روح و زندگی پس از مرگ تشابه فیزیکی و اخلاقی شواهد علمی نشان می دهند که عشق های طولانی مدت و پایدار و آرامش بخش، اثرات مفید بسیاری بر سلامت بدن دارند. کاهش فشار خون، کنترل بهتر استرس، تقویت سیستم ایمنی بدن، تنها نمونه هایی از اثرات اعجاب انگیز عشق بر سلامت عمومی بدن هستند. عشق و سلامتی از راههای مختلفی به هم گره خورده اند. انسان نیازمند ارتباط است و وقتی ارتباطاتش را گسترش می دهد به منافع زیادی دست پیدا می کند که شاید یکی از گرانبهاترین این منافع عشق است. در ادامه 10 رابطه عشق با سلامت بدن که توسط تحقیقات علمی به اثبات رسیده اند، ارائه می شود: 1-مراجعه کمتر به پزشک 2- کاهش احتمال ابتلا به افسردگی و سو مصرف مواد 3- کاهش فشار خون 4- اضطراب کمتر 5- کنترل طبیعی درد 6- کنترل بهتر استرس تحقیقات وجود این اثر مثبت را اثبات کرده اند. چنانچه شما با یک شرایط استرس زا روبرو شوید و در این حین فردی که شما را دوست دارد در کنار شما باشد، قاعدتا بهتر می توانید آن شرایط را تحت کنترل خود درآورید. 7- تقویت سیستم ایمنی و کاهش ابتلا به بیماری ها 8- بهبودی سریع تر زخم ها و بیماری ها 9- طول عمر بیشتر 10- زندگی شاد تر و راحت تر عشق نه تنها به زندگی معنا میبخشد، بلکه برای سلامتی فوایدی را به همراه دارد.پس بیایید به مناسبت های مختلف به افراد خاص در زندگیتان عشق بورزید. عشق نه تنها به زندگی معنا میبخشد، بلکه برای سلامتی فوایدی را به همراه دارد. به مناسبت های مختلف به افراد خاص در زندگیتان عشق بورزید. قسمت اول-سرگذشت انبیاء(عصرنبوت) مقدمه یکی ازعلومی که قرآن کریم بی اندازه بدان توجه نموده است تاریخ است ودربیش ازنیمی ازآیات خودتاریخ زندگی انبیاوسایر شخصیتهارابطورکوتاه بیان داشته است هدف قرآن ازبیان قصه هاو تاریخ گذشته هدایت انسان است تاادمی بامطالعه تاریخ گذشتگان راه درست اینده راانتخاب کندقرآن کریم دراین باره میفرماید لقدکان فی قصصهم عبره لاولی الالباب111یوسف تاریخ درقرآن کریم عین حقیقت است وهرگزقصه خیالی دران راه نداردداستان هستی است سرگذشت خداوندوهمه مخلوقات اوبویژه انسان است ازازل تابابداینک پس ازاین مقدمه کوتاه زندگی انبیاءالهی راازکتاب قرآن مرورمیکنیم. یکم-عصرادم ع ادم اولین انسانی است که به آگاهی رسید و از طریق وحی به این امر مهم دست یافت او اولین پیامبر خدا بود.حضرت آدم اولین خلیفه خدا در روی زمین بود و مراد از خلیفه ا... اینست که بتواند صفات حقتعالی را دارا شود.در قرآن کریم بیش از یکصد آیه اختصاص به خلقت حضرت آدم و زندگی او و همسر و فرزندان وی دارد که به اختصار بدان می پردازیم. همانطور که قبلا اشاره شد قرآن کریم در 30 آیه از نحوه خلقت آدم سخن گفته است خداوند انسان را ابتدا از گل خشکیده آفرید و سپس در او روح زندگی دمید و از فرشتگان خواست که بر او سجده کننند همگی امر الهی را اطاعت کردند جز ابلیس که از جنیان بود و سرپیچی نمود و موجب شد که از درگاه احدیت رانده شود آنگاه از قسمت زیرین آدم همسرش حوا را آفرید و آندو در بهشت زمین با هم میزیستند.خداوند به آنان یاد آوری نمود که از همه نعمات بهشت بخورند و بیاشامند الا اینکه از گندم استفاده نکنند. شیطان که از دیرباز دشمن ادم شده بود تصمیم گرفت اورا بفریبد و پس از چند بار تلاش سرانجام او را فریفت و آدم و حوا سرانجام از میوه درخت ممنوعه تناول کردند.بناگاه بر اثر این نآفرمانی خود را عریان یافتند و شرمگین از عمل خویش.بفرمان الهی آندو از بهشت رانده شدند و در زمین مستقر گردیدند و با راهنمایی جبریئل آدم و حوا توبه نمودند و بر روی زمین زندگی جدیدی را آغاز نمودند. از آندو فرزندان بسیاری متولد گردید از جمله هابیل و قابیل که داستان برخورد آندو در قرآن امده است مقرر شد که میان آندو برادر امتحانی صورت پذیرد و یکی از آندو به جانشینی پدر انتخاب شود قرار شد هر یک هدیه ایی برای خداوند بیاورند.هابیل بهترین گوسفند خود را برگزید و قابیل نمونه متوسطی از محصول زراعی خود را که هدیه هابیل مورد قبول واقع شد و قابیل کینه برادر به دل گرفت و سرانجام در یک فرصت خاص برادر خود را کشت و جسد او را در زمین دفن کرد با آگاهی ادم بر این امر و بفرمان خداوند قابیل از آن منطقه تبعید شد سرانجام آدم پس از نهصد سال زندگی جهان را بدرود گفت. عصر آدم (ع)را عصر مقدماتی نبوت دانسته اند (ضمنا ترک اولی حضرت آدم ناشی از حرص و عمل زشت قابیل ناشی از حسد بوده است) پس از رحلت حضرت ادم تا اغاز عصر جدید پیامبرانی از جانب خداوند ماموریت یافته اند تا راه ایشان را تعقیب کنند در قرآن کریم تنها به یکی از انها اشاره شده است و در روآیات اسلامی نیز از فرزند بلا فصل ایشان یاد شده است آیات الهی رامرورمکنیم داستان خلقت ادم30 تا38بقره-15تا23اعراف-115تا123طه-71تا83ص-28تا36حجر -59ال عمران-1نسا-6زمر-61و65اسرا-50کهف فرزندان ادم-27تا31مائده 1. شیث یاهبه ا... - فرزند بلا فصل حضرت ادم پس ازرحلت ایشان امر هدایت خانواده را به عهده گرفت و حدود نهصد سال زیست ایشان را معلم ثانی یا اوریای دوم نامیده اند. 2. ادریس- از حضرت ادریس تنها دو بار در قرآن کریم یاد شده است و نام ایشان در تورات اخنوخ و لقب ایشان معلم سوم می باشد.ایشان 365سال عمر کردند ظاهرا ادریس زنده بوده و در بهشت زندگی می کند. آیات الهی را مرور می کنیم واذکرفی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیا و رقعناه مکانا علیا 56و57 مریم واسماعیل و ادریس و ذالکفل من الصابرین و ادخلنا فی رحمتنا انهم من الصالحین 85و86 انبیاء دوم-عصرنوح ع (تولد 126 سال پس از آدم-شهادت0 160سال بعد از آدم) پس از رحلت حضرت ادم و پیامبران مروج ایشان با اغاز نبوت نوح(ع)عصر ایشان اغاز گردید.نوح نبیره ادریس نبی و نسل نهم از ادم است نوح مدت 950 سال پیامبری نمود و قوم خود را به سوی حق و عدالت هدایت نمود گر چه گروه اندکی به او پیوستند.شغل ایشان نجاری بودو خداوند فرمان داد تا به ساختن کشتی بزرگی مشغول شود آن هم بر روی خشکی و دور از دریا.مردم با دیدن این امر او را مسخره می کردند از جمله کسانی که در خانواده با او مخالفت می کردند همسر و فرزنداو کنعان بود قرآن کریم طی 120 ایه سر گذشت حضرت نوح(ع) و بر خورد او با قومش را بیان داشته است.بتان زمان حضرت نوح عبارتند از:ود,سواع,یعوق,نسر و نعوث (ایه22نوح)-سر انجام روز موعود فرا رسید و نوح با پیروان صدیقش همراه با تعداد برگزیده ای از حیوانات بر کشتی سوار شدند به فرمان خداوند از اسمان باران می اغازد و از زمین اب تنوره می کند انقدر ادامه می یابد تا کشتی بر اب سوار می شود و تمام منطقه و یا جهان را اب فرا می گیردفرزند نوح بر بلندی میرود و از پدر گریزان اما او و دیگران در اب غرق می شوند سر انجام پس از گذشت آیامی به فرمان خدا وند باران قطع می گردد و ابها به زمین فرو می روند کشتی حضرت نوح بر دامنه کوه جودی(ارارات فعلی)می نشیند و نوح و پیروانش از کشتی خارج و زندگی جدیدی را اغاز می کنند. مورخین عمر حضرت نوح را میان 1000 تا 2500 سال تخمین زده اند از حضرت نوح سه فرزند با نامهای سام حام یافث متولد می شوند که هریک بنیان گذار اقوام و نژاد های مختلف در سراسر جهان می گردند سام جد همه پیامبران بعد یست.صابئین پیروان حضرت نوح میباشند آیات رامرورمیکنیم داستان کامل25 تا49هود-59تا64اعراف -23تا31مومنون-105تا122شعرا-75تا82صافات-1تا27نوح-71تا73یونس-9تا16قمر-133ال عمران-10تحریم-9ابراهیم-42حج-37فرقان-12ص-76انبیا-5مومن-13ق-11حاقه13و14قصص-40هود(کنعان بن نوح)- عمرنوح14و15عنکبوت پس از رحلت حضرت نوح پیامبرانی ظهور کردند که مروج دین ایشان بودند: 1-هود(ع): حضرت هود از نسل چهارم حضرت نوح است و مدت 450سال زیست نام عربی ایشان عابر بوده است حضرت هود در زمان پادشاهی جباربنام شداد میزیسته است قوم ایشان بنام عاد و در سرزمین احقاف می زیسته اند. قرآن کریم طی 50 ایه سرگذشت حضرت هود و قوم ایشان را بیان داشته است.قوم هود مردانی تنومند و اهل زراعت بودند و راه بت پرستی را پیشه کردند هود کرارا" آنها را از این امر باز داشت لیکن کمتر کسی گوش به سخنان او می نمود سرانجام عذاب الهی فرا رسید باد و طوفان شدیدی وزیدن کرد و تمام آن قوم بت پرست را ویران ساخت حضرت هود و یارانش به سرزمین حضرموت هجرت کردند و دیار ویران شده قوم عاد برای عبرت آیندگان به یادگار ماند. قبرایشان دروادی السلام نجف است. آیات رامرورمیکنیم 65تا72اعراف-50تا60هود-31تا41مومنون-123تا140شعرا-21تا28احقاف18تا22قمر-15و16فصلت-4تا8حاقه-6تا8فجر-38فرقان-46ذاریات-196اعراف 2-صالح(ع): حضرت صالح از نسل ششم حضرت نوح است و مدت 430 سال زیست او پیامبر قوم ثمود بود که در حوالی شام میزیستند قوم ثمود از نه قبیله تشکیل میشدند حضرت صالح سالها قوم خود را به خداپرستی دعوت نمود.و گروهی اندک به او پیوستند قومش از او معجزه نبوت خواستند صالح به امر الهی شتری را در میان اورد و فرمود این شتر نشانه ایست در میان من و شما حرمت او را بدارید شتر ابشخور خود را میداند و به هر جا که میل دارد میرود کسی مانع او نشود اما قوم حرمت او را پاس نداشتند و سرانجام نه نفر از جوانان قوم متحد گردیده و تصمیم به قتل شتر گرفتند و آنراپی نموده و کشتند و ناقه اش به کوه پناه برد در پی این حادثه صالح عذاب الهی را اعلام داشت و پس از سه روز وعده الهی سر رسید و صاعقه همه جا را فرا گرفت و دمار از قوم بت پرست او براورد و صالح و پیروانش از این حادثه در امان بودند بقآیای قوم صالح و اصحاب حجر برای عبرت آیندگان باقی ماند. قوم ثمود مردانی قوی و تنومند بودند و خانه های خود را در میان صخره ها و کوهها میساختند (60 آیه در قرآن).قبرایشان دروادی السلام نجف است. آیات رامرورمیکنیم 73تا79اعراف-61تا68هود-141تا159شعرا-23تا32قمر-31تا41مومنون-45تا53نمل-80تا84حجر-43تا45ذاریات-4تا8حاقه-9فجر-11تا15شمس-73اعراف-38فرقان-96اعراف73اعراف-17و18فصلت سوم-عصرابراهیم ع حضرت ابراهیم فرزندتارح(تورخ) دهمین نسل از نوح میباشد لقب ایشان خلیل ا... و دین ایشان به حنیف معروف است ایشان مدت 175 سال عمر کردند و درعصر ایشان پادشاهی جبار بنام نمرود می زیسته است حضرت ابراهیم به سرزمینهای بسیاری سفر کرد ایشان جد والای تمام انبیاء بعد خود از جمله سه پیامبر اولوالعزم یعنی موسی و عیسی و محمد(ص) میباشند. از ایشان دو فرزند والا پدید امد بنامهای اسماعیل و اسحاق که بعدها مروج دین ایشان در مناطق محل زندگی خود یعنی سرزمین عربستان و کنعان شدند. قرآن کریم طی 165 آیه زندگی حضرت ابراهیم و قوم ایشان و مسآفرتها و محاجه هائی که با بزرگان داشته اند مشروحا" بیان داشته است. ابراهیم پدرش را در کودکی از دست داد و به سرپرستی آزر زندگی را میگذراند آزر مردی بت پرست بود در دوران نوجوانی از بت پرستی خانواده و اقوام خود بیزار شد بسوی دشت رفت و جویای کشف حقیقت گردید ماه را در آسمان دید و پنداشت او خداوند زمین است اما با غروب ماه و طلوع خورشید از او رویگردان شد و خورشید را خداوند پنداشت لیکن با غروب خورشید از آن نیز روی گرداند و با خود گفت خدای من کسی است که غروب نمیکند سرانجام با هدایت خداوند به خالق خود پی برد و تصمیم گرفت اقوام خویش را از بت پرستی نجات دهد بسراغ عمویش رفت بسیار با اومحاجه نمود لیکن او گوش فرا نداد از خداوند برایش دعا نمود تا او را به راه راست هدایت کند ابراهیم با سارا ازدواج نمود و سارا بدلیل نازایی نتوانست برای او فرزندی بیاورد با توصیه سارا ابراهیم کنیزش هاجر را بتزویج خود دراورد و هاجر پس از چندی پسری برایش زایید و نامش را اسماعیل نامیدند پس از اینکه ابراهیم متوجه شد سارا از این امر شدیدا" ناراحت است و چون سارا را بسیار دوست میداشت بنابر مشیت الهی تصمیم گرفت هاجر و اسماعیل را به سرزمینی دوردست برده و در آنجا ماوی دهد سپس از آنجا بازگشت و دراور مشغول به هدایت مردم گشت.روزی که مردم برای جشن به خارج از شهر رفته بودند ابراهیم به بتخانه رفت وبا تبر همه بتها به جز بت بزرگ را در هم کوبید و تبر را بر دوش بت بزرگ قرار داد مردم پس از بازگشت و دیدن وضعیت بداد و بیداد پرداختند و به دنبال عامل این خرابکاری گشتند سرانجام پی بردند که کار ابراهیم است. نمرود که پادشاه آن شهر بود ابراهیم را طلبید و از او علت را جویا شد ابراهیم فرمود از بت بزرگ بپرسید آنان گفتند که بت قادر به سخن نیست ابراهیم گفت پس چرا این اشیاء ناتوان را میپرستید با این منطق محکم انها دچار حیرت و تزلزل شدند لیکن بر عقیده باطل خود پای کوفتند و سرانجام تصمیم گرفتند او را بسوزانند آتش بزرگی بر پا شد و با منجیق ابراهیم را بدرون آتش انداختند لیکن بفرمان حقتعالی آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد.آن قوم چون چنین دیدند ابراهیم و خانواده اش را از آن شهر تبعید نمودند و او به سرزمین شام سفر کرد روزی حضرت ابراهیم به خدای خود فرمود می خواهم بدانم چگونه مرده را زنده می کنی خداوند فرمود مرغی رابچند پاره کن و هر قسمت را بر کوهی قرار ده و آنگاه آن مرغ را بطلب آنگاه ابراهیم چنین کرد و مشاهده نمود که پرنده بسوی او پرواز می کند.روزی ابراهیم در خانه نشسته بود و در اندیشه مردم دو میهمان بر او وارد شدند دستور طبخ غذا داد و پس از آماده شدن غذا مشاهده کرد آنان دست به غذا نمیزنند نگران شد میهمانان گفتند نگران نباش ما رسولان خداییم اولا" برایت بشارت فرزندی از سارا را داریم ثانیا" شهر سدوم و نابودی آنست ابراهیم ضمن خوشحالی از بشارت فرزند آنهم در سن بالا نگران حال لوط و پیروانش شد رسولان گفتند نگران مباش خداوند آنانرا نجات خواهد داد .سرانجام سارا باردار شد و فرزندی آورد نام او را اسحاق گذاشتند.به فرمان خداوند به دیار جر هم در سرزمین حجاز سفر کرد تا از همسرو فرزندش اسماعیل خبری گیرد او رانوجوانی چابک یافت شبی در خواب به فرمان خداوند مامور ذبح اسماعیل شد از خواب بر خواست و هراسان به سوی فرزند دوید لحظه ای دچار تردید شد اسماعیل به او گفت پدر در انجام ماموریت تردید مکن ابراهیم فرزند را به قربانگاه بردو کارد را بر گلوی فرزند نهاد به فرمان الهی کارد نبرید و ندا امد ای ابراهیم تو فرمان را اجرا کردی اینک به جای آن گوسفند را ذبح کن و چنین کرد و به فرمان الهی در آن مکان خانه خدا را بنیان نهاد که بعد ها به عنوان کعبه میعادگاه مسلمانان جهان شد .ابراهیم پدرامتها پس از انجام ماموریت خوداز عربستان به فلسطین بازگشت و تا پایان عمردر انجا زیست و رحلت فرمود کتاب حضرت ابراهیم صحیفه نامیده می شود آیات رامرورمیکنیم 125نسا-26تا28زخرف-15تا27و31تا32عنکبوت-65تا68ال عمران-114توبه-51تا72انبیا-161انعام-74تا90 -16و17عنکبوت-20تا123نمل-260بقره-69تا76هود-19اعلی-124تا136بقره-51تا57حجر-4ممتحنه-135تا141ابراهیم-24تا37ذاریات-258بقره-82تا113صافات-41تا50نجم-26حج-96بقره-69تا102شعرا-74تا83انعام پس از حضرت ابراهیم پیامبرانی ظهور نمودند که مروج دین حنبف ایشان بودند انان به ترتیب عبارتند از: 1-لوط (ع) لوط فرزند هاروت برادر زاده حضرت ابراهیم بود و در شهر سدوم و مؤتفکات می زیست.لوط مردم را به خداپرستی دعوت می نمود لیکن انان کمتر گوش میدادند و اعمال زشت را رویه ی خود قرارداده بودند.عمل شنیع لواط در میان انان گسترش پیدا کرد لوط انان را از این کار بر حذر می داشت بک بار که رسولان خدا پس از دیدار با حضرت ابراهیم به سوی شهر سدوم می امدند در راه مورد طمع مردان هوسباز قرار گرفتند و انان به خانه لوط پناه بردند.