به این صورت ادامه مى یابد که باید «نوعى ارتباط بین سلول هاى ما وجود داشته باشد» یا به عبارت دیگر همه سلول هاى ما نه فقط سلول هاى مغزى بلکه تریلیون سلول دیگر که در ماهیچه ها، استخوان بندى، روده و احشا، پوست و خون وجود دارند «به طریق شبکه مانندى با هم تبادل اطلاعات یا گفت وگو دارند» در نتیجه ما تجربیاتمان را فعالانه حفظ کرده حتى در زمانى که بیلیون سلول تشکیل دهنده بدن ما از بین رفته و بیلیون سلول دیگر جاى آنها را مى گیرند. پس در این صورت همه سلول ها هنگام مرگ مغزى نیز زنده اند و مى توانند از طریق ذهن از مسائل به نحو غیرقابل توضیحى آگاه شوند. عقاید و پیشنهادات ممکن است ما را از مراحل توضیحى تجربه هاى نزدیک به مرگ دور کند مثل دلایل محکم زندگى پس از مرگ ولى آنها افق هاى جذاب خودشان را دارند. پس این به چه معنى است اگر ذهن انسان پس از مرگ مغزى فعالیت داشته باشد آیا باید در مورد بازگشت پس از مرگ مغزى بازنگرى داشته باشیم. تجربه هاى نزدیک به مرگ ما را وادار مى سازند که مجدداً سئوالاتى را که فکر مى کردیم پاسخشان را مى دانیم امتحان کنیم. مرگ چیست؟ هوشیارى کجا است؟ و آیا علم مى تواند روح را بیابد؟


نه مرادم ، نه مریدم ، نه پیامم ، نه کلامم ، نه سلامم ، نه علیکم ، نه سپیدم ، نه سیاهم ، نه چنانم که تو گوئی ، نه چنینم که تو خوانی ، نه آنگونه که گفتند و شنیدی ، نه سمائم ، نه به زنجیر کسی بسته و برد? دینم ، نه سرابم ، نه برای دل تنهائی تو جام شرابم ، نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم ، نه فرستاد? پیرم ، نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم ، نه جهنم ، نه بهشتم ، چنین است سرشتم ، این سخن را من از امروز نه گفتم ، نه نوشتم ، بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم .

حقیقت نه برنگ است و نه بو ، نه به های است و نه هو ، نه به این است و نه او ، نه بجام است و سبو ، گر به این نقطه رسیدی بتو سربسته و در پرده بگویم ، تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را .

آنچه گفتند و سرودند تو آنی ، خود تو جان جهانی ، گر نهانی و عیانی ، تو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی ، تو ندانی که خود آن نقطه عشقی ، تو اسرار نهانی ، همه جا تو ، نه یک جای ، نه یک پای ، همه ای ، با همه ای ، همهمه ای ، تو سکوتی ، تو خود باغ بهشتی ، تو بخود آمده از فلسفه چون و چرایی ، بتو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی ، در همه افلاک بزرگی ، نه که جزئی ، نه چون آب در اندام سبوئی ، خود اوئی ، بخود آی ، تا بدر خانه متروکه هر کس ننشینی و بجز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی .

                                                      بخود آ



 


شرمنده از این که دیر به دیر آپ می کنم . باور کنید وقت ندارم .

برای بالا بردن تمرکزتون باید روی یه ورق سفید یه دایره کوچک به قطر 2سانتی متر بکشید و از فاصل? 1متری به اون نگاه کنید بدون اینکه پلک بزنید . ( زمان این تمرین بستگی به خودتون داره ) اما نکت? مهم اینه که روز دوم فاصله رو بیشتر کنید . تازه باید به چیزی هم فکر نکید و دایم صلوات بفرستید .

 

پنجشنبه پانزدهم تیر 1385

یکی از راههایی که انسان می تونه قدرت فکر و انرژیه خودشو بالا ببره استفاده از تمرینات روحیه ؟

تمرینات روحی انواع زیادی داره ولی پایه و اساس تمامی این تمرینات بر دو چیزه ، تمرکز کردن و دستیابی به گنجینه اسرار یا همون ضمیر نا خود آگاه .