لوط به انان وعده تزویج دختران خود را داد لیکن کسی گوشش بدهکار نبود و می خواستند با میهمانان لوط این عمل زشت را انجام دهند سرانجام زمان غذاب فرا رسید و لوط شبانه با دختران و پیروان خود به همراه رسولان الهی از شهر خارج شدند و همسرش که طرفدار ادمهای فاسد وبدبود ماند ناگهان زلزله ای در گرفت و شهر را زیر و رو کرد و همه چیز را نابود ساخت و آن شهر ویران برای عبرت ایندگان باقی ماند . آیات رامرورمیکنیم 80تا84اعراف-133تا138صافات-160تا175شعرا-34تا39قمر-54تا59نمل-9تا11حاقه-26تا35عنکبوت-71تا75انبیا-77تا83هود-32تا37ذاریات-57تا77حجر-53نجم-10تحریم-40فرقان-96اعراف 2-شعیب (ع) شعیب پیامبر یکی ا زمروجان دین حنیف بود.اودر شهر مدین و بر قوم ایکه نبوت نمود .مدت 142 سال زیست او نوه حضرت لوط بود و قرآن کریم طی 46 ایه از زندگی ایشان وقومش یاد کرده است او قوم خود را به خدا پرستی دعوت نمود برخی پیرو ایشان شدند و اکثریت از او دوری می نمودند شعیب انان را از مجازات الهی پرهیز می داد سر انجام زمان عذاب فرا رسید و ابری در اسمان ظاهر شد مردم به زیر آن ابرپناه بردند اما از اسمان سنگ بارید و همه آن مردم و دیارش را نابود ساخت. آیات رامرورمیکنیم 85تا93اعراف-37و36عنکبوت-84تا95هود-22تا49 -176تا191شعرا-36تا40عنکبوت-15ق-13ص-78و79حجر 3-زرتشت (ع) زرتشت پیامبر ایرانی یکی ا زمروجان دین خنیف است کتاب او اوستا از پنج بخش تشکیل شده است و حاوی سرود ها و دعاها مقررات مدنی و جزایی است زرتشت پیامبر موحد 1500سال قبل از میلاد مسیح می زیست او فرزند پوروشسب و اوغدویه بود و در30 سالگی مبعوث گردید و د ر77 سالگی به شهادت رسید زادگاه وی ارومیه و در زمان گشتاسب پیشدادی زمانی میان کوروش و داریوش هخامنشی می زیست سه دستور مهم او اندیشه نیک گفتارنیک و کردار نیک می باشد در قرآن کریم تنها به پیروان ایشان به نام مجوس اشاره شده است(نام مصلح جهانی دردین زرتشت سوشیانت)است اوستا مشتمل بر (گاهان-یسنه ها -یشتها-خرده اوستا-وندیداد )است.کعبه زردشت درنقش رستم درنزدیکی شیرازقراردارد.آیات رامرورمیکنیم 17حج-(ایات مربوط به ذو القرنین یا کورش کبیر)83و98و95و97کهف 4-خضر یا ارمیای نبی یکی از پیامبران مروج دین حنیف فرزند ملکا و نوه حضرت هود است که دارای عمری طولانی است و در عصر حضرت ابراهیم با ایشان دیدار نمود و پیش از نبوت حضرت موسی نیز دیداری با ایشان نیز داشته اند . قرا ن کریم طی آیات 60 تا 82 کهف دیدار حضرت موسی را با ایشان بیان می کند. موسی بهمراه یوشع خادم خود در کنار دریای احمر قدم میزد و منتظر دیدار مردی حکیم بود سرانجام او را یافت و از او تقاضای دانش و آگاهی کرد او خضر نبی بود و فرمود تو توان همراهی مرا نداری موسی کفت انشا ا... خواهم توانست ترا همراهی کنم آندو حرکت کردند و سوار بر کشتی شدند خضر کشتی را سوراخ کرد موسی به او اعتراض نمود و خضرگفت دیدی نمیتوانی مراتحمل کنی موسی پوزش خواست دوباره حرکت کردندتابجوانی برخوردکردندخضران جوان راکشت موسی بدواعتراض نمودوخضر مسئله را بار دیگر گوشزد نمود و موسی عذر خواست دوباره راهی شدند تا به قریه ای رسیدند در انجا از انان پذیرایی شد و به هنگام خروج خضر دیوارمخروبه ای را تجدید بنا کرد و این امر موجب اعتراض موسی شد خضر فر مود دیگر میان من تو جدایی است اما حکمت این امورچه بود اولا آن کشتی مورد طمع پادشاه آن زمان بود که من با سوراخ کردنش جلوگیری از ضبط آن کردم و آن جوان که کشته شد پدر و مادر موحدی داشت که نگران از مرگ آن دو بودم لذا آن جوان ناباب را کشتم و بالاخره در زیر آن دیوار مخروبه گنجی پنهان بود متعلق به یتیمی صغیر دیوار را تجدید بنا کردم تا یتیم بزرگ شود و برای یافتن گنج پدر بیاید اینها تاویل اقدامات من بود .آیات رامرورمیکنیم 60تا82کهف-259بقره 5- ایوب(ع): حضرت ایوب یکی از مروجان دین خنیف بود او نبیره حضرت اسحاق بود و مدت 140 سال زیست ایوب در طول مدت نبوت خود تلاش های زیادی را برای هدایت مردم انجام داد او انقدرمحبوب حق بود که شیطان تصمیم گرفت او را مورد ازمایش قرار دهد خداوند ایوب را دچار مشکلات فراوان نمود اموال او به یغما رفت فرزندانش مردند او دچار بیماری شد بسیار ناتوان و فرتوت و همسرش در کنارش تیمار دار بود.شیطان در این اوضاع و احوال بسیار سعی نمود او را بفریبد لیکن ایوب هر بار او را مایوس می نمود سر انجام ایوب از امتحانات الهی موفق و پیروز بر امد و هر انچه را که از دست داده بود دوچندان بازیافت قرآن کریم طی 8ایه از مشکلات ایوب و دعای ایشان و استجابت دعا سخن گفته است از ایوب صحیفه ای به یادگار مانده است .آیات رامرورمیکنیم 41تا44ص-82و84انبیا-163نسا-84انعام 6-اسحاق(ع): اسحاق بنا بر بشارت رسولا ن الهی که نزد حضرت ابراهیم امده بودند در دوران پیری از او و سارا متولد شد و مدت 180سال زیست او پس از رحلت ابراهیم امر نبوت را به عهده داشت از او فرزندان بسیاری متولد شدند 24 ایه از قرآن ناظر بر زندگی این پیامبر الهی است.از جمله فرزندان ایشان عیسو جد حضرت ایوب است .آیات رامرورمیکنیم 132تا140بقره-84ال عمران-84انعام-71هود-39ابراهیم-49مریم-72انبیا-112و113صافات-45تا47ص 7-یعقوب(ع): یعقوب فرزند اسحاق است و مادرش راحیل نام داشت او پس ازاسحاق ماموریت امر نبوت را داشت.یعقوب 147سال زیست لقب ایشان اسرائیل است و از وی 12 فرزند پسرمتولد شد ند که اسباط یا اقوام دوازدهگانه بنی اسراییل را پایه گذاشتند در 41 ایه از آیات قرآن از این پیامبر سخن رفته است مخصوصا در سوره یوسف به همراه فرزندشان. یعقوب در خصوص ازدواج با دختر داییش به سر زمین عراق سفر کرد و مدتی نزد داییش لابان به چوپانی مشغول بود و پس از انجام تعهدات خود و ازدواج با راحیل به کنعان باز گشت از راحیل دو فرزند به نام یوسف و بنیامین و از کنیز راحیل به نام لیاده فرزند به نام های دان-زبولون- جاد –یهودا-اشیر-نفتالی-شمعون-لاوی-روبین –یساکار دارا شد.اودر ماجرای زندگی حضرت یوسف رنج های بسیار کشید و سرانجام به وصال دیدار فرزند نائل شد آیات رامرورمیکنیم 132تا140بقره-73انبیا-84ال عمران-84انعام-71هود-49مریم-27عنکبوت-45تا47ص-وآیات موجوددرسوره یوسف 8-یوسف (ع) یوسف فرزند یعقوب و راحیل پس از رحلت پدر امر نبوت و ترویج دین حنیف را بعهده گرفت او 110 سال زیست و از کنعان به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا زندگی کرد .داستان حضرت یوسف به طور کامل در سوره یوسف آمده است. بطوریکه سرگذشت ایشان احسن القصص نامیده شده است داستان یوسف طی یکصد آیه متوالیا" در سوره یوسف آمده است داستان ایشان از آنجا آغاز شد که یوسف شبی در خواب می بیند که خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده می کنند رویا را بر پدر می گوید او وی را از بیان خواب باز می دارد.روزی برادران یوسف را به اصرار از پدر گرفته و بدشت می روند و با توطئه ای از پیش ساخته او را در چاهی قرار داده و به شهر باز میگردندو به دروغ به پدر خود می گویند یوسف را گرگ دریده است. یوسف در چاه می ماند تا کاروانی بدانجا آمده و او را از چاه در میاورند و همراه با کاروانی به مصر میرود و توسط زن عزیز مصر خریداری می شود او در دربار عزیز مورد مححبت همسرش زلیخا قرار میگرد .و از وی طلب وصال می کند لیکن یوسف نمی پذیرد و در زمانیکه از دست وی می گریزد عزیز آنها را می یابد و سرانجام یوسف بزندان می افتد در زندان خواب دو نفر از نزدیکان عزیز را تعبیر می کند و یکی از آندو که از زندان رها شده و بدربار برگشت نموده بود در ماجرای خواب هولناکی که عزیز مصر دیده بود یوسف را از زندان بیرون میاورند و حقیقت ماجرای زلیخا بر عزیز مصر آشکار می شود. آنگاه یوسف برای رفع مشکل آینده مصر مسئولیت بزرگی بر عهده میگیرد بعلت قحطی که در مناطق آنزمان رویداد برادران یوسف بدستورپدربسوی مصرحرکت میکنندتااذوقه فراهم کنندیوسف باانجام حیله ای برادران را متعهد میسازد تا در سفر آتی برادر کوچک خود یعنی بنیامین را همراه بیاورندوهمین میشودودرسفربعدی باحیله ای دیگربن یامین نزدیوسف میماندویوسف ازبرادران میخواهدکه درسفربعدی پدرشان راهمراه بیاورند و لحظه تاریخی دیدار یوسف با پدر فرا میرسد پیراهن یوسف را برای پدر میاورند و با مالیدن آن بر روی صورت چشمان یعقوب بینا می شود یعقوب بهمراه خانواده بسوی مصر حرکت میکند و با دیدار فرزند عزیز خود رویای یوسف تعبیر میشود آنان سالها در مصر اقامت گزیدند و در همان جا رحلت فرمودند لیکن بنی اسرائیل بهنگام خروج از مصر اجساد آنان را به فلسطین باز گرداندند تا در آنجا دفن شوند آیات رامرورمیکنیم 84انعام-34مومن-سوره یوسف ازایه 3تا101 9 –اسماعیل: اسماعیل ذبیح ا... فرزند ابراهیم از هاجر میباشد او 137 سال زیست و پس از تولد بفرمان الهی بهمراه مادرش از فلسطین به حجاز آورده شد.قرآن کریم در 50 آیه سرگذشت اسماعیل را بهمراه پدرش ابراهیم خلیل بیان داشته است او مروج دین حنیف بود و جد اعلای پیامبر اسلام .و نیز صاحب 12 فرزند شد که یکی از آنان به نام قیدار نبی جد اعلای پیامبر اسلام است و قبر وی در خدابنده قرار دارد. سرگذشت ایشان باختصار به شرح زیر است: ابراهیم از هاجر فرزند دار شد و نام او را اسماعیل نهاد و او را پس از تولد بهمراه مادرش به سرزمین حجاز برد و خود بازگشت.هاجر در بیابان به دنبال آب بود بارها اطراف را درنوردید تا در یکی از بازگشتها بسوی فرزندش متوجه گردید که از زیر پای اسماعیل چشمه ای جوشیدن گرفته است.آن چشمه همان آب زمزم است که تا کنون جاریست.با آمدن آب آبادانی بوجود آمد و کاروانهای بسیاری بدانجا روانه شدند و سکونت گزیدند اسماعیل موحد بود و مروج دین حنیف سالها در آن مکان مردم را به ستایش خدای یگانه دعوت می فرمود در سفری که ابراهیم به جزیره العرب نمود شبی در خواب از سوی خداوند امر به ذبح اسماعیل شد موضوع را با فرزند در میان نهاد او گفت پدر در اجرای امر خدا شتاب کن پدر فرزند را به دامنه کوهی برد و کارد بر گلویش گذارد اما کارد نبرید و فرمان حق آمد که ابراهیم تو در امتحان پیروز شدی این گوسفند را به جای اسماعیل قربانی کن آنگاه با کمک اسماعیل پایه های خانه کعبه را بالا بردند و آنجا را محل عبادت مردم قرار دادند ابراهیم از خداوند برای ذریه خود طلب مغفرت نمود و خواست تا آندیار را محل آمدو رفت مردمان قرار دهد که مورد اجابت قرار گرفت و همه ساله مردم زیادی برای دیدار کعبه بدانجا میامدند تا سرانجام در زمان حضرت محمد کعبه توسط مسلمانان فتح و قبله مسلمین قرار گرفت اسماعیل پس از 137 سال زندگی را بدرود گفت و قبر او در همان مکان می باشد. 6-الیسع: پس از الیاس الیسع رهبری قوم را برعهذه گرفت و آنانرا به یگانه پرستی و ترک بت پرستی دعوت نمود وتعدادی چند به او گرویدند لیکن اکثریت به سخنان او گوش ندادند در قرآن تنها دو بار نام ایشان آمده است.86انعام-48ص 7-داود(ع): داود از سرداران لشکر طالوت بود طالوت همان پادشاهی بود که بوسیله سموئیل نبی از جانب خداوند به بنی اسرائیل معرفی شد تا با لشکریان جالوت بجنگد وقتی سپاهیان طالوت به جالوت برخوردند کسی جرات نکرد به مقابله با او برخیزد داود که جوانی کم سال بود به طالوت گفت اجازه دهید من به مبارزه با جالوت بروم طالوت گفت تو هنوز جوانی بگذار مردی قویتر برود اما او اصرار کرد و سرانجام داود به مصاف جالوت رفت جالوت او را دست کم گرفت و نصیحتش کرد ولی داود او را به مبارزه طلبید آنگاه سنگی در فلاخن قرار داد و رها کرد سنگ بر پیشانی جالوت خورد و بر زمین افتاد لشکریان چون چنین دیدند پا به فرار گذاشتند و لشکریان طالوت پیروزمندانه وارد فلسطین شدند چون طالوت این دلیری را از داود دید او را به سرداری سپاه برگزید و دخترش را بدو داد و پس از وی داود پادشاه بنی اسرائیل شد .در قرآن کریم 21 آیه در خصوص این پیامبر آمده است معجزات این پیامبر عبارتند از:علم وحکمت-ساختن زره-کوهها و پرندگان همراه او تسبیح می کردند-آهن بدست او نرم شد-پرندگان در اختیار او بودند-تسلط بر اجنه و ساختن عمارت مهم توسط آنها و بالاخره تسلط حضرت داود بر امر قضاوت و داوری سرانجام داود پس از یکصد سال زندگی رحلت فرمود در قرآن کریم بدو مورد ازمحاکمات ایشان اشاره شده است.کتاب ایشان زبورکه حاوی150سروداست میباشد آیات رامرورمیکنیم 250و251بقره-15تا42نمل-78تا80انبیا-10تا13سبا-17تا29ص-163نسا-55اسرا-105انبیا-12تا19لقمان-178انبیا15تا19سبا 8-سلیمان(ع): سلیمان فرزند داود است که پس از پدر حکومت بنی اسرائیل را بر عهده گرفت.قرآن کریم طی 23 آیه بخشی از سلطنت این پیامبر و پادشاه را بیان داشته است پس از اینکه سلیمان رهبری قوم خویش را برعهده گرفت مردم را به خداپرستی دعوت نمود و با گسترش عدالت رفاه عمومی را برقرار نمود او تصمیم گرفت به خانه کعبه برود و پس از زیارت در بازگشت در جستجوی هدهد بود زیرا او را نیافت وقتی آمد علت را جویا شد هدهد گفت در اطراف میگشتم به سرزمینی رسیدم که ملکه آن بلقیس است در آنجا مردم بت می پرستند سلیمان گفت این وظیفه ماست که آنها را هدایت کنیم برایش نامه ای نوشت و داد که هدهد آنرا باو برساند وقتی نامه به بلقیس رسید با سرداران خود مشورت کرد و سرانجام تصمیم گرفت به دیدار سلیمان برود و او را از نزدیک ببیند و چون آمد تخت خود را آنجا یافت و با دیدن قصر سلیمان و شوکت او دچارانفعال گردید و سرانجام ایمان آورد و با سلیمان ازدواج نمود سلیمان در واپسین روزهای حیات ببالای قصر رفت و نظاره میکرد لیکن عزرائیل جان او را گرفت و او همانجا تکیه بر عصا از دنیا رفت و پس از چند روز ملتفت مرگ او شدند معجزات ایشان عبارتند از:تسخیر باد-تسلط بر دیوان-چشمه مس-و منطق الطیر از ایشان کتاب امثال و حکم بجای مانده است در قرآن کریم به یک مورد از قضاوتهای ایشان اشاره شده است (قضاوت در مورد کشاورزی که مزرعه او مورد تجاوز قرار گرفت) آیات رامرورمیکنیم 16تا44نمل-79تا82انبیا-30تا40ص-12تا21سبا-102بقره-40نمل-178انبیا-15تا19سبا-15ق-16تا17حشر 9-اسماعیل(صادق الوعد): اسماعیل یکی از پیامبران بنی اسرائیل و مروج دین یهودی است در قرآن کریم چهار بار نام این پیامبر آمده است او از پیامران صالح خدا بود و اهل خود را به نماز و زکات دعوت می نمود و آنچنان پایبند وعده های خود بود که ایشان را صادق الوعد لقب دادند.55مریم-85انبیا-48ص-86انعام 10-عزیر: عزیر نبی یکی از مروجین دین یهود است که در زمان بخت النصر و قبل از آن میزیست.در قرآن کریم در 2 ایه از ایشان یاد نموده است در یکی از اندو امده است که عزیر از خانه بیرون آمده است و در راه ویرانه ای را دید و در اندیشه این بود که چگونه خداوند مردگان را زنده میکند بفرمان الهی عزیر بهمراه الاغش همانجا میمیرند و یکصدسال میگذرد و دوباره زنده می شوند و ملتفت قضآیا گردید آنگاه از خداوند طلب بخشش میکندبشهر بازمیگردد ولی همه چیز دگرگون شده بود بدرخانه میرسد دق الباب نموده صدا می کنند کیست او میگوید عزیر میگویند عزیر یکصد سال پیش رفته و برنگشته است او میگوید من عزیرم پاسخ می شنود اگر عزیری دعا کن من نیز همانند تو جوان شوم او همسرش بود دعا کرد و مستجاب شد30توبه-259بقره 11-یونس: یونس بن متی از مروجان دین یهود ی و از نوادگان حضرت نوح و ملقب به ذوالنون و صاحب الحوت است در قرآن کریم 17 آیه در خصوص زندگی و شخصیت آن بزرگوار آمده است او در شهر نینوا میزیست و مردم را به پرستش خدا دعوت می نمود و 30 سال در این زمینه تلاش کرد اما ثمری چندان نیافت سرانجام تصمیم گرفت از میان آن قوم خارج شود به کنار دریا رسید و سوار بر کشتی شد دریا طوفانی شد تصمیم گرفتند یکی را بقرعه به دریا بیندازند سه بار قرعه کشیده شد بنام یونس افتاد و سرانجام او را بدریا افکندند ماهی بزرگی بفرمان خدا او را بلعید فهمید که اشتباه کرده است از امت خود گریخته است توبه کرد خداوند دعایش را مستجاب نمود و ماهی او را کنار ساحلی انداخت مردمیکه در غیاب یونس متوجه نزول عذاب شده بودند با توصیه مردی زاهد طلب بخشش نمودند و به دنبال یونس گشتند او را یافتند و از او دلجویی نمودند 87و88انبیا-139تا148صافات-48تا50قلم-186انعام-98یونس 12-اشعیاء: ایشان یکی از پیامبران بنی اسرائیل است و بشهادت رسیدند در قرآن از او یاد نشده است اما برخی از مفسران مفاد آیه 5 اسراء را ناظر به حضرت ایشان می دانند. 13-حنظله بن صفوان: یکی از پیامبران دین یهودیست که دریمامه45حج-12ق-38فرقان- می زیست و مسئولیت رهبری اصحاب الرس را بر عهده داشت در قرآن کریم دو بار اشاره به قوم ایشان شده است. 14-زکریا: زکریا فرزند برخیا از آخرین پیامبران بنی اسرائیل و مروج دین یهودیت که همزمان با ظهور مسیح (ع) بدین ایشان گرویدند و سرانجام بشهادت رسیدند در قرآن کریم در 22 آیه از زندگی ایشان مطرح شده است . زکریا در معبد مسئولیت هدایت مردم را بر عهده داشت روزی خانواده مریم مادر عیسی را که نذر کرده بودند نزد ایشان آوردند و او تکفل او را بر عهده گرفت .و هر زمان که در محراب بمریم مراجعه میکرد مشاهده میکرد که مائده آسمانی برایش آورده اند روزی زکریا بهنگام پیری آرزوی پسری نمود خداوند خواسته او را اجابت نمود و یحیی را به او بشارت داد و علامت تولد او را سه روز روزه سکوت اعلام نمود سرانجام زکریا بعد از شهادت فرزندش در درون درختی که پنهان شده بود بشهادت رسید. 37تا41ال عمران-2تا12مریم-89و90انبیا-85انعام در پایان این قسمت باید گفت انبیاء بنی اسرائیل منحصر به آفراد یاد شده نیست بلکه در قرآن از آنان بصراحت یا به اشاره سخن رفته است درحالیکه طبق روآیات اسلامی بنی اسرائیل بیش از 4000 پیامبر داشته اند که نام برخی از آنان در کتاب عهد عتیق آمده است ما نیز اسامی آنان را در اینجا می اوریم. ناتان-طالوت- بیهو-ارمیا-خرقیال-دانیال-هوشع-یوییل- -عوبدیاء-میکاه-ناحوم-حبقوق-صفنیاء-حجی-ملاکی-کالیب-جاد-میشا-شعیا. برخی از آنان دارای کتاب بوده اند که در عهد عتیق بانان اشاره شده است کورش کبیر یا ذوالقرنین در زمان دانیال نبی میزیسته است. بخش پنجم:عصر عیسی(ع) (تولد سال 4 قبل از میلاد-عروج 31 بعد از میلاد) عیسی مسیح(ع) فرزند مریم و نوه عمران یکی از پیامبران اولوالعزم بوده و صاحب شریعت مسیحیت است کتاب ایشان انجیل است که حاوی دستورات بسیاری در خصوص مسائل اخلاقی و اجتماعی است حواریون ایشان که 12 نفر بودند نسبت به جمع آوری گفتار ایشان اقدام نمودند و هم اکنون در عهد جدید چهار انجیل بنامهای متی -مرقس- لوقا -یوحنا موجود است حضرت مسیح که در عبری یسوعا و عمانوئیل نامیده می شود مدت 33 سال عمر کردند و بفرمان الهی هنگامی که قصد کشتن ایشان را داشتند خداوند او را به آسمان برد و هم اکنون ایشان زنده اند و در هنگام ظهور حضرت مهدی همراه ایشان خواهند بود پادشاه زمان حضرت عیسی هرودیس بود. حواریون ایشان عبارتند بودند از:پطرس-آندریاس-یعقوب-یوحنا-فیلپس -برتولی-توما-متی-یعقوب-لبئی-شمعون و یهودا اسخریوطی. خانواده مریم نذر کرده بودند چنانچه خداوند به آنها فرزندی ذکور عنایت فرماید او را خادم کنیسا کنند لیکن پس از تولد معلوم شد که دختر است و ناراحت شدند لیکن خداوند نذر آنها را پذیرفت و مریم تحویل کنیسا گردید و زکریا متکفل وی شد روزی مریم در محراب مشغول عبادت بود فرشته ای بر او ظاهر میگردد و و بشارت فرزندی باو میدهد او میگوید که مرا کسی ملاقات نکرده و من خطائی مرتکب نشده ام فرشته گفت امر خدا حتمی است مریم باردار شد و خود را از همگان مخفی داشت سرانجام درد زایمان فرا رسید و بدور دست پناه برد و بزیر درختی پناه گرفت و میگفت ای کاش مرده بودم عیسی بدنیا آمد و بمادر خویش گفت غمگین مباش زیر پایت نهری روان است شاخه درخت خرما را تکان ده و از میوه آن تناول کن و با کسی سخن مگو مریم آسوده شد و قدری از خرما و آب برگرفت و رمقی یافت کودک را در آغوش گرفت و نزد خویشان خود رفت آنها از دیدن وضع او در تعجب شدند و گفتند ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و نیز مادرت تو این فرزند را بدون شوهر از کجا اوردی او سکوت کرد و به کودک اشاره نمود کودک به امر پروردگار به سخن درامد من بنده پروردگارم او به من کتاب آسمانی داده است و مرا پیامبر نموده است شما را بنماز و زکات و نیکی به پدر و مادر سفارش می کنم موضوع به سرعت در تمام ناصره شیوع پیدا کرد روحانیون دنیا پرست یهودی در مقابل او جبهه گرفتند و او همیشه از ستمدیدگان حمایت میکرد سرانجام در سی سالگی پیامبری خود را آشکار نمود و انجیل به او عطا شد او مردمان را به توحید و عدالت و خدمت بیکدیگر فرامیخواند گروهی به او پیوستند که بعدها حواریون خوانده شدند تبلیغ عیسی(ع) تمام منطقه را فرا گرفت و محافل یهودی بشدت بوحشت افتادند سرانجام تصمیم گرفتند عیسی را دستگیر و بکشند عیسی در بیت المقدس مشغول تبلیغ بود یکی از حواریون بنام یهودا اسخر یوطی به او خیانت کرد و جای او را به سپاهیان دشمن نشان داد و قرار شد تا وی در جمع حواریون حضور یافته و در زمان مناسب عیسی را نشان دهد یهودیان با سپاهی به سوی محل حضرت عیسی روانه شدند و شبانه به آن محل حمله ور شدند بلطف حقتعالی یهودا که شباهت بسیار زیادی به عیسی داشت اشتباها دستگیر شد و بلافاصله به صلیب کشیده شد و عیسی مسیح نزد خداوند رفت عیسی (ع) در انجیل آمدن پیامبر اسلام را پیشگویی نمود و این امر در آیات 6 صف اشاره شده است در مسیحیت اعتقاد به تثلیث است یعنی اب ابن و روح القدس لیکن خداوند اعتقاد به تثلیث را مردود دانسته و مسیح را بنده خدا می داند معجزات آنحضرت عبارتند از:ساختن مرغ از خاک –شفای کور مادرزاد و پیس-زنده کردن مردگان.مسئله عدم تثلیث عیسی در آیات 157 تا 159 نساء آمده است.آیات رامرورمیکنیم 35تا37و39تا62ال عمران-72تا78و46و110تا120مائده-87و253بقره-57تا65زخرف-91انبی-50مومنون-27حدید-171تا173نسا-30و31توبه-6و14صف-157تا159نسا-17و18مائده27تا13یس- پس از بالا رفتن مسیح تا ظهور حضرت محمد(ص) تنها سه پیامبر ظهور کردند که مروج دین ایشان بوده اند که عبارتند از: 1-یحیی (ع): یحیی فرزند زکریا از پیامبران بنی اسرائیل بود که با تولد حضرت مسیح به ایشان گروید و غسل تعمید یافت و سرانجام در راه آن پیامبر بزرگ به شهادت رسید.یحیی با بشارت خداوند به زکریا اعطاء شد او جزء اولین کسانی است که به عیسی ایمان آورد و بعلت حمایت جدی از ایشان سر او را بریده و بشهادت رسانیدندلقب یحیی سید است(39ال عمران) 39تا41ال عمران-90انبیا-7تا15مریم-85انعام 2-خالد بن ستان: قبر خالد در شهر گنبد استان گلستان است 3-جرجیس نبی(باقیا): که چندین بار او را شهید نموده لیکن بامر خداوند دوباره زنده میشد. سرانجام با ظهور پیامبر اسلام(ص) تاریخ مسیحیت پایان گرفت و عصر جدیدی آغاز شد ششم-عصرمحمدص (سرگذشت پیامبراسلام) پیامبر اسلام خاتم پیامبران آورنده دین اسلام در روز جمعه 17 ربیع الاول سال 570 میلادی سال اول عام الفیل در مکه معظمه متولد شدند پدرشان عبدا... و مادرشان آمنه بنت وهب بودند ایشان 51 نسل با حضرت ادم فاصله دارند و از نسل حضرت ابراهیم می باشند سلسله شجره نامه ایشان بترتیب عبارتند از:محمد فرزند عبدا... عبدالمطلب هاشم- عبدمناف- قصی-کلاب-مره-کعب-لوی- غالب- -فهر-مالک-نضر-کنانه-خزیمه-مدرکه-الیاس-مضر-نزار-معد-عدنان-ادد-الیسع-همیسع-سلامان-نبت-ازر-حمد-قیدار-اسماعیل-ابراهیم-تارح-ناحور-سروج-رعو-فالج-هود-شالح-ارفکشاد -سام-نوح-لمک-متوشالح-ادریس-یارد- -قینان-آنوش-شیث-آدم(ع). فاصله زمانی ایشان تا حضرت آدم حدود چهارهزار سال و تا عیسای مسیح 570 سال میباشد .ایشان ساکن جزیره العرب بوده و زبانش عربی است در قرآن کریم آیات بیشماریست که ناظر برزندگی وخصوصیات ومسائل ایشان است چراکه قرآن کتابیست خطاب باووجزپاره ای ازآیات که ناظربه انبیاء دیگر و شخصیتهای دیگر میباشد بقیه بنحوی با رسول اکرم(ص) ارتباط دارد. نام ایشان محمد(ص) است و چهار بار این نام در قرآن آمده است 144 آل عمران-40 احزاب-20ص-29 فتح. القاب ایشان 35 تاست که در آیات مختلف آمده از جمله احمد-اسوه-امین-بشیر-نذیر-رسول ا...-سراج-شاهد-صاحب-عبدا...-مزمل-مدثر-یس-طه-و کنیه ایشان ابوالقاسم است.تولد ایشان همزمان با سلطنت انوشیروان و بعثت ایشان همزمان با سلطنت خسروپرویز ساسانی است اینک داستان زندگی ایشان بر مبنای کلام وحی و برخی روآیات بیان میگردد. محمد پیش از طلوع آفتاب روز جمعه 17 ربیع الاول سال 570 میلادی(عام الفیل) از آمنه متولد شد پیش از تولد پدر خود را از دست داد عبدالمطلب جد ایشان تکفل ایشان را برعهده گرفت و چون شیر مادر کافی نبود او را به حلیمه سعیدیه سپردند تا او را به صحرا برده و پرورش دهد محمد از پستان راست او شیر خورد و پستان چپ به فرزند دیگرش لحیه کلبی تخصیص یافت محمد در صحرا در کنار برادران و خواهران رضاعیش پرورش یافت حضور او در آن خانه مایه برکت بود و چون به پنج سالگی رسید او را بمکه آورده و تحویل مادرش نمودند محمد چون با صحرا خو گرفته بود در مکه دلش میگرفت و مدام در فکر سفر بود اولین سفر او به یثرب بود که همراه مادرش رفتند تا نزد دایی خود بمانند محمد مدت یکماه در یثرب اقامت داشت و در آنجا شنا را آموخت و چند بار بمزار پدرش همراه مادر خود رفت سرانجام از آن سفر با خاطراتی خوب بمکه بازگشت در بازگشت در منطقه ابواء مادر بیمار شد و زمین گیر و سرانجام همانجا درگذشت و محمد را تنها گذاشت در این هنگام محمد شش ساله بود که نزد جدش میزیست او در سن 9 سالگی جدش را از دست داد و سرپرستی اش به عهده عمویش ابوطالب قرار گرفت همسر ابوطالب فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر(ع) نهایت محبت را به محمد داشت ایشان 12 ساله بودند که همراه عمویشان بسفر شام رفتند در این سفر در میانه راه به دیری رسیدند و راهب آنجا بحیرا از دیدن او بوجد آمد و به ابوطالب گفت او آینده ای تابناک داردپس از بازگشت از سفر محمد به کار چوپانی مشغول شد روزی در بازار عکاظ همراه عمویش مشغول دیدن بود که مساله جنگ فجار پیش آمد و برخی از قبایل قریش بجنگ با یکدبگر پرداختند جنگ چهار سال طول کشید و خاطراتی در ذهن او باقی گذاشت اینک 20 ساله بود و گاهگاهی به کوه میرفت و در غار حراء به تفکر می پرداخت خاطرات کودکی را بیاد می اورد و بهنگام شب بمکه بازمیگشت اینک محمد 25 ساله است و خدیجه بازرگان قریشی باو پیشنهاد سفر به شام را داد بار سفر بسته شد و محمد کاروان خدیجه را هدایت کرد او میل دیدار مجدد با بحیرا را داشت اما وی مرده بود سفر با موفقیت پایان یافت و محمد با دستی پر از سود مادی و خاطراتی خوش بمکه بازگشت امانت داری و وقار محمد خدیجه را شیفته او کرد و باو پیشنهاد ازدواج داد خدیجه 40 ساله بود و محمد فرصت خواست و موضوع را با عمویش مطرح ساخت و سرانجام آندو با یکدیگر ازدواج کردند اولین فرزندشان قاسم بدنیا آمد لیکن در سن دو سالگی فوت کرد در این زمان محمد زید پسر 8 ساله ای را بفرزند خواندگی پذیرفت خدیجه اینبار زینب را بدنیا آورد و اینک او چهل سال داشت و روزی در غار حراء به تفکر مشغول بودند ندایی را شنید بخوان محمد در هراس شد صدا دوباره گفت بخوان محمد گفت خواندن نمیدانم صدا گفت بخوان بنام پروردگارت که آفرید ادمی را از لخته خونی بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است همو که قلم آفرید و به آدمی آنچه را که نمیدانست آموخت.محمد آن را بازگو کرد او بسرعت محل را ترک کرد و لرزان به سراغ همسرش آمد خدیجه از او جویا شد فرمود مرا به پیامبری برگزیدند آنگاه خدیجه با او بیعت کرد سپس علی که به آن خانه رفت و آمد میکرد باو گرویدند و بعد هم زید فرزند خوانده اش.سه سال به این منوال گذشت . فرمان الهی آمد که خویشان خود را آگاه ساز محمد ترتیب طعامی را داد و خویشان خود را دعوت نمود و مطلب را باانان در میان گذاشت عمویش او را پذیرفت ولیکن بقیه او را مسخره کردند ابوجهل و ابولهب او را آزار میدادند لیکن با گرویدن حمزه عموی پیامبر ایشان مورد حمایت حمزه قرار گرفتند.بعلت فشاری که بر مسلمانان وارد میشد در سال پنجم بعثت 15 نفر از مسلمانان بسرپرستی جعفرابی طالب راهی حبشه شدند و مورد استقبال حاکم حبشه قرار گرفتند قریشیان فشار را بر محمد و یارانش افزودند و سرانجام پیامبر و یارانش به شعب ابی طالب پناه بردند و در آنجا به مدت سه سال در سخترین شرایط به سر بردند سرانجام مدت پیمان سپری شد و مسلمانان از آن محل خارج و بمکه بازگشتنددر سال نهم بعثت ابوطالب وفات نمود و یک هفته بعد همسر عزیز پیامبر رحلت فرمود و پیامبر را تنها گذاشتند.شهرت پیامبر به یثرب رسید دو قبیله اوس و خزرج که مدتها بود با هم جدال داشتند برای حل اختلاف به پیامبر مراجعه کردند پیامبر مشکل آنها را حل کرد و آنها مسلمان شدند سرانجام زمان هجرت فرارسید و تصمیم به خروج از مکه گرفتند ابوجهل و یارانش تصمیم گرفتند او را شبانه بکشند لیکن در شب خروج علی بر بستر پیامبر آرمید و پیامبر به اتفاق ابوبکر مکه را ترک کرد و سرانجام وارد یثرب شد و مورد استقبال قرار گرفتند در ورود به یثرب زمام شتر را آزاد نموده تا مکان دلخواه را تعیین کند شتر در پیش خانه ابوایوب انصاری توقف نمود و یثرب مدینه النبی گردید نخستین کار پیامبر پیمان برادری بین انصار و مهاجرین بود سال اول هجرت را به رتق و فتق امور داخلی مسلمانان پرداخت و حکومت اسلامی را بنا نهاد.در سال دوم هجری قبله را از بیت المقدس به کعبه تغییر داد و در میان مسلمانان و کاروان ابوسفیان جنگ بدر درگرفت که به پیروزی مسلمانان انجامید در این سال علی با فاطمه ازداوج کرد.در سال سوم هجری در احد جنگی به تلافی جنگ بدر از سوی ابوسفیان با مسلمانان روی داد و بعلت غفلت برخی از مسلمانان منجر به شکست آنان شد و حمزه عموی پیامبر شهید شد.در سالهای بعد جنگهای متعددی میان مسلمانان و مشرکان یهودان مدینه و منافقان و رومیان در گرفت که به غزوات معروفند از جمله جنگ احزاب یا خندق که در سال پنج هجری روی داد در این جنگ عمر بن عبدود بدست علی (ع) کشته شد .در سال هشتم هجری بعلت شکسته شدن صلح حدیبیه از سوی مشرکان با ده هزار سوارمسلح بسوی مکه حرکت نمود و آنجا را فتح نمود و آن منطقه را از بت پرستی رهانید در جنگ با بنی النضیر شر یهودیان مدینه را کندند(بنی قریظه) .سرانجام در جنگ خیبر یهودیان را بطور کلی از مدینه بیرون راندند.دو جنگ موته و تبوک نیز با رومیان صورت گرفت .در آخرین حج که به حجه الوداع معروف است پیامبر در بازگشت از حج فرمان ابلاغ خلافت را از خداوند دریافت نمود و در غدیر خم این رسالت را نیز انجام داد.پیامبر در بازگشت از مکه بیمار گشت ودر بستر بیماری درخواست قلم کردند اما اجابت نشد و سرانجام ضمن سفارش خاندان خود در روز 28 صفر سال 11 هجری چشم از جهان فروبست در حالیکه سرشان در دامان علی بود آنحضرت مدت 63 سال عمر کردند و با رحلت ایشان عصر نبوت که از دوران آدم(ع) آغاز شده بود خاتمه یافت و عصر امامت برهبری امام علی(ع) آغاز شد جن زدگی چنانچه در قرآن نیز بیان شده است "جن ها" موجوداتی شبیه انسانها هستند که دیده نمی شوند اما آنها انسانها را می بینند. آنها زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی دارند، تشکیل خانواده می دهند، زندگیشان در این دنیا مثل انسان با تولد شروع و با مرگ پایان می یابد، بر روی همین زمین زندگی می کنند و انسانها آنها را نمی بینند و آنها را احساس نمی کنند. جن ها به طور معمول و عادی در زندگی انسانها هیچ نوع دخالت و تصرفی نمی کنند، ولی در بعضی از حالات عده ایی از جن ها در زندگی گروهی از انسانها دخالت می کنند که این نوع تاثیر و دخالت دارای انواعی می باشد که در ادامه انواع، اسباب و نشانه های انسان جن زده را بیان می کنیم و نیاز به ذکر است که جن زدگی با سحر و جادو تفاوت دارد. نشانه های انسان جن زده 1ـ تشنج و صرع شخصی که توسط جن مورد حمله و ضرر قرار می گیرد، نشانه هایی در او ظاهر می شود که بیشتر اوقات به صورت تشنج یا همان صرع بروز می کند و شخص جن زده گاه و بیگاه دچار تشنج غیر معمول می شود و یا شخص یکباره و بدون سوابق پزشکی دچار تشنج شدید می شود و صرع در او به صورت کامل مشاهده می شود و مهم ترین نکته در این زمینه این است که این نوع تشنج و صرع هیچ نوع تفسیر پزشکی ندارد و پزشک علت این امر را نمی داند. 2ـ دیوانگی و جنون ممکن است شخص جن زده به طور کلی عقل و هوش خود را یکباره از دست بدهد و به قول معروف دیوانه و یا مجنون نامیده می شود که این امر ممکن است از تاثیرات جن باشد. 3ـ مشاهده امور عجیب و غریب در منزل هم چنین ممکن است جن به دلایل متفاوت در امور منزل و خانه شخص دخالت کند به طوری که شخص سر و صدای غیرمتعارفی در خانه بشنود و یا وسایل خانه به طور غریبی جا به جا شود و یا سنگ و اشیاء دیگری پرتاب شوند و اموری از این قبیل می توانند نشانه ی حضور جن باشند. 