در اینجا باید یک مقدار درباره ضمیر ناخود آگاه و ضمیر خود آگاه توضیح بدم :

ضمیر آگاه همان ضمیریه که شما وقتی مشغول خوندن مطلبی هستید اون مطلب رو توی خودش جا میده . این مطلب بعد از مدتی از ضمیر آگاه شما به ضمیر ناخود آگاه شما منتقل میشه تمام اتفاقات و مساعلی که برای ما اتفاق می افته بعد از مدتی از یاد ما میره ولی در حقیقت به ضمیر ناخود آگاه ما انتقال پیدا کرده و از بین رفته .

ضمیر ناخود آگاه ما توان انجحام دادن هر در خواست رو داره به شرط اونکه با تمام وجود یک چیزی رو بخواد .

حالا برای اینکه ما بتونیم به ضمیر ناخود آگاه خودمون نزدیک بشیم احتیاج به این داریم که بدی ها رو از خودمون دور کنیم . مثل کینه ، نفرت ، خشم ، دروغ گویی . اگه ما بتونیم تمام فکر های منفی که باعث تولید انرزی منفی میشه رو از خودمون دور کنیم دستیابی به ضمیر ناخود آگاه خودمون آسون تر میشه و هر خواسته ای که داشته باشیم انجام میشه .

ببینید در حقیقت خدا قبلا قدرتی به خود انسان داده که اگه بخواد می تونه ازش استفاده کنه به خواسته هاش هم می رسه .

سعی شد که خیلی خلاصه راجع به ضمیر ها توضیح داده باشم .

توی پست بعدی یه تمرین روحی رو می نویسم .


سلام .

همه شما بعضی وقتها مجبور میشد که یه ساعتی از شب یا روز رو بیدار بشید .

می تونید از آی? آخر سوره اصحاب کهف استفاده کنید به این ترتیب :

قبل از خواب وضو می گیرید بعد نیت می کنید که چه ساعتی می خوان بیدار بشید

بعد آیه رو می خونید و می خوابید البته با صلوات بخوابید .

مطمئن باشید رأس ساعت بیدار می شید .

 

سحر و جن زدگی دو موضوع واقعی هستند که تاثیرات و مشکلات فراوانی برای بعضی ها  به وجود می آورند و عدم شناخت کافی از این موضوعات، مهم ترین عامل در درمان نیافتن بیماری ها و مشکلاتی هست که گریبانگیر بعضی از ماست. مشکلاتی از قبیل : ناآرامی های خانوادگی و تنفر بین زن و شوهر، مشکلات جنسی و زناشویی، بیماری های شدید جسمی، ناراحتی ها و بیماری های روحی و روانی، و ....    

سحر، جادو، طلسم و دل سیاهی

سحر و ساحران در طول تاریخ بشری از دیر باز وجود داشته اند و قرآن نیز به امر سحر و جادو اشاره کرده است و از آن به عنوان یک حقیقت و واقعیتی که دارای تاثیر می باشد یاد کرده است و آن را از جمله امور بد و ناردست برشمرده است و همگان را از اجرا و مشغول شدن به این امور بازداشته است و یادآوری کرده است که ساحران جز با اذن الله کاری نمی توانند بکنند (( آیه 122 سوره البقرة  و آیه 4  سوره الفلق )) و از دیدگاه فقه اسلامی، ساحران و جادوگران کافر می باشند.

 اما در هر صورت در اکثر جوامع عده ایی به عنوان ساحر و جادوگر به این کار زشت و حرام مشغول هستند و موجبات فساد، نزاع و جدایی را بین انسانها فراهم می کنند. با توجه به اینکه سحر و جادو دارای تاثیر می باشد و عده ایی به این کار زشت مشغول هستند و عده ایی نیز توسط ساحران سحر شده اند، و به ضررهای فراوان جسمی، روحی و خانوادگی دچار شده اند، قضیه ی باطل کردن سحر دارای اهمیت دوچندان می باشد.

باطل کردن سحر، جادو و طلسم

عده ایی از ساحران با روش های غیر شرعی و زشت خود سحر و جادو را باطل می کنند تا از دو طرف سود ببرند و اموالی را صاحب شوند، حال آنکه مراجعه به این ساحران برای ابطال سحر، جادو، طلسم، دل سیاهی و یا هر بیماری دیگری به علت روش های غیر شرعی و نادرست این ساحران، از لحاظ شرعی حرام و ممنوع می باشد.