4ـ بیماری های جسمی جن ممکن است بیماری های جسمی مانند درد شدید در بعضی از اعضای بدن و اختلالاتی مثل کوری و کر و لالی و ... ایجاد کند. پدید آمدن ناگهانی و نامشخص بودن علت آن از لحاظ پزشکی مهم ترین نکته در این مشکلات است. 5ـ مشکلات های روحی روانی جن ممکن است موجبات مشکلات روحی همچون افسردگی شدید و رغبت به تنهایی و انزوا و عصبانی بودن را در شخص ایجاد کند. 6ـ داشتن علاقه و ارتباط شدید با دستشویی یکی از نشانه های جانبی در کنار نشانه های فوق این است که شخص جن زده بعد از اینکه به یکی یا بعضی از نشانه های بالا دچار شد، نشانه ی جانبی دیگری در او ظهور می کند و آن اینکه هنگام دستشویی رفتن مدت زیادی آنجا می ماند و یا بسیاری از اوقات در نزدیکی دستشویی می نشیند. 7- نشانه های سحر جن می تواند مشکلاتی که توسط سحر به وجود می آید را در انسان ایجاد کند لذا همه نشانه ها سحر می تواند علامت جن زدگی نیز باشد. علل دخالت جن در زندگی انسان ها جن ها به یکی از دلایل زیر در زندگی انسان ها دخالت می کنند و اسباب مشکلات را فراهم می کنند: 1ـ انتقام چنانکه گفتیم انسان ها، جن ها را نمی بینند، اما آنها ما را می بینند و به همین خاطر ممکن است انسانها ناخواسته به بعضی از جن ها یا اعضای خانواده آنها آسیبی وارد کنند، مثلا پا روی آنها بگذارند و یا ... که در این صورت جن به خاطر انتقام در زندگی این شخص دخالت می کند و اسباب مشکلات را فراهم می کند. 2ـ عشق و عاشق شدن جن ها هم مانند انسان ها متشکل از دو جنس نر و ماده هستند که به همین علت ممکن است جن عاشق انسانی شود و وارد بدن وی شود که در پی ورود جن به بدن انسان مشکلاتی پدید می آید. 3ـ شرارت جن جن ها همچون انسان ها دارای ادیان و عقاید مختلفی هستند و ممکن است مسلمان، مسیحی، یهودی و یا ... باشند و طبعا بعضی از آنها بد و بعضی خوب هستند. جن های شرور و بد ممکن است بدون هیچ دلیلی وارد زندگی انسان ها شده و زندگی آنها را مختل کرده و مشکلات متفاوتی را بوجود بیاورند. درمان جن زدگی امروزه بسیاری از روش های درمان جن زدگی غیرشرعی می باشند و این در حالی است که روش های شرعی و قوی تری وجود دارد که همنوا با آیات قرآنی و اذکار نبوی و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد. ما در این وبلاگ سعی می کنیم با جن زدگان در دو مرحله همراه و مشاور آنان باشیم: مرحله اول: تشخیص بیماری وجود نشانه های فوق همیشه دلالت بر جن زده بودن ندارد، بلکه با روش های خاصی می بایست به این یقین رسید که شخص جن زده است یا نه؟ به همین خاطر این سایت در این مرحله با کسانی که این نشانه ها دارند همراه خواهد بود. مرحله دوم: درمان پس از اینکه جن زده بودن شخص قطعی و یقینی شود مرحله درمان شروع می شود. ما در این مرحله نیز همراه شما خواهیم بود و فراموش نکنیم که شفا دهنده فقط خداوند است و نگاهمان باید به سوی خدا باشد و در مسیر درمان از وسایل مشروع و حلال استفاده کنیم. ************* حال با مطالعه مطالب فوق ممکن است که احساس کنید خود شما یا یکی از نزدیکانتان و دوستانتان احتمالا دچار سحر یا جن زدگی شده اید یا بعضی از نشانه های آن را احساس می کنید در این صورت توصیه های زیر را به شما یادآوری می کنیم : 1- همه چیز در دست خداوند هست و فقط اوست که می تواند هر مشکلی را آسان کند لذا بر او توکل کنید و او را بخوانید تا شما را کمک کند. 2- در مسیر درمان فقط از روش هایی استفاده کنید که مشکل شرعی نداشته باشد و فقط به کسانی رجوع کنید که مورد اطمینان باشند، فراموش نکنید که بسیاری با روش های شیطانی می توانند این مشکلات را حل کنند ولی چون روش های آنها غیر شرعی هست رجوع و درمان از طریق آنها اشکال شرعی دارد. 3- به محض اینکه بعضی از این نشانه ها را مشاهده کردید دلیل بر سحر یا جن زدگی نیست بلکه این مشکلات و علامت ها می تواند دلایل دیگری داشته باشد لذا پس از مشاهده علامت ها باید توسط متخصص به این نتیجه رسید که شما دچار سحر یا جن شده اید یا نه ؟ سنگ های مناسب برای متولدین هر ماه به جای کذا و کذا حاجت خود را ذکر کنید ........................................................... التماس دعا دوستان در بعضی از وبلاگ و سایت ها و کتاب های علوم غریبه وهمچنین بعضی دعا نویسان طلسم هایی رو دیدم که باید انها را بسوزانید یا زیر پای خود بگذارید و ... ...................................... هر طلسمی را نباید بسوزانید ممکن است نام های خدا. انبیاء. ایات قرانی و... باشند که به زبان عبری یا سریانی باشند. شما با سوزاندن این قبیل طلسم ها بلاهای وحشتناکی را برای خود میاورید . اینگونه طلسم ها بیشتر کار دشمنان اسلام مخصوصا یهودیان(منظور هر یهودی نیست) است که میخواهند ما قران را با دست خودمان نابود کنیم پس تا موقعی که نمی دانید در طلسمی که میخواهید بسوزانید چه چیزی نوشته شده است ان را نسوزانید احادیثی درباره ی حقانیت چشم زخم رسول اکرم(ص) فرمود: ان العین حق تستنزل الحالق (و الحالق المکان المرتفع من الجبل و غیره). رسول خدا(ص) فرمود: چشم زخم امری است حق (یعنی حقیقت دارد و خرافه نیست ) و ان قدر قوی است که قله کوه را در هم کوبیده و به زیر می کشد. رسول خدا(ص) فرمود: اگر برای شما قبرها را می شکافتند بی گمان می دید که بیشتر مردگان با چشم زخم از دنیا رفته اند زیرا چشم زخم حق است. امام صادق (ع) فرمودند: چشم زخم حق است و دور نیست تو به دیگری اسیب برسانی یا دیگری به تو اسیب برساند ..................................................................... شخصی از امام رضا(ع) در مورد چشم زخم پرسید . ان حضرت فرمود: (( چشم زخم حق است و هر گاه بدان گرفتار شدی دو دستت را تا روبروی صورتت بالا بیاور و سوره های "حمد. قل هو الله .فلق و ناس" را بخوان و دو دست خود را به پیشانی بکش که به خواست خدا از ان بهره خواهی برد.)). این دعا بسیار موثر است ... ایمان داشته باشید اللهم أرزقنی رزقا واسعا حلالا طیبا من غیر کد.. واستجب دعائی من غیر رد.. وأعوذ بک من الفضیحتین: الفقر والدّین.. اللهم یا رازق السائلین.. یا راحم المساکین.. ویا ذا القوة المتین.. ویا خیر الناصرین.. یا ولی المؤمنین.. یا غیاث المستغیثین.. إیاک نعبد وإیاک نستعین.. اللهم إن کان رزقی فی السماء فأنزله.. و إن کان رزقی فی الأرض فأخرجه.. و إن کان بعیدا فقربه.. و إن کان قریبا فیسره.. و إن کان کثیرا فبارک فیه یا أرحم الراحمین.. اللهم صلی على محمد وآل محمد.. واکفنی بحلالک عن حرامک.. وبطاعتک عن معصیتک.. وبفضلک عمن سواک یا اله العالمین.. وصلى الله على محمد وآله وصحبه أجمعین" جهان نامرئی جن
<> اجنه به عنوان موجوداتی برتر از انسان از نظر ساختار خلقت، برخلاف انسان دارای جسم نیستند و بدنی انرژیک دارند. لذا میتوانند به راحتی با انسان رابطه برقرار نمایند. برخی از طوایف ایشان علاقهای به برقراری ارتباط با انسان که دارای انرژی کمتری است ندارند ولی برخی دیگر بسیار علاقمند به ایجاد روابط با انسان هستند. که این ایجاد ارتباط، به انحاء گوناگون مانند اصوات، انوار، جابجائی اشیاء، کوبیدن در و دیوار و پنجره و یا از طریق برخی حیوانات جهت جلب توجه انسان انجام میگیرد. اجنه معمولا این ارتباط را با افراد مستعد و حساس و دارای وردیریته قوی برقرار میسازند. ولی اکثر قریب به اتفاق آنان با ترس یا ناباوری و عدم توجه توانایی ایجاد ارتباط با اجنه را نمییابند. از سه طریق عمده میتوان با اجنه ارتباط برقرار کرد: 1) از طریق استفاده از تجلیات و بهرهگیری از علاقه اجنه در مواقع خاص که تمایل به ارتباط با انسان دارند با برخورد صحیح میتوان با ایشان سمعی و بصری برقرار ساخت. 2) از طریق روشهای احضار و ارتباط با ارواح میتوان با اجنه نیز ارتباط برقرار ساخت. 3) از طریق علوم غریبه و ریاضتهای خاص که تحت شرایط معینی میتوان با ایشان رابطه برقرار ساخت که این نوع بهترین و پیشرفتهترین روش برای ارتباط با ارواح است. در آینده این روشها را توضیح خواهیم داد. جن دارای حرکات بسیار سریع میباشد و به همین دلیل قبلاً میتوانست در آسمان نفوذ و استراق سمع کند. خلقت انسان بعد از خلقت جن روی زمین بوده است و جنها هفت هزار سال پیش از انسان در کره زمین زندگی میکردند. همانطور که انسان ها از نسل آدم و حوا بوده، جن ها از نسل مارج و مارجه میباشند. طول عمر جن از انسان بسیار زیادتر است ولی جن نیز دارای مرگ، تولد و عمر محدود و مشخص میباشد، همچنین دارای حشر، نشر، معاد، حساب و کتاب اخروی است. از لحاظ مرفولوژی و ظاهری، قیافه واقعی جن با انسان تفاوت دارد(این موجودات میتوانند با قیافه و ظاهر کاذب نمایان شوند). جن یک امتیاز از لحاظ ظاهری نسبت به انسان دارد و آن اینکه میتواند به هر شکلی که میخواهد اعم از انسان و حیوان دربیاید، طول قد جن بسته به سن او، بین سی تا هشتاد سانتیمتر است. جن دارای دو جنس مذکر و مؤنث است و تولید مثل میکند. نطفه جن بر خلاف انسان از جنس و ماهیت شبیه هوا میباشد. برخی معتقدند که انسان و جن میتوانند با همدیگر ازدواج نموده، حتی تولید مثل نمایند. دستگاه گوارش جن با انسان تفاوت دارد، جن از پس مانده غذای انسان بصورت بو کشیدن و یا مزه مزه کردن استفاده میکنند. بطور معمول جن انسان را میبیند ولی برای انسان قابل رؤیت نمیباشد. جن مانند انسان دارای علم، ادراک، قدرت تشخیص، مسئولیت و تکلیف است. در منابع مختلف از جمله قرآن کریم، تفاسیر، احادیث و کتب علمی از جن یاد شده است. دانشمندان غربی از جن به عنوان ارواح صدادار یاد میکنند.ابلیس از طوایف جن است و در قرآن صراحتاً به این مطلب اشاره شده است. ابلیس شش هزار سال عبادت کرد و همین امر باعث شد از زمین به آسمان برود و در رده ملائک قرار بگیرد و به درجهای رسید که مرتبة استادی برخی از ملائک را داشت. برخی از جنها علاقمند به داشتن ارتباط با انسان میباشند، بعضی انسانها نیز به ایجاد رابطه با جنتمایل دارند، ایجاد این ارتباط امکان پذیر است ولی به هیچ عنوان توصیه نمیشود و نهی شده است، برخی از علما نیز آن را مجاز نمیدانند. ارتبـاط با جن و تسخیر جن نه تنها هیچ سودی برای انسان ندارد بلکه مضر نیز میباشد، اگر انسانی با جن ارتباط گرفت، دیگر نمیتواند آنرا قطع کند و یا حداقل قطع این ارتباط دارای عواقب خطرناکی است. قابل ذکر است که جن در مقابل ارتباط با انسان و بعضاً خدماتی که ارائه میکند، چیزهایی از انسان میگیرد که جبران آن بسیار سخت بوده، یا غیرقابل جبران است. در صورتیکه جن از طرف انسان احساس خطر کند و یا آسیب ببیند، اقدام به تلافی خواهد کرد و به شخص مورد نظر یا بستگان نزدیک، از جمله همسر و فرزندان او آسیب میزند و یا آزار و اذیّت میرساند، پس بهتر است در مورد جن به همین مقدار اطلاعات رسیده از منابع دینی و بزرگان اکتفا نموده، جن را بهانهای برای تفکّر و تدبّر در عظمت خالق آن قرار دهیم. براستی که اگر انسان تمام عمر خویش را نیز صرف اندیشیدن در بزرگی و عظمت حق تعالی نماید، بسیار اندک خواهد بود. برای به خواب دیدن حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدلله (ص) هنگام خواب با وضو و به پهلوی راست و این کلمات را نوشته در ورقی پاک با جوهری پاک و معطر زیر بالین گذارد . به امید حق رسول اکرم را در خواب بیند . لعصلی صلح صعه هح تذکر : تکرار لازم است . دستور دیگر : شب جمعه غسل حاجت کند ، هنگام خواب وضو بسازد و دو رکعت نماز حاجت بخواند ، در هر رکعت سور? توحید را 25 مرتبه بخواند و بعد از آن هزار 1000بار بخواند . صلی الله علی النبی الامی و به پهلوی راست با وضو بخوابد . اندرین سیر سپنجی یاد گیر این چهار چند تا بماند رخت قدرت در جهان کهنه تو تا نخواهندت مخواه تا نبخشندت مــگـیــــر تا نپرسندت مگوی تا نخوانندت مـــرو البته اگر انجام دادید و نشد فکر نکنید که من چرند نوشتم . به کارهای خودتان فکر کنید . همه ما گناهکاریم . پیر نگهدار همه شما خوبان سلام به همه دوستان . من ( روح سرگردان )از همه شما خوبان معذرت می خوام به خاطر اینکه مدتی چیزی ننوشتم . به هر حال لطف کنید و منو ببخشید شرمندم . خوب دوستان من حتما راجع به حروف ابجد چیزایی شنیدید . توی این پست می خوام یه مطلب راجع به حروف ابجد بنویسم که میتونید از این فرمول استفاده کنید . اگه استفاده کنید ضرر نمی کنید . اونم اینه : ببینید ، مثلا دو نفر می خوان با هم ازدواج کنند شما می تونید از این روش بگید که آیا این ازدواج خوبه یا نه به این ترتیب :
روش استفاده از این فرمول : نام هر دو طرف به همراه نام مادرشان ( پسر و دختر ) به حروف ابجد حساب کنید و بعد 5 در 5 طرح کنید یعنی تقسیم به 5 کنید و باقیمانده را نگاه کنید ، اگر باقیمانده 1 یا 3 یا 5 باشد خوبه . اگر 2 یا 4 باشد خوب نیست . اگر 00 باشد ... تذکر : اگر یکی از حروف اسمها از حروف گژپچ باشد آن حرف را جذف کنید . دنبال حرف شبیه آن نباشید . یه توضیح : اگر 1 یا 3 یا 5 باشد ....... به این معنی است که ستاره های دو نفر جفت می باشد ، خوبه . اگر 2 یا 5 باشد ........ به این معنی است که ستاره های دو دونفر جفت نمی باشد ، خوب نیست . اگر 00 باشد .......... به این معنی است که ستاره های دونفر جفت کامل نیست ، و یک طرف از خانواده ها با این ازدواج موافق نیست . یه مثال : پسر : محمد نام مادر : زهرا دختر : فاطمه نام مادر : نرگس 40+8+40+4=92 7+5+200+1=213 80+1+9+40+5=135 50+200+60=310 حالا همه اعداد را با هم جمع می کنیم : 92 + 213 + 135 + 310 = 750 جمع این اعداد 750 می باشد که اگر ما 5 در 5 طرح کنیم باقیمانده می شود 00 . به توضیحات نگاه کنید . ا ب ج د ه و ز ح ط ی ک 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 20 ل م ن س ع ف ص ق ر ش ت 30 40 50 60 70 80 90 100 200 300 400 ث خ ذ ض ظ غ 500 600 700 800 900 1000 سلام به همه ی دوستان . از شما تشکر میکنم که به من سر میزنید . به خاطر کامنت هاتون هم ممنون . پریسا جان : لطفا آدرس میلتون رو بدید . با شما کار دارم . من خیلی راحت میتونم به شما و دوستانتون کمک کنم . جدی میگم . خیلی راحت میتونم به شما کمک کنم. خواهش می کنم که تماس بگیرید . منتظر شما خوب هستم . جن دارای حرکات بسیار سریع میباشد و به همین دلیل قبلاً میتوانست در آسمان نفوذ و استراق سمع کند ولی با ظهور حضرت مسیح(علیهالسلام) جلوی ورود و نفوذ آنها به آسمانها به صورت نسبی گرفته شد و با ظهور پیامبر گرانقدر اسلام حضرت خاتم الانبیاء(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کاملاً از ورود آنها به آسمانها جلوگیری گردید، پس جن نمیتواند از آینده و اسرار غیب خبر دهد و آنهایی که مدعی این گونه امور هستند، آگاهانه یا ناآگاهانه دروغ میگویند. خلقت انسان بعد از خلقت جن روی زمین بوده است و جنها هفت هزار سال پیش از انسان در کره زمین زندگی میکردند. همانطور که انسان ها از نسل آدم و حوا بوده، جن ها از نسل مارج و مارجه میباشند. طول عمر جن از انسان بسیار زیادتر است ولی جن نیز دارای مرگ، تولد و عمر محدود و مشخص میباشد، همچنین دارای حشر، نشر، معاد، حساب و کتاب اخروی است. از لحاظ مرفولوژی و ظاهری، قیافه واقعی جن با انسان تفاوت دارد(این موجودات میتوانند با قیافه و ظاهر کاذب نمایان شوند). جن یک امتیاز از لحاظ ظاهری نسبت به انسان دارد و آن اینکه میتواند به هر شکلی که میخواهد اعم از انسان و حیوان دربیاید، ولی به شکل پیامبران، ائمه معصومین و شیعیان واقعی ظاهر نمیشود. طول قد جن بسته به سن او بستگی دارد . جن دارای دو جنس مذکر و مؤنث است و تولید مثل میکند. نطفه جن بر خلاف انسان از جنس و ماهیت شبیه هوا میباشد. برخی معتقدند که انسان و جن میتوانند با همدیگر ازدواج نموده، حتی تولید مثل نمایند. دستگاه گوارش جن با انسان تفاوت دارد، جن از پس مانده غذای انسان بصورت بو کشیدن و یا مزه مزه کردن استفاده میکنند. بطور معمول جن انسان را میبیند ولی برای انسان قابل رؤیت نمیباشد. دوستانه من این مطلب رو که می خونید من از یه جای دیگه برداشتم و لازم بود یه کمی تغییرش بدم تا شما ها اشتباه نکنید . این مطلب رو بنا به درخواست دوسته خوبم افسون نوشتم . شاد باشید و شاد زندگی کنید . سلام به همه دوستان . امید وارم ساله خوبی رو آغاز کرده باشید . دوستان خوب من ، خواهش می کنم کینه ها کدورت ها و.......... کنار بذارید . اگه با کسی ، حالا به هر دلیلی مشکلی دارید ، بهش زنگ بزنید البته اگه نمی تونید برید سراغش ، آشتی کنید . این طوری خیلی بهتر میشه . دوست اگه یه دوست خوب باشه در همه حال میتونه کمکتون باشه . نذارید یه وقت خدای نکرده دست تقدیر اون دوست شما رو که یه روزی با هم بهترین بودید از شما بگیره و شما حسرت اونو بخورید .حسرت این که من میتونستم برم و با اون دوباره آشتی کنم ، اما غرور به من اجازه نداد . بچه ها بشکنید غرورتون رو ، بشکنید . دکتر شهید علی شریعتی در کتاب گفتگوهای تنهایی می گه : مرد ها غرور را می شکنند ، نامردها غرور را می فروشند .حالا بگید شما دوست من از کدوم دسته ای ؟؟؟ خلاصه این که باز هم به قول دکتر شریعتی : دوست داشتن از عشق برتر است . من همه شما رو دوست دارم و برای همه شما دعا میکنم که هیچ وقت مجبور نشید با یه دوست رابطه خودتونو بهم بزنید . روایت داریم که میگن روز اول سال جدید رو بشینید دو رکعت نماز بخونید و بعد از نماز 360 مرتبه آیه الکرسی بخونید و دعا کنید . خوب شرمنده سرتونو به درد اوردم .حالا می خوام عید و به شما با یه فلش زیبا تبریک بگم . شاد باشید و شاد زندگی کنید . سلام به همه شما دوستان که به من سر میزنید و عذر خواهی می کنم از شما ها به دلیل اینکه من دیر آپ کردم خلاصه منو ببخشید . قبلا هم گفته بودم برای ارتباطی خوب با عالم ارواح باید از نیروی تمرکز خوبی برخوردار باشید تا بتونی این کار رو با موفقیت انجام بدید . برای بالا بردن این قابلیت در خودتون باید از این روش ساده استفاده کنید البته بایدی در کار نیست ، می تونید از روشهای دیگه استفاده کنید . به تصویر این شمع خوب نگاه کنید . شما برای بالا بردن نیروی تمرکز باید توی یه اتاق تاریک رفته ( این کار رو در شب انجام بدید ) و یه شمع روشن کنید و به اون خیره بشید و به هیچ چیز هم فکر نکنید جز نیروی تمرکز خودتون . شب اول این کار رو 10 دقیقه انجام بدید ، شبهای دیگه 5 دقیقه به این زمان اضافه کنید و تا 15 شب تکرار کنید . بعد از اتمام این 15 شب شما باید مطمین بشید که موفق بودید یا نه ، که اگر موفق نبودید از یه روش دیگه استفاده کنید ( در صورت موفق نبودن با من تماس بگیری ) . خوب حالا چیکار کنیم تا مطمین بشیم ، از این روش استفاده کنید : از یه نفر بخواهید که شما رو کمک کنه . به اون دوست عزیزی که شما رو کمک می کنه بگید پشت به شما در فاصله 2 متری از شما بایسته تا بتونید به پشت گردنه اون خیره بشید ، در حین خیره شدن به اون دوست شما باید به اون تلقین کنید که الان پشت گردن شما درد همراه با گرما ی شدید پیدا می شه . این کلمات رو تکرار کنید . بعد ببینید آیا این حالت برای دوستمون وجود داره یا نه . تذکر : فکر نکنید همون دفعه اول یا تو 5 دقیقه اول این حالت پیدا می شه . تکرار و تمرین لازمه . هر کدوم از شما دوستان که موفق بودید لطفا به من بگید تا قدمه بعدی رو به شما بگم . مولا نگهدارتون . سلام به همه عزیزان . می خوام اولین تجربه احضار ارواح خودمو براتون بازگو کنم . من به همراه دو تا از دوستان گکه به من اجازه ندادند اسامی شونو بنویسم ، تو یه اتاق نسبتا تاریک تو یه شب سرد زمستونی نشسته بودیم . این ایده من بود که از یک روح درخواست کنیم ( روح احضار کنیم ) تا ببینیم آیا واقعا چنین چیزی هست یا نه ؟؟؟ بلاخره تصمیم گرفتیم که این کارو انجام بدیم و شروع کردیم . اول وسایلی که مورد نیازمون بود رو تهیه کردیم و بعد من شروع کردم به تمرکز کردن روی یکی از ارواح بستگان . بعد از چند دقیقه دست من شروع به حرکت کرد و من حضور یک غریبه رو توی اتاق که از جنس خودمون سه تا نبود احساس کردم . ترس تموم وجودمو فرا گرفته بود و همه بدنم گرم شده بود . گرمای عجیبی بود ، واقعا عجیب ( گرما ) . بعد شروع کردم به خوش آمد گویی به اون روح و گفتگو و رسیدنه سوال هایی که همیشه تو ذهنم بود در مورد ارواح و دنیای ارواح و اونم جواب می داد . ما حدود 20 دقیقه با اون مهمون عریز صحبت کردیم و از اون خواستیم که از اتاق بره بیرون تا بتونیم کس دیگه رو دعوت کنیم ، خب اونم رفت و دست من آزاد شد و گرمای بدنم کم شد . بعد استراحتی کوتاه من از یک روحه دیگه درخواست کردم تا وارد اتاق بشه و ما رو راهنمایی کنه شخصی وارد اتاق شده بود و همون حالات قبل با این تفاوت که خیلی بیشتر شده بود . ( گرما و لرزش بدنم ) . نمی دونم چرا این مهمون جدید به سوالات ما جواب نمی داد اگر هم جواب می داد چرند می گفت . تازه یه بار به من گفت بچه مواظب حرف زدنت باش وگرنه می زنمت ، مثل ... ترسیده بودم و سریع گفتم از اتاق برو بیرون نمی خوام با شما صحبت کنم . اونم به من گفت خفه شو تو منو آوردی اما نمی تونی منو بفرستی بیرون . خلاصه سرتونو درد نیارم بعد از 10 دقیقه التماس کردن و خوندنه سوره های مختلف از اتاق رفت بیرون و ما سه تا که از ترس نمی دونستیم چیکار کنیم از خونه رفتیم بیرون ، رفتیم خیابون . یه چیزه جالب دیگه اینکه نزدیک خونه که بودیم یه قبرستون قدیمی بود . اینم بود اولین تجربه من از احضار ارواح و الان حدود 5 ساله که دارم تو این زمینه بطور دست و پا شیکسته فعالیت می کنم . از همتون متشکرم که برام نظر میدید و به من نیرو میدید تا ادامه بدم . سلام به همه دوستان که این مطالب رو می خونند . در این پست می خوام ساده ترین روش احضار ارواح رو برای اون دسته از دوستان که به این مطلب علاقه دارند بنویسم ، فقط یه چیزی رو همین اول بگم که : من آخرین قسمت از دعاهای این روش رو نمی نویسم ، چون بلاخره یه عده از شما دوستان این روش رو اما حاضرم این روش رو به شما دوستان یاد بدم ، ولی اول باید یه سری ریاضت بکشید .( 15 تا 20 روز ) بستگی به خودتون داره ( قدرت تمرکز ) . در هر صورت ایمیل منو همه گی دارید . خوشحال می شم با من تماس بگیرید . این روش چه چیز هایی لازم داره ؟؟؟ 1- یه جمع خوب که به وجود ایزد یکتا و ارواح اعتقاد داشته باشند . 2- یه اتاق نسبتا تاریک . 3- وجود کسی که از این روش اطلاعات کافی داشته باشد و یه مدیوم خوب . 4- یه صفحه که حروف الفبا رو توی اون نوشته باشید با ترتیب خودش که در زیز عکس اون صفحه رو می بینید و روشن کردن یه دونه عود ( وجود عود کمک می کنه تا ارواح بهتر و سریعتر دعوت شما رو قبول کنند ) . 5- یه چیزی هم مثل درب نوشابه ، درب شیشه شربت یا چیزی مثل اینا هم داشته باشید که بتونید با روح حرف بزنید ( اون درب نوشابه روی حروف حرکت می کنه تا شما به جوابتون برسید ) . دوستان حالا روش احضار ارواح : ابتدا کل جمع یه فاتحه برای هم? رفتگان می خونند ، بعد کسی که رهبری گروه رو به عهده داره روی روح مورد نظر تمرکز می کنه و براش فاتحه می فرسته و سوره قدر رو می خونه و بعد دعا های مورد نظر و کسب اجازه از .................................................................................. . ( اینا رو نمی نویسم ) . مدیوم یا کسی که پشت این صفحه نشسته بدن خودشو کاملا شل کنه ( ریلکس باشه ) تا روح بتونه دست اون عزیزو بگیره . وقتی روح بیاد دست مدیوم شروع به حرکت می کنه ( یه راهنمایی : دست از ناحیه آرنج کمی درد داره به خاطر اینه که روح دست رو از آرنج گرفته ) . با روح خیلی مودب و متین صحبت کنید ، اگر روح به سوالی جواب نداد اصرار نکید ، حتما مشکلی از طرف شماست چون دفعه اول و دوم و ......... دهم . روح به شما باج نمی ده . در صورتی که یه سری از دعاهای خاص و سوره های خاص رو بخونید . به همین سادگی دوستان ، حالا پی بردید چرا می گم ساده ترین روش احضار ارواح . فقط یه راهنمایی می کنم : در صورت بروز هر گونه مشکل ابتدا ایه اول سوره جن رو بخونید و بعد شروع کنید سوره مبارکه فتح رو بخونید و از روح یا هر موجود دیگه بخواهید بره بیرون . سوره فتح رو زیاد بخونید تا زمانی که مطمئن بشید روح یا جن از اتاق رفته و جمع رو ترک کرده . بازم می گم ، من دعاهای مهم رو ننوشتم لطفا اجرا نکنید ، اگر می خواهید احضار روح کنید با من تماس بگیرید . موفق باشید ، در پناه ارواح متعالی . با عرض شرمندگی از دیر به دیر آپ کردنم . در تابستان سال 1991 پم رینولدز متوجه وجود تورم و برجستگى در شریان مغزش شد. رابرت اسپتزلر مدیر انستیتو مغز و اعصاب فونیکس به مادر سه بچه آتلانتایى گفت که ممکن است در حین عمل جراحى قلب او از کار بیفتد و نیز در طول مدت عمل فعالیت مغز او نیز متوقف شود و با وجود استفاده از کلیه امکانات کلینیکى ممکن است او به مدت یک ساعت بمیرد. هنگام بیهوشى رینولدز زیر دستگاهى قرار داشت که صدایى شبیه به کلیک را در گوش او وارد مى کرد، به جهت مطلع شدن از فعالیت ساقه مغز او (ساقه مغز در کنترل شنوایى و سایر اعمال غیرارادى نقش دارد.) علاوه بر این دستگاهى ضربان قلب و تنفس و درجه حرارت و سایر علائم حیاتى او را کنترل مى کرد. همان طور که اسپتزلر مغز او را باز مى کرد، اتفاقى افتاد که هرگز در پیچیده ترین مانیتورها نیز اتفاق نیفتاده، رینولدز احساس کرد که از جسم خودش خارج شده. او در فرصتى مناسب از بالاى شانه هاى اسپتزلر به پایین و به عمل جراحى نگاه کرد. اسپتزلر را دید که چیزى شبیه به یک مسواک برقى در دست دارد. یک صداى زنانه گفت که جریان خون بیمار بسیار ضعیف است و این طور به نظرش رسید که آنها مى خواهند کشاله ران او را عمل کنند. رینولدز فکر کرد که این نمى تواند صحت داشته باشد. این یک عمل جراحى مغز بود. با وجودى که چشم ها و گوش هایش کاملاً بسته بودند، همه کارهایى را که روى جمجمه اش انجام مى شد، مى دید و آنچه که او درک مى کرد واقعاً اتفاق مى افتاد، در واقع چاقوى جراحى واقعاً شبیه یک مسواک برقى بود. در حقیقت جراحان روى کشاله ران او هم کار مى کردند. او به دستگاهى که فعالیت قلب و شش ها را کنترل مى کرد، وصل بود. در اینجا جراح دستور داد که کار را متوقف کنند. جهت خارج کردن خون از بدنش همه خون او را از بدنش خارج کردند و حیات پیکر او را ترک کرد. او خودش را دید که از تونلى عبور مى کند و به طرف نورى مى رود. در انتهاى تونل او اقوام و آشنایان فوت شده از جمله مادربزرگش را که سالیان زیادى بود درگذشته بود، دید. به نظر مى رسید زمان متوقف شده. سپس ملکى روح او را به بدنش بازگرداند و او را راهنمایى کرد که برگردد و این مثل رها شدن در یک استخر آب یخ بود. پس از بازگشت به حیات رینولدز همه چیز را به اسپتزلر گفت. همه چیزهایى را که دیده و تجربه کرده بود و اسپتزلر به او گفت تجربه شما خارج از تخصص من است و بعد از 12سال هنوز اسپتزلر نمى دانست آن حالت را چگونه توجیه کند نه مرادم ، نه مریدم ، نه پیامم ، نه کلامم ، نه سلامم ، نه علیکم ، نه سپیدم ، نه سیاهم ، نه چنانم که تو گوئی ، نه چنینم که تو خوانی ، نه آنگونه که گفتند و شنیدی ، نه سمائم ، نه به زنجیر کسی بسته و برد? دینم ، نه سرابم ، نه برای دل تنهائی تو جام شرابم ، نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم ، نه فرستاد? پیرم ، نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم ، نه جهنم ، نه بهشتم ، چنین است سرشتم ، این سخن را من از امروز نه گفتم ، نه نوشتم ، بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم . حقیقت نه برنگ است و نه بو ، نه به های است و نه هو ، نه به این است و نه او ، نه بجام است و سبو ، گر به این نقطه رسیدی بتو سربسته و در پرده بگویم ، تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را . آنچه گفتند و سرودند تو آنی ، خود تو جان جهانی ، گر نهانی و عیانی ، تو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی ، تو ندانی که خود آن نقطه عشقی ، تو اسرار نهانی ، همه جا تو ، نه یک جای ، نه یک پای ، همه ای ، با همه ای ، همهمه ای ، تو سکوتی ، تو خود باغ بهشتی ، تو بخود آمده از فلسفه چون و چرایی ، بتو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی ، در همه افلاک بزرگی ، نه که جزئی ، نه چون آب در اندام سبوئی ، خود اوئی ، بخود آی ، تا بدر خانه متروکه هر کس ننشینی و بجز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی . بخود آ برای بالا بردن تمرکزتون باید روی یه ورق سفید یه دایره کوچک به قطر 2سانتی متر بکشید و از فاصل? 1متری به اون نگاه کنید بدون اینکه پلک بزنید . ( زمان این تمرین بستگی به خودتون داره ) اما نکت? مهم اینه که روز دوم فاصله رو بیشتر کنید . تازه باید به چیزی هم فکر نکید و دایم صلوات بفرستید . یکی از راههایی که انسان می تونه قدرت فکر و انرژیه خودشو بالا ببره استفاده از تمرینات روحیه ؟ تمرینات روحی انواع زیادی داره ولی پایه و اساس تمامی این تمرینات بر دو چیزه ، تمرکز کردن و دستیابی به گنجینه اسرار یا همون ضمیر نا خود آگاه . در اینجا باید یک مقدار درباره ضمیر ناخود آگاه و ضمیر خود آگاه توضیح بدم : ضمیر آگاه همان ضمیریه که شما وقتی مشغول خوندن مطلبی هستید اون مطلب رو توی خودش جا میده . این مطلب بعد از مدتی از ضمیر آگاه شما به ضمیر ناخود آگاه شما منتقل میشه تمام اتفاقات و مساعلی که برای ما اتفاق می افته بعد از مدتی از یاد ما میره ولی در حقیقت به ضمیر ناخود آگاه ما انتقال پیدا کرده و از بین رفته . ضمیر ناخود آگاه ما توان انجحام دادن هر در خواست رو داره به شرط اونکه با تمام وجود یک چیزی رو بخواد . حالا برای اینکه ما بتونیم به ضمیر ناخود آگاه خودمون نزدیک بشیم احتیاج به این داریم که بدی ها رو از خودمون دور کنیم . مثل کینه ، نفرت ، خشم ، دروغ گویی . اگه ما بتونیم تمام فکر های منفی که باعث تولید انرزی منفی میشه رو از خودمون دور کنیم دستیابی به ضمیر ناخود آگاه خودمون آسون تر میشه و هر خواسته ای که داشته باشیم انجام میشه . ببینید در حقیقت خدا قبلا قدرتی به خود انسان داده که اگه بخواد می تونه ازش استفاده کنه به خواسته هاش هم می رسه . سعی شد که خیلی خلاصه راجع به ضمیر ها توضیح داده باشم . توی پست بعدی یه تمرین روحی رو می نویسم .