در این میان روش درست و شرعی باطل کردن سحر، استفاده از آیات قرآنی و اذکار نبوی و امور دیگری است که رسول الله صلی الله علیه و سلم برای باطل کردن سحر به آن اشاره و ارشاد فرموده اند.

این سایت با توکل بر خداوند در صدد آن است که در امر باطل کردن سحر و جادو و مشکلات ناشی از آن برای بیماران قدمی بردارد و به شما این اطمینان را می دهد که روش های مورد نظر مسئولین این وبلاگ, بدون اشکال شرعی می باشد.

نشانه ها و عوارض سحر و جادو

شخصی که سحر شده است به عنوان یک بیمار علائم و نشانه هایی بر او آشکار می شود که از خلال آن می توان فهمید که مورد سحر واقع شده است یا خیر. ما این نشانه ها را در ذیل می آوریم تا شما بتوانید در مرحله ی اولیه تشخیص دهید که آیا دچار بیماری شده اید یا نه؟

1ـ طلسم:  

ساحران معمولا برای اجرای سحر از طلسم استفاده می کنند. طلسم عبارت است از نوشته ایی مرموز و متشکل از اعداد و حروف ناهماهنگ و نامفهوم و معمولا به صورت جدول که ساحر آن را بر روی کاغذ و یا شیئ دیگر می نویسد. در صورتی که کسی چنین چیزی که ممکن است در اشکال و اشیاء مختلف جاسازی شده باشد را مشاهده کند، احتمال اینکه وی مورد سحر واقع شده باشد زیاد است. این موارد ممکن است در محیط خانه،  اتاق، رختخواب، در درب ورودی منزل و یا در کوچه جلو درب منزل یافت شود.

2ـ جدایی، بدبینی، تنفر و طلاق ناشی از دل سیاهی

رایج ترین نوع  سحر، جدایی و دشمنی افکندن بین دو شخص می باشد، به گونه ایی که این دو شخص یا یکی از آنها به طور غیرطبیعی و غیرارادی از دیگری متنفر می شود، تا جایی که توانایی و تحمل دیدن وی را ندارد و وقتی که او را می بیند و یا هم سخن می شود به شدت دچار فشار روحی می شود، نفس هایش بند می آید، سردرد می گیرد، رنگش تغییر می کند و می خواهد هر چه سریع تر از او جدا شود و جالب اینکه خود نیز دلایل این همه تنفر و امور غیرطبیعی را نمی داند و متحیر می ماند که چرا نمی تواند طرف مقابل خود را تحمل کند. این نوع سحر معمولا بین زن و شوهر و یا دو نامزد صورت می گیرد و ممکن است بین فرزند و والدین و یا هر کس دیگری رخ دهد.

در مورد جدایی و نفرت بین زن و شوهر یا دو نامزد شرح بیشتری می دهیم.

بسیاری از اوقات دو شریک زندگی، روابط خوب، سالم و گرمی دارند ولی به یکباره همه چیز به هم می خورد و همه ی نشانه های بالا در یکی از آن دو ظاهر می شود، طوری که طرف فقط خواستار طلاق و جدایی می شود و خود نیز دلیل آن را نمی داند و فقط تنفر بی سبب، بی دلیل و بدون اراده...

در بین مردم این نوع سحر را دل سیاهی می نامند. بدین معنی که دل و قلب کسی را برای دیگری سیاه و تار نموده اند تا موجبات جدایی حاصل شود و معمولا این امور بوسیله ی دشمنان آن خانواده و یا اشخاص حسود و از طریق شخص ساحر صورت می گیرد.

این نوع تنفر بی اراده معمولا نشانه های دیگری نیز دارد؛ به طور مثال زن شوهرش را به اشکال غیر طبیعی می بیند مثلا صورت شوهرش را مانند یک حیوان حقیقی می بیند. معمولا در این نوع سحر دو شخص در هنگام دور بودن از هم تنفری ندارند، اما به محض اینکه همدیگر را می بینند و یا هم صحبت می شوند، این نشانه ها ظاهر می شوند. مثلا تا زمانی که شوهر در مسافرت و یا خارج از منزل به سر می برد، زن هیچ نفرتی ندارد، اما به محض اینکه شوهر وارد خانه می شود همه ی این نشانه ها و مشکلات بدون اینکه زن بخواهد و بداند بر او عارض گشته و مشکلات شروع می شود.

3ـ مشکلات جنسی ــ ناتوانی در روابط جنسی ــ اختلال در روابط جنسی

یکی از نشانه های سحر و یکی از انواع آن، اختلال در روابط جنسی بین زن و شوهر می باشد. ساحر بدین وسیله یکی از مهم ترین ویژگی های روابط بین زن و شوهر را مختل می کند، تا بدین وسیله بتواند به همان هدف خود که بروز مشکلات خانوادگی و جدایی و طلاق بین زن و شوهر است، دست یابد.

در این نوع سحر زن یا شوهر به مشکلات جنسی غیر معمول و غیر متعارفی دچار می شوند، به گونه ایی که در اجرای اعمال جنسی به کلی ناتوان می شوند که به بعضی از انواع و آثار آن اشاره می کنیم.

ممکن است زن ناخواسته از دخول و نزدیک شدن آلت تناسلی مرد به شرمگاهش ممانعت کند و سبب این کار هم ترس یا مشکلات روانی و یا سردی مزاج در امور جنسی از طرف زن نمی باشد، به گونه ایی که خود زن هم دلیل این امر را نمی داند. مثلا قبل از آمیزش به یکباره دو ران زن قفل می شود و به هم می چسبند و تحت هیچ نیرویی قابل بازشدن نیست و این امر به اراده ی زن نیست و زن علت آن را نمی داند. و یا اینکه زن به یکباره از آمیزش جنسی با شوهرش به طور کلی متنفر می شود.

این نوع از سحر بیشتر اوقات در شب اول عروسی اتفاق می افتد و ممکن است تا ماه ها ادامه یابد . معمولا توسط کسانی که با این ازدواج مخالف و یا نسبت به داماد و عروس حسودی می کنند صورت می گیرد.

ممکن است این نوع سحر برای مرد نیز رخ دهد، به طوری که توانایی کامل اعمال جنسی را به یکباره و بدون دلایل روانی و پزشکی از دست می دهد یا اینکه مرد در مراحل لمس کردن و بازی کردن با بدن زن مشکلی ندارد اما به محض اینکه قصد دخول می کند آلت تناسلی وی ناخواسته و بی دلیل از کار می افتد و هیچ گاه موفق به مهم ترین کار آمیزش جنسی یعنی دخول و انزال نمی شود که در این صورت رضایت طرفین حاصل نمی شود و زمینه برای بروز مشکلات خانوادگی و نهایتا جدایی و طلاق مهیا می شود.

4ـ مشکلات روانی و رفتاری و اختلال در روابط اجتماعی فرد

ممکن است فرد توسط سحر دچار ناراحتی های روانی و اعصاب و اختلال در روابط اجتماعی شود که از نشانه های آن موارد زیر است:

عصبانیت بیش از حد و بدون زمینه و بی دلیل

گرفتگی، انزوا، تنهایی و دوری جستن از دیگران

افسردگی شدید

نکته ی قابل توجه اینست که این موارد می بایست یکباره و بدون دلیل بروز کند تا بتوان آن را جزء علامت احتمالی سحر دانست چون ممکن است این موارد دلایل دیگری غیر از سحر داشته باشند.

5ـ مشکلات و بیماری های جسمی

به وسیله ی سحر می توان در بدن شخص، بیماری های مختلفی ایجاد کرد و معمولا این بیماری ها توسط پزشکان قابل درمان نیستند چون علت اصلی این بیماری ها برای پزشکان نامشخص است.

مواردی مانند:

کور شدن یکباره و بی دلیل

فلج شدن یکباره بعضی از اعضای بدن

کر و لال شدن بی دلیل و بدون زمینه ی قبلی

از جمله نمونه هایی است که ساحر ممکن است به وسیله ی سحر در شخص مورد نظر ایجاد کند.

توجه: ضعف ایمان و تلاوت نکردن قرآن و اذکار صحیح شبانه روز مهم ترین عامل واقع شدن در دام ساحران است.

*********

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 3:12 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

  

 

 

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انواع طلسم

 


   

 

علم هیمیا علم تسخیرات است و علم تسخیرات بس شریف است و بحث در تسخیرات هفت سیاره میکند: شمس ، قمر، مریخ، عطارد، مشتری و زهره و زحل میکند. این هفت سیاره دارای ابعاد گوناگون و قدرت های مافوق طبیعت و خواص گوناگون برای تسخیرکننده اش خواهد داشت و غنیمتی برای این جهان می باشد.