سلام . همه شما بعضی وقتها مجبور میشد که یه ساعتی از شب یا روز رو بیدار بشید . می تونید از آی? آخر سوره اصحاب کهف استفاده کنید به این ترتیب : قبل از خواب وضو می گیرید بعد نیت می کنید که چه ساعتی می خوان بیدار بشید بعد آیه رو می خونید و می خوابید البته با صلوات بخوابید . مطمئن باشید رأس ساعت بیدار می شید . سحر و جن زدگی دو موضوع واقعی هستند که تاثیرات و مشکلات فراوانی برای بعضی ها به وجود می آورند و عدم شناخت کافی از این موضوعات، مهم ترین عامل در درمان نیافتن بیماری ها و مشکلاتی هست که گریبانگیر بعضی از ماست. مشکلاتی از قبیل : ناآرامی های خانوادگی و تنفر بین زن و شوهر، مشکلات جنسی و زناشویی، بیماری های شدید جسمی، ناراحتی ها و بیماری های روحی و روانی، و .... سحر، جادو، طلسم و دل سیاهی سحر و ساحران در طول تاریخ بشری از دیر باز وجود داشته اند و قرآن نیز به امر سحر و جادو اشاره کرده است و از آن به عنوان یک حقیقت و واقعیتی که دارای تاثیر می باشد یاد کرده است و آن را از جمله امور بد و ناردست برشمرده است و همگان را از اجرا و مشغول شدن به این امور بازداشته است و یادآوری کرده است که ساحران جز با اذن الله کاری نمی توانند بکنند (( آیه 122 سوره البقرة و آیه 4 سوره الفلق )) و از دیدگاه فقه اسلامی، ساحران و جادوگران کافر می باشند. اما در هر صورت در اکثر جوامع عده ایی به عنوان ساحر و جادوگر به این کار زشت و حرام مشغول هستند و موجبات فساد، نزاع و جدایی را بین انسانها فراهم می کنند. با توجه به اینکه سحر و جادو دارای تاثیر می باشد و عده ایی به این کار زشت مشغول هستند و عده ایی نیز توسط ساحران سحر شده اند، و به ضررهای فراوان جسمی، روحی و خانوادگی دچار شده اند، قضیه ی باطل کردن سحر دارای اهمیت دوچندان می باشد. باطل کردن سحر، جادو و طلسم عده ایی از ساحران با روش های غیر شرعی و زشت خود سحر و جادو را باطل می کنند تا از دو طرف سود ببرند و اموالی را صاحب شوند، حال آنکه مراجعه به این ساحران برای ابطال سحر، جادو، طلسم، دل سیاهی و یا هر بیماری دیگری به علت روش های غیر شرعی و نادرست این ساحران، از لحاظ شرعی حرام و ممنوع می باشد. در این میان روش درست و شرعی باطل کردن سحر، استفاده از آیات قرآنی و اذکار نبوی و امور دیگری است که رسول الله صلی الله علیه و سلم برای باطل کردن سحر به آن اشاره و ارشاد فرموده اند. این سایت با توکل بر خداوند در صدد آن است که در امر باطل کردن سحر و جادو و مشکلات ناشی از آن برای بیماران قدمی بردارد و به شما این اطمینان را می دهد که روش های مورد نظر مسئولین این وبلاگ, بدون اشکال شرعی می باشد. نشانه ها و عوارض سحر و جادو شخصی که سحر شده است به عنوان یک بیمار علائم و نشانه هایی بر او آشکار می شود که از خلال آن می توان فهمید که مورد سحر واقع شده است یا خیر. ما این نشانه ها را در ذیل می آوریم تا شما بتوانید در مرحله ی اولیه تشخیص دهید که آیا دچار بیماری شده اید یا نه؟ 1ـ طلسم: ساحران معمولا برای اجرای سحر از طلسم استفاده می کنند. طلسم عبارت است از نوشته ایی مرموز و متشکل از اعداد و حروف ناهماهنگ و نامفهوم و معمولا به صورت جدول که ساحر آن را بر روی کاغذ و یا شیئ دیگر می نویسد. در صورتی که کسی چنین چیزی که ممکن است در اشکال و اشیاء مختلف جاسازی شده باشد را مشاهده کند، احتمال اینکه وی مورد سحر واقع شده باشد زیاد است. این موارد ممکن است در محیط خانه، اتاق، رختخواب، در درب ورودی منزل و یا در کوچه جلو درب منزل یافت شود. 2ـ جدایی، بدبینی، تنفر و طلاق ناشی از دل سیاهی رایج ترین نوع سحر، جدایی و دشمنی افکندن بین دو شخص می باشد، به گونه ایی که این دو شخص یا یکی از آنها به طور غیرطبیعی و غیرارادی از دیگری متنفر می شود، تا جایی که توانایی و تحمل دیدن وی را ندارد و وقتی که او را می بیند و یا هم سخن می شود به شدت دچار فشار روحی می شود، نفس هایش بند می آید، سردرد می گیرد، رنگش تغییر می کند و می خواهد هر چه سریع تر از او جدا شود و جالب اینکه خود نیز دلایل این همه تنفر و امور غیرطبیعی را نمی داند و متحیر می ماند که چرا نمی تواند طرف مقابل خود را تحمل کند. این نوع سحر معمولا بین زن و شوهر و یا دو نامزد صورت می گیرد و ممکن است بین فرزند و والدین و یا هر کس دیگری رخ دهد. در مورد جدایی و نفرت بین زن و شوهر یا دو نامزد شرح بیشتری می دهیم. بسیاری از اوقات دو شریک زندگی، روابط خوب، سالم و گرمی دارند ولی به یکباره همه چیز به هم می خورد و همه ی نشانه های بالا در یکی از آن دو ظاهر می شود، طوری که طرف فقط خواستار طلاق و جدایی می شود و خود نیز دلیل آن را نمی داند و فقط تنفر بی سبب، بی دلیل و بدون اراده... در بین مردم این نوع سحر را دل سیاهی می نامند. بدین معنی که دل و قلب کسی را برای دیگری سیاه و تار نموده اند تا موجبات جدایی حاصل شود و معمولا این امور بوسیله ی دشمنان آن خانواده و یا اشخاص حسود و از طریق شخص ساحر صورت می گیرد. این نوع تنفر بی اراده معمولا نشانه های دیگری نیز دارد؛ به طور مثال زن شوهرش را به اشکال غیر طبیعی می بیند مثلا صورت شوهرش را مانند یک حیوان حقیقی می بیند. معمولا در این نوع سحر دو شخص در هنگام دور بودن از هم تنفری ندارند، اما به محض اینکه همدیگر را می بینند و یا هم صحبت می شوند، این نشانه ها ظاهر می شوند. مثلا تا زمانی که شوهر در مسافرت و یا خارج از منزل به سر می برد، زن هیچ نفرتی ندارد، اما به محض اینکه شوهر وارد خانه می شود همه ی این نشانه ها و مشکلات بدون اینکه زن بخواهد و بداند بر او عارض گشته و مشکلات شروع می شود. 3ـ مشکلات جنسی ــ ناتوانی در روابط جنسی ــ اختلال در روابط جنسی یکی از نشانه های سحر و یکی از انواع آن، اختلال در روابط جنسی بین زن و شوهر می باشد. ساحر بدین وسیله یکی از مهم ترین ویژگی های روابط بین زن و شوهر را مختل می کند، تا بدین وسیله بتواند به همان هدف خود که بروز مشکلات خانوادگی و جدایی و طلاق بین زن و شوهر است، دست یابد. در این نوع سحر زن یا شوهر به مشکلات جنسی غیر معمول و غیر متعارفی دچار می شوند، به گونه ایی که در اجرای اعمال جنسی به کلی ناتوان می شوند که به بعضی از انواع و آثار آن اشاره می کنیم. ممکن است زن ناخواسته از دخول و نزدیک شدن آلت تناسلی مرد به شرمگاهش ممانعت کند و سبب این کار هم ترس یا مشکلات روانی و یا سردی مزاج در امور جنسی از طرف زن نمی باشد، به گونه ایی که خود زن هم دلیل این امر را نمی داند. مثلا قبل از آمیزش به یکباره دو ران زن قفل می شود و به هم می چسبند و تحت هیچ نیرویی قابل بازشدن نیست و این امر به اراده ی زن نیست و زن علت آن را نمی داند. و یا اینکه زن به یکباره از آمیزش جنسی با شوهرش به طور کلی متنفر می شود. این نوع از سحر بیشتر اوقات در شب اول عروسی اتفاق می افتد و ممکن است تا ماه ها ادامه یابد . معمولا توسط کسانی که با این ازدواج مخالف و یا نسبت به داماد و عروس حسودی می کنند صورت می گیرد. ممکن است این نوع سحر برای مرد نیز رخ دهد، به طوری که توانایی کامل اعمال جنسی را به یکباره و بدون دلایل روانی و پزشکی از دست می دهد یا اینکه مرد در مراحل لمس کردن و بازی کردن با بدن زن مشکلی ندارد اما به محض اینکه قصد دخول می کند آلت تناسلی وی ناخواسته و بی دلیل از کار می افتد و هیچ گاه موفق به مهم ترین کار آمیزش جنسی یعنی دخول و انزال نمی شود که در این صورت رضایت طرفین حاصل نمی شود و زمینه برای بروز مشکلات خانوادگی و نهایتا جدایی و طلاق مهیا می شود. 4ـ مشکلات روانی و رفتاری و اختلال در روابط اجتماعی فرد ممکن است فرد توسط سحر دچار ناراحتی های روانی و اعصاب و اختلال در روابط اجتماعی شود که از نشانه های آن موارد زیر است: عصبانیت بیش از حد و بدون زمینه و بی دلیل گرفتگی، انزوا، تنهایی و دوری جستن از دیگران افسردگی شدید نکته ی قابل توجه اینست که این موارد می بایست یکباره و بدون دلیل بروز کند تا بتوان آن را جزء علامت احتمالی سحر دانست چون ممکن است این موارد دلایل دیگری غیر از سحر داشته باشند. 5ـ مشکلات و بیماری های جسمی به وسیله ی سحر می توان در بدن شخص، بیماری های مختلفی ایجاد کرد و معمولا این بیماری ها توسط پزشکان قابل درمان نیستند چون علت اصلی این بیماری ها برای پزشکان نامشخص است. مواردی مانند: کور شدن یکباره و بی دلیل فلج شدن یکباره بعضی از اعضای بدن کر و لال شدن بی دلیل و بدون زمینه ی قبلی از جمله نمونه هایی است که ساحر ممکن است به وسیله ی سحر در شخص مورد نظر ایجاد کند. توجه: ضعف ایمان و تلاوت نکردن قرآن و اذکار صحیح شبانه روز مهم ترین عامل واقع شدن در دام ساحران است. ********* انواع طلسم علم هیمیا علم تسخیرات است و علم تسخیرات بس شریف است و بحث در تسخیرات هفت سیاره میکند: شمس ، قمر، مریخ، عطارد، مشتری و زهره و زحل میکند. این هفت سیاره دارای ابعاد گوناگون و قدرت های مافوق طبیعت و خواص گوناگون برای تسخیرکننده اش خواهد داشت و غنیمتی برای این جهان می باشد. شاخه دیگر در علم هیمیا تسخیر جنیان و عزایم آنها و بخورات ایشان می باشد که ما بیشتر در این بحث (علم هیمیا) یبشتر از تسخیرات جن سخن میگوییم. چون تسخیر هفت سیاره کاری دشوار و سنگین است که بعدها در موردش بیشتر صحبت خواهیم کرد. نکته: دانستن تجمع سیارات (علم نجوم) در این باب بسیار لزومی می باشد. (اجتماع، تسدیس، تثلیث، تربیع، مقابله) (ارباب شب و ارباب روز). اگر خواهان ارتباط با جنیان هستید و مایلید در بعضی مسائل از آنها کمک بخواهید یا سوال کنید ما به شما کمک میکنیم که چگونه و به چه طریق با آنها ارتباط برقرار کنید. نکته: تمام 5 روش این کار، شرایط خاصی را می طلبد که باید به آنها توجه کرد. روش اول : هر کس این اسما را کف دست خود بنویسد و تنها بخوابد یکی از پریان بیاید از هرچه خواهد در خواب او را با خبر میکند. این است : شَهَثَ – هُثَ – یَهُثَ روش دوم : بر انگشت ابام بنویسد این اسماء را. یکی از جنیاین بیاید و هر چه بخواهد او را در خواب خبر دهد. باید که نترسد و در هنگام خواب با کسی سخن نگوید. این است : شَمعون – پَهُوهَ – شَرُوهَ روش سوم (روش تسخیر جن هندی) : 5144 مرتبه سوره چن را بدون بسمله بخواند، یک نفر از جن ها به تسخیر او در می آید و قاری باید همیشه حرز چهارده معصوم را در گردن داشته باشد. روش چهارم : در نیمه شب چهارشنبه برخیزد، دو رکعت نماز بخواند و در خلوت بعد از سلام در خلوت این عزیمت را سیصد مرتبه بخواند. در بین تکلم نکند، خواب نرود. به امر الله تعالی هفت تن از جن حاضر شود. هر سوال دارد، بپرسد. جواب دهند. اما با ادب باشد و دائم در بخورات... عزیمت این است : بسم الله الرحمن الرحیم، عزمت و علیکم برب جبراییل، اتافیل، اسماعیل، ملکان، مسلطان علی سلاطین الجن و الانس و الشیاطین، احضروا یا اصحاب الجن و الشیاطین. من جانب المشارق و المغارب. احضرو من جانب الجنوب و الشمال. بحق الم. الله لا اله الا هو الحی القیوم و بحق لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و بحق سلیمان بن داوود (علیه السلام) برحمتک یا ارحم الراحمین. روش پنجم : در شب دوشنبه پانزدهم ماه دو هزار و نهصد و پنجاه و سه مرتبه (2953) این اسماء را بخواند، در جای خلوت و با وضو و مکان پاک و لباس پاک البته حاضر شود و بعد از حاضر شدن عهد بگیرد. اگر نتواند عهد بگیرد در هلاک خود کوشیده باشد و سلام... این است که باید خوانده شود (2953 بار) : مَقضا – ضَغفا – لیضا این هم قسمت کوچکی در باب علم هیمیا... <اگر چشم دلت بینای راز است رسیدن تا خدا یک جو نیاز است> در باب علم طلسمات و عزایم: که علم طلسمات علمی بس شریف است و آن همراه است با عزایم که خوانده میشود و بخورات خاص آن که نتیجه مطلوب حاصل میشود. که آن نتیجه باعث میشود که بر افکار مردم تسلط پیدا کند و به راحتی به کارهایی که میخواهد در افکار مردم انجام دهد بروز میدهد. مثل زبان بند شدن شخص. محبت پیدا کردن شخص به شما. جدا کردن دو شخص از هم. پیوند دادن دو شخص به هم. سیاه کردن شخص در نظر مردم. آواره کردن شخص از محل خود. بخت گشایی و بستن بخت دیگران و هزاران کار دیگر (ولی باز هم تاکید میکنم که شرایط کار لزوما باید فراهم باشد) روش اول : احضار کردن شخص و محبت پیدا کردن او به شما. این اشکال را بر کاغذ و یا بیضه مرغ سفید نوشته و در آتش دفن کنید تا حرارت به او رسد و یا کاغذ را بسوزانید. بسیار موثر است و من خود نیز بسیار تجربه کرده ام. این است : عظمت علیکم بنات ابلیس و تناطیفورش بنت ابلیس بحق هذه العزیمه 999 د?د?د?ق ک ه ه ه حاضر گردد فلان زاده فلان. (تذکر : به جای قلان زاده فلان باید اسم مطلوب و مادرش را بنویسید. مثل احمد زاده فاطمه) روش دوم : اگر خواهی که مطلوب تو بیاید و مطلوب تو گردد، بیاور موی سر او را و با موی سر خود با ابریشم سیاه هفت گره بزن و بر هر گره که زدی یک بار این آیه را بخوان و بگو حاضر کردم فلان زاده فلان را به طرف ، اسم خودت را با اسم مادرت میگویی. آیه این است : انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون. روش سوم : این طلسم را به جهت محبت روی نعل نقش نموده و در آتش دفن کن و یا بر کاغظ نوشته و در آتش بسوزان. بسیار موثر است: ت 124 ک 995 ث 80 ق 19 22 55 996 81 125 23 82 57 18 998 126 997 روش چهارم : محبت. اگر خواسته باشی که دو نفر را با یکدیگر پیوند محبت دهی که از هم جدا نشوند بیاور موی سر طرفین را و سوره مبارک «یس» را تا مبین اول که خواندی موی طرفین را یک گره بزن و بگو پیوند کردم قلب فلان زاده فلان به قلب و جان فلان زاده فلان. به هر مبینی که رسیدی نیت محبت کن به طریقی که گذشت تا هفت مبین و آن موها را به پای خرچنگی بسته و در آب رها کن. روش پنجم : اگر خواهی که زبان جمعی خلق بر روی تو بسته گردد این آیه را روی انگشتر گردون نقش نموده و هر گاه با کسی صحبت میکند بگرداند. زبان او بر رویش بسته شود. آیه این است : انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون. و این آیه را پشت انگشتر نقش کند : یحیونهم کحب الله و الذین آمنو اشد حبالله روش ششم : اگر خواهی که میان دو کس جدایی و دشمنی اندازی (زن و شوهر) بگیر از هفت گور کهنه قدری خاک و این مهر را بر هفت پاره کاغذ بنویس و آن خاک ها را در میان کاغذ بگذار و در خانه او یا در جایی دیگر پنهان کن. چنان شود که یکدیگر را هرگز نتوانند دید. این است : ره ره ره حمعا حمعا صعههه ح ح ح ه ه ه لهه لهههه لهم روش هفتم : اگر خواهی که سیاه کنی مردی را از نظر تمام زن ها و دیگر قادر نباشد با زنی صحبت و نزدیکی کند، بیاور چهار لوح از چهار جوش سلیمانی و یک لوح از طلای خالص و نقش دیو سلیمانی را روی لوح ها نقش کرده، در ساعت قمر در عقرب و یا ساعت زحل که خالی از نحوس نباشد و عطارد نزدیک مریخ میان هشت درجه و بیست و سه دقیقه و خانه شمس تاریک و ظلمت، در خانه زحل باشد. باید که پشت به قبله کنده شود. دهان را تلخ کرده و لوح طلا را در دهان میت پیچیده و روی کفن او مینویسیم فلان زاده فلان را سیاه کردم در نظر تمام زن های عالم. چنان شود که دیگر کسی با او صحبت نکند. تذکر : مبادا این کار را برای مسلمان انجام دهی که غضب خدا شمال حالت میشود.
نگاهى به پدیده «تجربه نزدیک مرگ»)
«مردن، ارزشش را دارد، اگر بر اثر آن، معناى زندگى را بیابیم».
(تى. اس. الیوت)
مرگ، واقعیتى است غیرقابل انکار! رسیدن به مرگ براى هر موجود، ضرورىتر از حیات اوست. «همگان طعم مرگ را مىچشند»(سوره عنکبوت، آیه 57). آدمى از اوّلین روزهاى تاریخ حیات فکرى خویش به تأمل در ماهیت «مرگ» پرداخته و این کاوش همچنان ادامه دارد.
در این نوشتار، به «تجربیات نزدیک به مرگ»(1) که برخى افراد مىتوانند به آنها دست یابند، مىپردازیم. آنچه در این تجربهها روى مىدهد، سست شدن ارتباط روح و بدن مادى است. در پى ضعف این رابطه، روح، آزادىاى مىیابد و به مشاهداتى نائل مىشود که پیش از آن برایش میسّر نبوده است. ماوراى مادّه را مىبیند و از نادیدههایى آگاه مىگردد که تا آن زمان از دیدن آنها محروم و ناتوان بوده است.