شاخه دیگر در علم هیمیا تسخیر جنیان و عزایم آنها و بخورات ایشان می باشد که ما بیشتر در این بحث (علم هیمیا) یبشتر از تسخیرات جن سخن میگوییم. چون تسخیر هفت سیاره کاری دشوار و سنگین است که بعدها در موردش بیشتر صحبت خواهیم کرد.

نکته: دانستن تجمع سیارات (علم نجوم) در این باب بسیار لزومی می باشد. (اجتماع، تسدیس، تثلیث، تربیع، مقابله) (ارباب شب و ارباب روز).

اگر خواهان ارتباط با جنیان هستید و مایلید در بعضی مسائل از آنها کمک بخواهید یا سوال کنید ما به شما کمک میکنیم که چگونه و به چه طریق با آنها ارتباط برقرار کنید.

نکته: تمام 5 روش این کار، شرایط خاصی را می طلبد که باید به آنها توجه کرد.

روش اول : هر کس این اسما را کف دست خود بنویسد و تنها بخوابد یکی از پریان بیاید از هرچه خواهد در خواب او را با خبر میکند.

این است : شَهَثَ – هُثَ – یَهُثَ

روش دوم : بر انگشت ابام بنویسد این اسماء را. یکی از جنیاین بیاید و هر چه بخواهد او را در خواب خبر دهد. باید که نترسد و در هنگام خواب با کسی سخن نگوید.

این است : شَمعون – پَهُوهَ – شَرُوهَ

روش سوم (روش تسخیر جن هندی) : 5144 مرتبه سوره چن را بدون بسمله بخواند، یک نفر از جن ها به تسخیر او در می آید و قاری باید همیشه حرز چهارده معصوم را در گردن داشته باشد.

روش چهارم : در نیمه شب چهارشنبه برخیزد، دو رکعت نماز بخواند و در خلوت بعد از سلام در خلوت این عزیمت را سیصد مرتبه بخواند. در بین تکلم نکند، خواب نرود. به امر الله تعالی هفت تن از جن حاضر شود. هر سوال دارد، بپرسد. جواب دهند. اما با ادب باشد و دائم در بخورات...

عزیمت این است : بسم الله الرحمن الرحیم، عزمت و علیکم برب جبراییل، اتافیل، اسماعیل، ملکان، مسلطان علی سلاطین الجن و الانس و الشیاطین، احضروا یا اصحاب الجن و الشیاطین. من جانب المشارق و المغارب. احضرو من جانب الجنوب و الشمال. بحق الم. الله لا اله الا هو الحی القیوم و بحق لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و بحق سلیمان بن داوود (علیه السلام) برحمتک یا ارحم الراحمین.

روش پنجم : در شب دوشنبه پانزدهم ماه دو هزار و نهصد و پنجاه و سه مرتبه (2953) این اسماء را بخواند، در جای خلوت و با وضو و مکان پاک و لباس پاک البته حاضر شود و بعد از حاضر شدن عهد بگیرد. اگر نتواند عهد بگیرد در هلاک خود کوشیده باشد و سلام...

این است که باید خوانده شود (2953 بار) : مَقضا – ضَغفا – لیضا

این هم قسمت کوچکی در باب علم هیمیا...

<اگر چشم دلت بینای راز است رسیدن تا خدا یک جو نیاز است>

 

 


 

 

 

در باب علم طلسمات و عزایم: که علم طلسمات علمی بس شریف است و آن همراه است با عزایم که خوانده میشود و بخورات خاص آن که نتیجه مطلوب حاصل میشود. که آن نتیجه باعث میشود که بر افکار مردم تسلط پیدا کند و به راحتی به کارهایی که میخواهد در افکار مردم انجام دهد بروز میدهد. مثل زبان بند شدن شخص. محبت پیدا کردن شخص به شما. جدا کردن دو شخص از هم. پیوند دادن دو شخص به هم. سیاه کردن شخص در نظر مردم. آواره کردن شخص از محل خود. بخت گشایی و بستن بخت دیگران و هزاران کار دیگر (ولی باز هم تاکید میکنم که شرایط کار لزوما باید فراهم باشد)

روش اول : احضار کردن شخص و محبت پیدا کردن او به شما. این اشکال را بر کاغذ و یا بیضه مرغ سفید نوشته و در آتش دفن کنید تا حرارت به او رسد و یا کاغذ را بسوزانید. بسیار موثر است و من خود نیز بسیار تجربه کرده ام.