مطرح کردن تجربیات نزدیک به مرگ، از این جنبه اهمیت دارد که باعث مىشود افراد بسیارى که مشابه تجربیات مزبور را داشتهاند، جرئت کافى پیدا کنند تا موارد تجربه خود را جدّى گرفته، از زیر ضربات جبرانناپذیر اتهاماتى از قبیل: اختلال حواس، هذیان گویى، توهّمزدگى و... نجات یابند و همچنین پیشرفتهایى در این باره ایجاد کنند؛ زیرا این گونه تجربهها، دست کم، پیامآور از جهان دیگرند و به صورت هشدار دهنده عمل مىکنند.
تجربه نزدیک مرگ، چیست؟
در مصاحبه با افراد مختلف در چند کشور، ویژگیهاى مشترک «تجربیات نزدیک مرگِ» آنان طبقهبندى شده است. بروز یک یا چند تا از این ویژگیها، معرّف «تجربه نزدیک مرگ» است که از این پس، آن را «ت.ن.م» مىنامیم:
1 . احساس مُردن
بسیارى از مردم تشخیص نمىدهند که تجربه ویژهاى دارند که ربطى به مرگ دارد. آنها مىبینند از ارتفاعى در بالاى بدنشان به بدن خود نگاه مىکنند و یکباره احساس ترس و یا حیرت و سردرگمى مىکنند. یک بانوى 65 ساله ساکن شیکاگو پس از ایست قلبى مىگفت: «به سختى مىتوان این مطلب را توضیح داد. من لحظاتى را احساس کردم که در آنها دیگر من همسرى براى شوهرم نبودم؛ مادر بچههایم نبودم؛ فرزند پدرم هم نبودم. من فقط و فقط خودم بودم».
2 . آرامش و نبودن درد
زمانى که روح بیمار در بدن خود است، درد شدیدى را احساس مىکند؛ امّا هنگامى که بندها پاره مىشوند، احساس کاملاً واقعى از آرامش و تسکین بروز مىکند. یک بانو که پس از تصادف اتومبیل از نظر پزشکى مرده بود، مىگفت: «به نظر مىآمد رشتههایى که مرا به جهان متصل کرده بودند، گسستهاند. از آن به بعد، احساس ترس نداشتم و بدنم را احساس نمىکردم و سر و صداهاى پزشکان و پرستاران را مىشنیدم که در اطراف من مشغول کار بودند؛ ولى همه اینها بىمعنا بودند».
3 . تجربه خروج از بدن
در این مرحله، فرد احساس مىکند که بالا مىرود و از آنجا به بدن خود نگاه مىکند. در اغلب افراد، وقتى که این امر اتفاق مىافتد، آنها احساس مىکنند که نوعى بدن دارند، هرچند که در بدن فیزیکى (مادّى) خود نیستند. بدن روحانى (قالب مثالى)، داراى شکل و ترکیبى غیر از بدن فعلى ماست؛ ولى آنان نمىتوانند شکل آن را توصیف کنند. یک بیمار، پس از شوک دارویى مىگفت: «مىتوانستم از بالا به کالبدم در پایین نگاه کنم که روى تخت بیمارستان بودم و پزشکان و پرستاران با عجله به فعالیت مشغول بودند. پس از آن، ناگهان وارد جسمم شدم. خوب به یاد دارم که پس از اینکه بیدار شدم به پایین تخت نگاه مىکردم تا خود را از آنجا پیدا کنم».
4 . تجربه گذر از دهلیز
این مرحله، پس از جدایى روح از بدن رخ مىدهد. در این لحظه دهلیز یا تونلى براى افراد تجربه کننده باز مىشود و آنها به درون تاریکى به پیش رانده مىشوند و به درون فضایى تاریک، شروع به حرکت مىکنند و در پایان به یک نور بسیار روشن مىرسند. برخى از افراد به جاى دهلیز از پلکان بالا مىروند و برخى نیز خود را در عبور از درهاى پرجلال و جبروتى دیدهاند که نماد مشخصى از گذرگاهى به عالمى دیگر به نظر مىرسیدند. بعضى در عبور از دهلیز، یک صداى زوزه و یا صداى همهمه یا نوسان و لرزش برق یا زمزمهاى را مىشنوند. در منظره جلوى تصویر، افرادى در حال مرگ دیده مىشوند. اطراف آنها را ارواحى احاطه کردهاند که سعى دارند توجه آنها را به بالا معطوف کنند. آنها از درون یک دهلیز تاریک گذرکرده، به نورى راه پیدا مىکنند و در حال ورود به این نور، احساس احترام نسبت به آن دارند. این دهلیز از لحاظ درازا و پهنا، بىنهایت و مالامال از نور است.
این مرحله را مردى امریکایى اینگونه تجربه کرده است: «مشغول بازى گلف بودم که ناگهان توفان شد و گلولهاى از نور به کالبد من اصابت کرد. سپس خودم را بالاى کالبدم دیدم. پس از مدّتى احساس کردم بدنم به سوى تونلى کشیده مىشود. احساس مىکردم که به سرعت به طرف جلو حرکت مىکنم و بعد از آن، داخل تونلى قرار داشتم و شاهد نورى در دهانه خارجى آن بودم که لحظه به لحظه بزرگتر و بزرگتر مىشد».
5 . رؤیت افراد نورانى
هنگامى که فرد در درون دهلیز جاى مىگیرد، موجوداتى نورانى را ملاقات مىکند. آنها با تلألؤ زیبایى مىدرخشند؛ تلألؤى که به نظر مىآید در همه چیز نفوذ کرده، شخص را با عشق و محبّت فرا مىگیرد؛ امّا علىرغم شدت درخشندگىاش چشم را ناراحت نمىکند.
در این مرحله شخص با دوستان و اقوام خویش که قبلاً مردهاند، ملاقات مىکند. گاهى اوقات افرادى صحبت از شهرهاى زیباى نورانى مىکنند که شکوهى توصیفناپذیر دارند. در این حالت، ارتباطات از طریق کلمات - به گونهاى که ما با آن مأنوسیم - صورت نمىگیرد؛ بلکه از طریق تلهپاتى (ارتباط ذهنى) و بدون رد و بدل شدن الفاظ انجام مىشود که بلافاصله (بدون گذشت زمان) فهمیده مىشود.
پسر دهسالهاى که بر اثر ایست قلبى، ت.ن.م را چشیده بود مىگفت: «در قسمتهاى انتهایى تونل به انسانهایى برخورد کردم که از کالبد آنها نور تابیده مىشد، مانند آباژورها. من هیچ کدام از آن انسانها را نمىشناختم ولى همه آنها به شدّت و عاشقانه مرا دوست داشتند».
6 . رؤیت موجود نورانى برتر
فردى که ت.ن.م داشته، معمولاً یک موجود نورانى برتر را ملاقات مىکند که در نظر او مقدّس است. این امر، چنان است که برخى مىخواهند براى همیشه با او باشند؛ امّا نمىتوانند و کار موجود نورانى آن است که آنها را به مرور کردنِ زندگى گذشتهشان قادر سازد. سپس توسط موجود نورانى به آنها گفته مىشود که باید به بدن خاکى خود بازگردند.
یک بانوى میانسال در مورد این تجربه، در زمان کودکى خود چنین مىگوید: «در آن لحظات، خود را در یک باغ بزرگ مملو از گل یافتم. داشتم به اطراف نگاه مىکردم که کالبد نورانى را مشاهده کردم. این باغ، فوقالعاده نورانى، با طراوت و زیبا بود؛ ولى در مقایسه با موجود نورانى، بسیار بىفروغ و رنگ پریده به نظر مىرسید. من احساس مىکردم که شدیداً از سوى آن کالبد نورانى مورد عنایت و محبت هستم. این، بهترین و جالبترین احساسى بود که در عمرم با آن مواجه شدم و هنوز این خاطره را به یاد دارم».
7 . مرور کردن زندگى
در این تجربه، معمولاً کل زندگى فرد در پیش چشم او حاضر است و در واقع، مرورى بر زندگى گذشته صورت مىگیرد. چشماندازى فیلم گونه، رنگى و سه بعدى از تک تک همه کارهایى که فرد در زندگىاش انجام داده، در پیش رویش وجود دارد. در این حالت، فرد، نه فقط هر عمل خویش، بلکه حتّى اثرات هر یک از اعمال خود را بر روى افرادى که در زندگى در اطرافش بودهاند نیز درک مىکند. مثلاً اگر کار محبتآمیزى براى کسى انجام دهیم، بلافاصله به جاى آنها، احساس خوشحالى و خوشى آنها را درمىیابیم. همچنین موجود نورانى مىپرسد که: با عمر خود چه کردهاى؟ تقریباً همه کسانى که این مرحله را مىگذرانند، با این عقیده به زندگى بازمىگردند که مهمترین چیز در زندگىشان عشق و محبت است و پس از آن، دانش. اینگونه افراد در بازگشت خود، عطشى براى کسب دانش پیدا مىکنند.
یک بیمار ساکن اوهایوى امریکا، در سن 23 سالگى چنین مىگوید: «روزى در زمانهاى کودکى یک سبد را از دست خواهرم ربودم، به این علّت که عروسکى در آن بود که من آن را دوست داشتم. در این مرور بر اعمال گذشته (به کمک موجود نورانى)، من از احساس خواهرم در آن لحظه آگاه شدم و به این دلیل، بسیار ناراحت و پشیمان گردیدم. زمانى که با انسانهایى برخورد مىکردم که آنها را رنجانده بودم، ناراحت مىشدم و اگر به کسانى کمکى کرده بودم، از این عملم شاد مىگشتم».
8 . عروج سریع به آسمان
همه افرادى که ت.ن.م داشتهاند، به تجربه دهلیز دست نیافتهاند، بلکه برخى تجربه غوطهور شدن را گزارش دادهاند. در این حالت، آنان به سرعت به آسمان عروج کرده و کیهان را از نظرگاهى که فقط مخصوص اقمار مصنوعى و فضانوردان است، دیدهاند. یکى از کودکان در اینباره مىگفت: «خود را بسیار بالاتر از زمین دیدم، از میان ستارهها گذشتم و با فرشتگان ملاقات کردم».
9 . اکراه از بازگشت
براى برخى از افراد، ت.ن.م چنان رویداد لذّتبخشى است که دیگر نمىخواهند از آن بازگردند و از کسى که باعث بازگشتشان مىشود (پزشک)، عصبانى هستند. البته این، احساسى موقتى است که بعد از یافتن امکان زندگى مجدد، خوشحال مىشوند. شخصى در مورد این موضوع چنین مىگوید: «پس از مشاهده مجدد زندگى گذشتهام، دیگر براى بازگشت به بدنم رغبتى نداشتم. در آنجا من راحت بودم و احساس مىکردم کالبد نورانىاى که نزدیک من آمد و با نورهاى گستردهاش اطرافم را احاطه کرد، عشق و محبت فوقالعادهاى نسبت به من دارد. او از من پرسید که آیا مىخواهم به زندگى برگردم. من به او جواب منفى دادم؛ ولى او به من تأکید کرد که باید به زندگى برگردم؛ زیرا کارهاى زیادى هست که باید انجام دهم. در همین لحظات، احساس کردم که به طرف بدنم کشیده مىشوم. سپس چشمانم را گشودم و پزشکى را مشاهده کردم. براى یک لحظه از بازگشت به زندگى عصبانى شدم و از بىارادگى مطلبى ناجور به پزشک معالجم گفتم. پس از مدتى از بیان آن مطلب، پشیمان شدم؛ چون او براى نجات من زحمات زیادى را متحمّل شده بود».
10 . فضا و زمان متفاوت
افرادى که ت.ن.م داشتهاند مىگویند: زمان به شدّت متراکم است و هیچ شباهتى به زمان عادى ندارد. آنها مىگویند: زمان در جریان ت.ن.م مثل حضور در ابدیت است. از زنى سؤال کردند که: تجربه شما چه مدت به طول انجامید؟ وى گفت: «مىتوانید بگویید یک ثانیه و یا ده هزار سال به طول انجامید و هیچ فرقى نمىکند که کدام یک را مطرح کنید».
همگام با سفر
کسانى که تا نزدیک مرگ رفته و جرعهاى از تجربیات آن را چشیدهاند، پرواز روح، گذر از دهلیز، مشاهده برخى مردگان، دیدار افراد و انسانهاى نورانى و... را گزارش مىدهند.
پرواز روح، بر اثر کاهش ارتباطش با جسم یا وابستگىاش به آن است و دهلیز، حجاب بین عالم ماده و برزخ است که در گذر از آن، در انتها به مشاهده نور نائل مىآیند. مردگانى که شخص در ت.ن.م مىبیند، برخى از کسانى هستند که به دلیل ارتباط یا علاقه یا نسبت با این شخص، روحشان در اطراف او قرار دارد و تا آن هنگام، حجاب مادّه، مانع از رؤیت آنها بوده است.
حجاب چهره جان مىشود غبار تنم
خوشا دمى که از آن چهره، پرده برفکنم!
(حافظ)
ما در پاسخگویى به سؤالهاى بنیادین زندگى اُخروى، از انسان هزاران سال پیش، جلوتر نیستیم و هنوز هم بسا سؤالهاى بدون جواب هست که انسان به دنبال آنها به جستجو و تحقیق مىپردازد؛ امّا بسیارى از مردم عادى وجود دارند که ت.ن.م را داشته و بعضى مراحل آن را طى کردهاند.
بازگشت از سفر
پژوهشگران، پس از بررسى مراحل گفته شده از ت.ن.م و خاطرات برخى افراد تجربه کننده، دریافتهاند که این گونه افراد، پس از بازگشت، هیچگاه مانند گذشته نیستند، بلکه پس از این ماجراها دچار تحولات عمیق روحى و عاطفى مىشوند و به استعدادهاى روحى فراوانى دست مىیابند. سقراط مىگوید: «ما از مرگ مىترسیم؛ ولى در عین حال اصلاً نمىدانیم که مرگ چیست». راستى چرا کسانى که ت.ن.م پیدا کردهاند، کمتر از مرگ مىترسند؟ در واقع، این افراد، کسانى هستند که مرگ را تجربه کرده و پس از آن، بار دیگر به زندگى برگشتهاند. آنها به صورت عینى دریافتهاند که جریان مردن، ترسناک نیست. این یکى از سؤالات اساسى در زمینه اثرات این تجربه است؛ ولى این تنها اثر آن نیست. در اینجا ما به اثرات پس از بازگشت افراد از ت.ن.م مىپردازیم.
رهاورد سفر
1 . عدم ترس از مرگ
کسانى که ت.ن.م داشتهاند، دیگر ترسى از مرگ ندارند. این موضوع براى افراد مختلف، معانى متفاوتى دارد. از نظر برخى ترس اولیه ناشى از درد وحشتناکى است که به نظر آنها در موقع مرگ بر انسان تحمیل مىشود. برخى دیگر از این امر نگران هستند که در غیاب آنها چه کسى مراقبت از عزیزانشان را به عهده خواهد گرفت. بعضى دیگر از این مىترسند که آگاهى و شعورشان به یکباره از دست برود. ترس از جهنم و دوزخى شدن نیز خود، عاملى دیگر از آن جمله است. بعضى از افراد هم از ناشناختهها مىترسند.
کسانى که ت.ن.م داشتهاند، موقعى که مىگویند ترس از مرگ را از دست دادهاند، منظورشان این نیست که علاقه دارند زودتر بمیرند؛ بلکه بیش از هر زمان دیگر به ادامه زندگى علاقه نشان مىدهند. در واقع، احساس مىکنند که اکنون تازه زندگى آنها شروع شده است. اگرچه ترس آنها از مرگ کاهش یافته، ولى اراده زندگى و علاقه به زندگى در آنها کم نشده است. اینگونه افراد در مقایسه با قبل، از لحاظ روحى - روانى انسانهاى سالمترى شدهاند.
2 . حس کردن اهمیت عشق و محبت
همه آنهایى که ت.ن.م داشتهاند، پس از بازگشت مىگویند که: علّت حضور ما در این جهان، عشق و مهرورزى است و غالباً بر این باورند که دوستى و محبّت، نشان بارز خوشبختى و اطمینان است، به گونهاى که مابقى ارزشها در کنار آن، رنگ مىبازند. این آگاهى باعث تغییر و تحوّل شدیدى در ساختار فکرى عموم این افراد مىشود. اگر قبلاً براى مردم ارزشى قائل نبودهاند، اکنون به هر کسى به عنوان فردى قابل دوست داشتن نگاه مىکنند، یا در صورتى که قبلاً ثروت، تنها قله آرزوهاى آنها بوده است، اکنون محبت برادرانه بر روح و اندیشهشان حکمفرما شده است.
3 . احساس ارتباط میان همه چیزهاى جهان
آنان این احساس را دارند که همه چیزهاى جهان با یکدیگر مرتبط هستند و غالباً حالت احترام جدیدى نسبت به طبیعت و جهان اطراف خود مىیابند. ما با همه چیز، مرتبط و متّصلیم و اگر محبت و عشق خود را در راستاى این پیوندها و قواعد و ضوابط آنها خرج کنیم، باعث خوشحالى و خوشبختى خود ما مىشود.
4 . عشق به آموختن
کسانى که ت.ن.م داشتهاند، احترام جدیدى نسبت به دانش پیدا مىکنند. وجود نورانى به آنها گفته است که: دانش اندوزى با مرگ خاتمه نمىیابد و دانش، چیزى است که انسانها آن را با خود به عنوان ذخیره به جهان دیگر مىبرند و متذکر مىشود که قلمرو کاملى از عالم آخرت به پیگیرى شوقانگیز علم و دانش اختصاص دارد. این امر، باعث شده است تا در بازگشت، تشنه علم و آموختن شوند.
5 . احساس جدید کنترل
همه این نوع افراد، احساس مسئولیت بیشترى در مورد روند و جهت زندگى خود پیدا مىکنند. آنها در مورد نتایج آنى و دراز مدّت اعمال خود به شدّت حساس هستند. وقتى که انسان در قید حیات است، وقت را به بطالت مىگذارند، عذر و بهانه مىآورد و حتى حقایقى را مىپوشاند که پوشاندن آنها، خود، باعث افسرده شدن مىشود. قرآن در سوره قیامت (آیات 14 و 15) مىفرماید: «انسان بر نفس خود، آگاه است، هرچند که عذر و بهانه بیاورد».
فردى پس از ت.ن.م، در مصاحبهاى، آن احساس کنترل را اینگونه تعریف مىکند: «هنگامى که آنجا بودم و زندگى خویش را مرور مىکردم، هیچ مطلبى پوشیده نبود. من با همان کسانى بودم که آزارشان داده بودم و با کسانى بودم که کمکشان کردم تا خوشحال شوند. امیدوارم راهى پیدا کنم تا به هر کسى بفهمانم که دانستن این مطلب که انسان مسئول اعمال خویشتن است، امرى بسیار لذّت بخش است. علاوه بر این، آرزو داشتم راهى پیدا کنم تا لذت چنین تجربهاى را - که نمىتوان در نهایت از رو به رو شدن با آن اجتناب کرد - به انسانها بفهمانم. این تجربه آزادترین احساسى است که در جهان وجود دارد. این اتفاق (تجربه) محرّکى قوى براى هر روز از زندگى من است که بدانم موقعى که بمیرم، با یکایک اعمال خود دوباره رو به رو خواهم شد؛ امّا تفاوتى که در آن حالت وجود دارد، این است که تأثیرات اعمال و رفتارم بر دیگران را احساس خواهم کرد. البته چنین ادراکى مرا به صبر و تفکّر وا مىدارد که از آن، لذّت مىبرم».