این است : عظمت علیکم بنات ابلیس و تناطیفورش بنت ابلیس بحق هذه العزیمه 999 د?د?د?ق ک ه ه ه حاضر گردد فلان زاده فلان. (تذکر : به جای قلان زاده فلان باید اسم مطلوب و مادرش را بنویسید. مثل احمد زاده فاطمه)

روش دوم : اگر خواهی که مطلوب تو بیاید و مطلوب تو گردد، بیاور موی سر او را و با موی سر خود با ابریشم سیاه هفت گره بزن و بر هر گره که زدی یک بار این آیه را بخوان و بگو حاضر کردم فلان زاده فلان را به طرف ، اسم خودت را با اسم مادرت میگویی.

آیه این است : انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون.

روش سوم : این طلسم را به جهت محبت روی نعل نقش نموده و در آتش دفن کن و یا بر کاغظ نوشته و در آتش بسوزان. بسیار موثر است:

ت

124

ک

995

ث

80

ق

19

22

55

996

81

125

23

82

57

18

998

126

997

روش چهارم : محبت. اگر خواسته باشی که دو نفر را با یکدیگر پیوند محبت دهی که از هم جدا نشوند بیاور موی سر طرفین را و سوره مبارک «یس» را تا مبین اول که خواندی موی طرفین را یک گره بزن و بگو پیوند کردم قلب فلان زاده فلان به قلب و جان فلان زاده فلان. به هر مبینی که رسیدی نیت محبت کن به طریقی که گذشت تا هفت مبین و آن موها را به پای خرچنگی بسته و در آب رها کن.

روش پنجم : اگر خواهی که زبان جمعی خلق بر روی تو بسته گردد این آیه را روی انگشتر گردون نقش نموده و هر گاه با کسی صحبت میکند بگرداند. زبان او بر رویش بسته شود.

آیه این است : انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون.

و این آیه را پشت انگشتر نقش کند : یحیونهم کحب الله و الذین آمنو اشد حبالله

روش ششم : اگر خواهی که میان دو کس جدایی و دشمنی اندازی (زن و شوهر) بگیر از هفت گور کهنه قدری خاک و این مهر را بر هفت پاره کاغذ بنویس و آن خاک ها را در میان کاغذ بگذار و در خانه او یا در جایی دیگر پنهان کن. چنان شود که یکدیگر را هرگز نتوانند دید.

این است : ره ره ره حمعا حمعا صعههه ح ح ح ه ه ه لهه لهههه لهم

روش هفتم : اگر خواهی که سیاه کنی مردی را از نظر تمام زن ها و دیگر قادر نباشد با زنی صحبت و نزدیکی کند، بیاور چهار لوح از چهار جوش سلیمانی و یک لوح از طلای خالص و نقش دیو سلیمانی را روی لوح ها نقش کرده، در ساعت قمر در عقرب و یا ساعت زحل که خالی از نحوس نباشد و عطارد نزدیک مریخ میان هشت درجه و بیست و سه دقیقه و خانه شمس تاریک و ظلمت، در خانه زحل باشد. باید که پشت به قبله کنده شود. دهان را تلخ کرده و لوح طلا را در دهان میت پیچیده و روی کفن او مینویسیم فلان زاده فلان را سیاه کردم در نظر تمام زن های عالم. چنان شود که دیگر کسی با او صحبت نکند.

تذکر : مبادا این کار را برای مسلمان انجام دهی که غضب خدا شمال حالت میشود.


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 3:3 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

تا اخر بخونید"

روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش
 
او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد
 
اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو،
 
پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد.
 
آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد،
 
و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد.
 
سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟

این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود
 
و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد.
 
اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود،
 
وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.

آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد:
 
از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...
 
او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند.
 
 بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد
 
که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد
 
چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.

وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با پیرزن جادوگر ندارد.
 
پیرزن جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد،
 
اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند

پیر زن جادوگر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور
 
و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!
 
آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد.
 
پیر زن جادوگر ؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت،
 
بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک
 
و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش
 
با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت
 
تا دوستش را برای ازدواج با پیرزن جادوگر تحت فشار گذاشته
 
و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت،
 
 از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد.
 
او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با نجات جان آرتور نیست.
 
از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و پیرزن جادوگر پاسخ سوال را داد.
 
سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟

پاسخ پیرزن جادوگر این بود:
 
 " آنها می خواهند آنقدر قدرت داشته باشند تا بتوانند آنچه در درون هستند را زندگی کنند.
 به عبارتی  خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودشان باشند"

همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ پیرزن جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است
 
و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه،
 
آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و پیرزن جادوگر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند

ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد،
 
در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟
 
زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود.
 
لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟

زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان پیرزن جادوگری  با مهربانی رفتار کرده بود،
 
 از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک
 
و علیل باشد. سپس پیرزن جادوگر از وی پرسید: " کدامیک را ترجیح می دهد؟
 
زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟"

لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد.
 
اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران،
 
همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!
 
یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب،
 
زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...

اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید...
 
انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟

اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟
 
 انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.
 
آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود...:

لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛
 
 از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.
 
با شنیدن این پاسخ، پیرزن جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند،
 
 چرا که لنسلوت به این مسئله که آن
 
 زن بتواند خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودش باشد...
 
احترام گذاشته بود.


نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 5:55 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |


تبلیغات قبل از انقلاب !

















































































































نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 5:50 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

بسم الله الرحمن الرحیم
ارزش واقعی انسان به چیست؟
این کلام از جناب علامه نقل به مضمون است
علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:
عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.
هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
بعد  وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.
اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­ السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
حضرت علامه در ادامه می­ گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! 
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.
 

نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 5:40 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |


هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه


وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ 

هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟

 


هیزم شکن جواب داد: "نه
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟ 
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه". 
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟ 
جواب داد: آره
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن
زد: آره
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه " 
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره

نکته اخلاقی

هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 5:25 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

خرید معجزه
 
 

وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود , شنید که پدر و مادرش درباره برادر کوچکترش صحبت میکنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند . پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد . سارا شنید که پرد آهسته به مادر گفت : فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد .
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و اززیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست , سکه ها را روی تخت ریخت وآنها را شمرد . فقط سنت . بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت . جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به اوتوجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود.

دخترک پاهایش را به هم زد و سرفه می کرد , ولی داروساز توجهی نمیکرد . بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت .

داروساز جا خورد , رو به دخترک کرد و گفت : چه میخواهی ؟دخترک جواب داد : برادرم مریض است , میخواهم معجزه بخرم . داروساز با تعجب پرسید : ببخشید !؟ دخترک توضیح داد : برادر کوچک من , داخل سرش چیزی رفته و بابایم میگوید که فقط معجزه میتواند او را نجات دهد , من هم میخواهم معجزه بخرم , قیمتش چند است ؟ داروساز گفت : متاْسفم دختر جان , ولی مااینجا معجزه نمی فروشیم .

چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت : شما رابه خدا , او خیلی مریض است , بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است . من کجا میتوانم معجزه بخرم ؟ مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت , از دخترک پرسید : چقدر پول داری ؟

دخترک پول ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد . مرد لبخندی زد و گفت : آه چه جالب , فکر میکنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد ! بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت : میخواهم برادر و والدینت را ببینم , فکر میکنم معجزه برادرت پیش من باشد .

آن مرد , دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود .

فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک باموفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت . پس از جراحی , پدر نزد دکتر رفتو گفت : از شما متشکرم , نجات جان پسرم یک معجزه واقعی بود , میخواهمبدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم ؟دکتر لبخندی زد و گفت : فقط 5 سنت !


نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 5:4 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

زندگی انگشتی !


http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_1-.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_2-crowded.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_3-throw-up.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_4-china.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_5-grape-head.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_6-batman.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_8-toes.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_9-hanging.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_10-suicidal-figner.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_11-robbery.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_12-who-is.jpg

http://up9.persianfun.info/img/90/9/donyaye-angoshtha/a97962_finger-paint_7-cultural.jpg



نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 3:54 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |


 
 
 
 
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت

 

جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرشهمه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.

مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست

بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.

چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"

 

گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
همیشه به خاطر داشته باشید:

خدا همیشه پشت پنجره ایستاده!!!!؛

نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت 3:51 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 دانلود آهنگ - قیمت خودرو - قالب وبلاگ