6 . درک ارزش و ضرورت زندگى
تجربهکنندگان غالباً به شدّت نگران هستند که این جهان با نیروهاى مخرّب گستردهاى که در آن است، صرفاً در دست انسانهاى جایزالخطاست و همین احساسها باعث مىشود تا اینگونه افراد، اهمیت و ارزش زندگى خود را بسیار جدّى بگیرند و فرصت «زندگى» را غنیمت بشمارند. آنها مىگویند که زندگى فرصت بسیار عزیزى است که باید از آن به بهترین شکلى بهره برد و معناى کامل آن را درک کرد.
7 . تعلّق خاطر به امور روحى
ت.ن.م، معمولاً منجر به کنجکاوى در امور روحى و معنوى مىشود. بسیارى از افراد، پس از تجربه مورد بحث، آموزشهاى روحانى پیشوایان بزرگ دینى را مورد مطالعه و پذیرش قرار مىدهند. تقریباً حرف همه آنها این است که تجربه جدید آنها، کشف یک دنیاى واقعى است که هیچ وقت تا این اندازه به وجود آن، باور نداشتهاند. حالا یقین دارند که آن دنیاى دیگر، وجود دارد و اتفاقاً قواعد و ارزشهاى خاصّى هم بر آن، حاکم است، از آن گونه که در کتابهاى آسمانى و تعالیم انبیاى بزرگ، دیده مىشود. جریان وقایع هم بسیار شبیه شرحى است که کتابهاى آسمانى از چگونگى مرگ و خروج روح و جهان برزخ ارائه مىکنند.
8 . میل بازگشت به جهان واقعى
افلاطون در کتاب «جمهوریت» خود درباره جهان پایین (ماده) و جهان دیگر (معنا) مثالى را مطرح مىکند. او مىگوید: «ما در این جهان، همانند زندانیان زنجیر شده در درون یک غاریم که از هنگام تولّد، تنها و تنها رو به انتهاى غار زیستهایم و آن را دیدهایم. در پشت سرِ ما و در بیرون غار، آتشى روشن است و اشیا و موجوداتى از جلوى آن در حرکتاند؛ امّا ما از همه آنها فقط سایههایى را بر روى دیوار انتهایى غار مىبینیم و تصوّر مىکنیم که این سایهها، موجوداتى واقعىاند، در حالى که زندگى در پشت سر ما جریان دارد و حقیقتى است غیر از این سایهها. براى زندانىاى که حتّى لحظهاى بیرون غار را دیده باشد، بازگشت به داخل غار، سخت و غیر قابل تحمّل است». به همین ترتیب، کسانى که ت.ن.م داشتهاند به بازگشت به همان جهان عشق و نور و... میل وافرى دارند
پدر و مادر اغلب به فرزندان خود شباهت فیزیکی خود را انتقال می دهند. آیا شباهت معنوی خود را هم انتقال می دهند؟
نه زیرا آنها نفس یا روح مختلفی دارند , جسم از جسم ناشی می شود اما روح از روح ناشی نمیشود . بین فرزندان نسلها چیزی جز همخونی وجود ندارد.
تشابه معنوی که گاهی بین پدر و مادر و فرزندان پیدا می شود از کجا می آید؟
آنها ارواح علاقمندی هستند که شبیه کسانی می شوند که به آنها علاقمند هستند.
آیا روح پدر و مادر بعد از تولد طفل اثری بر روی آن ندارد؟
چرا اثر بزرگی دارند همانطور که گفتیم ارواح باید یکدیگر را در پیشرفت کمک کنند. روح پدر و مادر رسالت دارند تا روح اطفال خود را با تعلیم و تربیت رو به اعتلاء ببرند , این برای روح پدر و مادر یک وظیفه است اگر شکست بخورد مجرم است.
چرا پدر و مادر خوب و با فضیلت بچه هایی را بوجود می آورند که دارای سرشت منحرف هستند؟ بعبارت دیگر چرا صفات خوب پدر و مادر از طریق علاقه یک روح خوب را جذب نمی کند تا وارد بدن کودک آنها بشود؟
یک روح بد می تواند خواستار پدر و مادر خوب باشد باین امید که پندهای آنان او را به راه درست هدایت کند و اغلب خداوند این درخواست را اجابت می کند.
آیا پدر و مادر می توانند با فکر و دعای خود یک روح خوب را بیش از یک روح بد به جسم فرزند خود جذب کنند؟
نه اما آنها می توانند روح کودک خود را بهتر کنند , این وظیفه آنهاست , فرزندان شرور آزمایش پدر و مادر هستند.
تشاب خصوصیاتی که بین دو برادر وجود دارد بخصوص دوقلوها از کجا ناشی می شود؟
ارواحی که به یکدیگر علاقه دارند از لحاظ احساسات بیکدیگر شبیه هستند و از اینکه با هم باشند خوشحالند.
بچه هایی که بدن های آنها بهم چسبیده است و برخی اندامهای مشترک دارند آیا دو روح یا بعبارتی دو نفس دارند؟
بله اما شباهت آنها غالبا بچشم شما بصورت واحد جلوه گر می شود.
وقتی ارواح دوقلوهایی که بهم علاقمندند تجسد می یابند تنفری که گاهی اوقات بین آنها ایجاد می شود از کجا می آید؟
اینکه دوقلوها دارای ارواح علاقمند با یکدیگر هستند یک قاعده نیست , ارواح بد می توانند با یکدیگر در زندگی مبارزه کنند.
درباره داستان بچه هایی که در شکم مادر با یکدیگر می جنگند چه فکر می کنید؟
یک چیز مجازیست برای اینکه بگویند تنفر آنها ریشه دار است آنرا به قبل از تولدشان می کشانند. به استعاره ها و مجازهای شاعرانه توجه نکنید.
خصوصیات متمایز هر ملتی از کجا می آید؟
ارواح همچنین دارای خانواده هایی هستند که به خاطر علاقه ای که بین آنهاست و بر طبق اعتلایشان پاک شده اند , دور هم جمع شده اند . خوب , یک ملت یک خانواده بزرگ است که ارواح علاقمند دور هم جمع میشوند . تمایلی که اعضاء این خانواده ها به اتحاد دارند منبع تشابهی است که در خصوصت متمایز هر ملتی وجود دارد . آیا فکر می کنید ارواح خوب و با فضیلت ملتی خشن و نا متمدن را انتخاب می کنند؟
نه ارواح به توده مردم علاقمند همانطور که به همه افراد علاقه دارند , آنجا ارواح در محیط خود هستند.
آیا بشر در وجودهای مجدید خود آثاری از خصوصیت اخلاقی وجودهای پیشین را حفظ می کند؟
بله می تواند ومجود داشته باشد اما به نحو بهتری انسان تغییر می کند . وضعیت اجتماعی می تواند همان نباشد , اگر ارباب تبدیل به برده شود سلیقه های او بکلی متفاوت خواهد شد و اگر آنرا شما بفهمید رنج خواهید برد. اگر روح در تجسدهای مختلف یکی باشد تظاهرات او در هر تمجسد ممکن است تشابهاتی داشته باشد اما با تغییراتی در عادت های جدید او دگرگون می شود تا اینکه یک کمال چشم گیر می تواند خصوصیت او را بکلی تغییر دهد زیرا اگر او خودخواه و بدجنس باشد می تواند با توبه فروتن و انسان شود.
آیا انسان در تجسد های مختلف خود آثاری از خصوصات فیزیکی وجودهای قبلی خود را حفظ می کند؟
بدن متلاشی شده و بدن جدید هیچ ارتباطی با بدن قدیم ندارد . معذالک روح بر بدن انعکاس دارد , مسلما بدن چیزی جز ماده نیست اما علیرغم این روح برطبق ظرفیتهای بدن شکل می گیرد و روح خصوصات معینی را بر روی آن باقی می گذارد , بخصوص در روی چهره و این واقعیت که گفتنه اند چشمها آیینه روح هستند یعنی اینکه چهره بویژه منعکس کننده روح است , زیرا شخصی که فوق العاده زشت باشد اگر دارای روحی خوب و خردمند و انسان باشد چیز خوش آیندی در چهره خود دارد در حالیکه چهره ای بسیار زیبایی هستند که هیچ علاقه ای را ایجاد نمی کنند و حتی گاهی اکراه هم ایجاد می کنند . شاید اینطور فکر می کنید که تنها بدنهای زیبا حامل ارواح کامل هستند در حالیکه هر روز انسان های خوبی را مشاهده می کنید که بدشکل هستند . آنچه که حال و هوای خانوادگی می نامند تشابه سلیقه ها و علائق است , بدون اینکه یک تشابه لفظی داشته باشد.
بدن که نفس را می پوشاند در یک تجسد جدید هیچ رابطه ضروری با بدنی که آنرا ترک کرده است ندارد زیرا می تواند بدن را از یک ریشه دیگری بگیرد بیهوده است که نتیجه گیری کنیم که در توالی وجودها همیشه شباهت وجود دارد این شباهت اتفاقی است . معذالک صفات روح اغلب اندامهایی را که برای تظاهر بکار می رود اصلاح می کند ولی صفات روی چهره اثر می گذارد و حتی در مجموع حالات یک نشان مشخص دارد بدین ترتیب است که در زیر متواضع ترین بدن انسان می تواند نشانه بزرگی و شرافت را ببینید درحالیکه زیر نقاب یک ارباب بزرگ گاهی اوقات حالت پستی و ننگ دیده می شود . بعضی از اشخاص بزرگ را بخود میگیرند . بنظر می رسد که این اشخاص با این عمل به اصل خود رجعت می کنند در حالیکه دیگران علیرغم تولد و تعلیم و تربیتشان در موقعیت های مختلف تغییر وضع می دهند. این وضعیت را چگونه می توان توضیح داد جز اینکه بگویی انعکاسی از روح است.
ده اثر اعجاب انگیز عشق بر سلامت بدن(اثبات شده با تحقیقات علمی)
تحقیقات ثابت کرده اند که روابط عاشقانه باعث ابتلا کمتر به بیماری ها می شود. تا کنون کسی نتوانسته علت این ارتباط بین عشق و سلامت را به طور دقیق توضیح دهد، ولی فرضیات مختلفی در این رابطه مطرح شده اند. عده ای بر این عقیده اند که کلا سیستم بیولوژیکی انسان به گونه طرح ریزی شده است که همیشه باید در اجتماعات کوچک و با دیگران زندگی کند و اگر چنین اتفاقی نایفتد سطح استرس در فرد بالا رفته و این خود منجر به ضعف سیستم ایمنی و ابتلا به بیماری های مختلفی می شود. فرضیه دیگر این است که افرادی که دارای رابطه عاشقانه با یکدیگر هستند، بیشتر مواظب سلامت یکدیگر هستند. برای مثال یک همسر و دوست واقعی بیشتر می تواند شما را به خوردن سبزیجات و میوه ها و یا رعایت بهداشت دهانتان تشویق کند. وتمام این عادت های خوب مساوی است با ابتلا کمتر به بیماری ها.
مطابق گزارش Health and Human Services داشتن یک رابطه عاشقانه بلند مدت باعث کاهش ابتلا به افسردگی در مردان و زنان می شود. همچنین مطابق همین گزارش کاهش استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به مواد مخدر نیز از دیگر اثرات یک رابطه عاشقانه بلند مدت مخصوصا در جوانان است.
محققان به این نتیجه دست یافته اند که افراد دارای روابط عاشقانه پایدار دارای فشار خون بهتری هستند. و در مقابل، نوسانات فشار خون در مواجهه با هیجانات در افراد فاقد این روابط بیشتر است.
محققان در University of New York اقدام به گرفتن تصاویر MRI از مغز افرادی که دارای روابط عاشقانه بودند کردند(Functional MRI). آنها مشاهده کردند که در این افراد قسمت هایی از مغز که باعث ایجاد وابستگی می شود فعال تر، و قسمتی از مغز که باعث ایجاد اضطراب و دلهره می شود، دارای فعالیت کمتری است. نتایج این مطالعه در کنفرانس سال 2008 Society for Neuroscience ارائه شد.
نتایج Functional MRI همچنین نشان داد که قسمتی از مغز که باعث کنترل درد می شود نیز در افراد دارای روابط عاشقانه پایدار، فعال تر است. در مطالعه دیگری که 127000 نفر در آن شرکت کرده بودند، به اثبات رسید که در افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند، میزان بروز سردرد و کمردرد بسیار کمتر از سایر افراد است.
اگر عشق باعث کنترل درد می شود، آیا نمی تواند بر روی استرس تاثیر مثبت داشته باشد؟
همانطور که می دانیم، روابط عاشقانه باعث کاهش استرس و اضطراب و افسردگی می شوند که این موارد هم به نوبه خود باعث افزایش قدرت دفاعی بدن می شوند. محققان در Carnegie Mellon University به این نتیجه رسیده اند که افراد دارای روابط عاشقانه در مواجهه با ویروس سرماخوردگی و آنفلوانزا، کمتر از دیگر افراد به این بیماری ها مبتلا می شوند.
قدرت روابط عاشقانه باعث افزایش سرعت بهبودی پس از ابتلا به بیماری ها و زخم ها می شود. محققان در Ohio State University Medical Center بر روی منطقه محدودی از پوست افراد مورد مطالعه جوش هایی را ایجاد کردند و سپس روند بهبودی را در افراد مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که سرعت بهبودی جوش ها در افرادی که تازه ازدواج کرده بودند دو برابر بیشتر از افرادی بود که مجرد و فاقد روابط عاشقانه بودند.
یک کار تحقیقاتی بزرگ در دهه 1990 به مدت 8 سال انجام شد و موضوع آن “بررسی اثر ازدواج های بر پایه عشق بر بروی میزان مرگ و میر” بود. نتیجه این تحقیق به این صورت منتشر شد که “میزان مرگ و میر در افرادی که ازدواج کرده بودند به میزان 58% کمتر از افرادی بود که هرگز ازدواج نکرده بودند.”
بنا بر مطالعه ای که در Journal of Family Psychology منتشر شد، شاد بودن بیش از اینکه به میزان درآمد خانواده وابسته باشد، به میزان صمیمیت و کیفیت رابطه افراد خانواده وابسته است. همچنین شواهد دیگری نیز وجود دارد که وجود عشق در خانواده باعث افزایش قدرت افتصادی خانواده نیز می شود.
عشق رگ ها را باز میکند.
تحقیقات نشان دادهاند که عشق و دوست داشتن تشکیل پلاکها را در رگها کاهش میدهند. در تحقیقی به تعدادی خرگوش کلسترول خوراندند و تعدادی از آنها محبت را تجربه کردند، محققان دریافتند که در این دسته خطر حمله قلبی و تصلب شرایین کاهش داشته است.
با عشق ایمن شوید.
محبت پر قدرت ترین تجربه احساسی است، و مطالعات نشان میدهد که وقتی محبت را احساس میکنید، تعداد زیادی سلولهای ایمنی و اندورفین تولید میشود. حتی تماشای یک فیلم رومانتیک و عاشقانه، سبب افزایش ایموگلوبین میشود.
داشتن روابط جنسی سالم سبب افزایش عمر میشود.
مطالعات نشان داده است که افراد پیری که روابط جنسی فعالی داشته اند خوشحال ترین مرد و زنها میباشند. جای تعجب نیست: نزدیکی سالم سر چشمه جوانی طبیعت میباشد. روابط جنسی سطح موادی را که باعث افزایش عمر میشوند بالا میبرد، این مواد شامل اندورفین، dhea و هورمون رشد میباشند: همچنین سطح کورتیزول، هورمون استرس و آدرنالین را کاهش میدهد.
چین باستان سنتی داشت که بر انتقال موثر انرژی در طول فعالیت های جنسی تاکید میکرد. همان طور که یک تحقیق چینی مشخص میکند، فعالیت های جنسی صحیح مزایای احساسی و بدنی فراوانی را به همراه دارند، این فواید شامل تولید هورمون متوازن، استراحت، شور و حرارت مضاعف و خلق و خوی مناسب میباشد. از طرف دیگر، روابط جنسی اشتباه، هیچ فایده ای را به همراه ندارد و از نظر عاطفی و جسمی مضر میباشند. پس روابط جنسی و عاطفی سالم نه تنها کیفیت زندگی را، بلکه کمیت زندگی را بهبود میبخشد.
با افرادی که دوست دارید در تماس باشید.
تماس با انسانها، به عنوان یک تکنیک قوی، تولید اندورفین، هورمون رشد و dhea را افزایش میدهد و از طرف دیگر استرس را کاهش میدهد. در حقیقت بیمارانی که با افراد دیگر در تماس میباشند، نسبت به بیمارانی که تنها میباشند زودتر بهبودی مییابند. بنابراین برای یکدیگر پیام عاشقانه بفرستید، یکدیگر را در آغوش بگیرید و سبب بهبودی سلامت همدیگر بشوید.
افزایش عمر با محبت به خانواده
افراد پیر یا صد ساله توسط خانواده هایشان دوست داشته و گرامی داشته میشوند. طبق مطالعات، افرادی که زندگی شادی دارند، کمتر دچار بیماری میشوند و عمرشان هم افزایش پیدا میکند. یک رابطه معنادار با خانواده به طور خودکار به وجود نمیآید، بلکه باید برای آن تلاش کرد و سپس آن را نگه داشت. اگر برای روابط خود در خانواده اهمیت قائل شوید، احساس عشق، محبت و تعلق خاطر در خانواده به وجود میآید. در خانواده خود، اعتماد، کمک به یکدیگر، عشق، صلح و صفا، گوش دادن به حرفهای طرف مقابل، انسانیت، صداقت و عدا لت را حکمفرما سازید.
افزایش عشق در زندگی
اگر عشق با سلامتی برابر است، چگونه آن را آشکار سازیم؟ باید برای آن وقت و انرژی به کار ببرید. راههای عشق ورزیدن به معشوق خود را بیاموزید. برای نمونه یک غذا بپزید یا ظروف را بشویید. یا یک کارت پستال برای وی بفرستید تا به این طریق او را خوشحال کنید. نیازی نیست که پول زیادی صرف کنید، بلکه باید نشان دهید که مواظب وی هستید و او را تحسین میکنید. باید محبت خود را ابراز کنید. امیدوارم به نتایج مثبتی در زمینه عشق ورزیدن به طرف مقابل خود، برسید.
سحر ازدیدگاه روایات:از امام جعفر صادق پرسیدن سحر چیست و اصل آن کدام است وچگونه ساحران بر اینگونه امور قدرت پیدا میکنند. حضرت فرمود سحر شکل ها و صورتهای متفاوتی دارد برخی از گونه های آن مانند طب است، همان گونه که اطبا برای هر دردی دوائی دارند،ساحران نیز برای هر آفتی صحتی و برای هر صحتی آفتی وبرای هر امر معنوی حیله ای ساخته اند.و نوع دیگرش نوعی است که اولیای شیاطین از آنها بهره میگیرند .
پرسیدند که شیاطین چگونه سحر را می آموزند؟ فرمود از همان راهی که طبیبان طب را می آموزند برخی از راه تجربه و برخی با معالجه.
نظر علامه طباطبائی در مورد سحر : مرحوم علامه طباطبائی میفرماید علومی که از عجایب و غرائب آثار بحث می کند بسیار است که معروفترین آنها را در میان متخصصین این فنون شهرت دارد عبارتند از:
1ـ علم سیمیا ، که موضوع بحثش هماهنگ ساختن و اختلات قوای ارادی با قوای مخصوص مادی است برای دستیابی و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب وغریب در امور طبیعی که یکی از اقسام آن تصرف در خیال مردم است و آن را سحر دیدگان مینامند.
2ـ علم ریمیا : که از کیفیت تاثیرهای ارادی، در صورت اتصالش با ارواح قوی و عالی بحث میکند،که مثلا اگر اراده من متصل و مربوط شد با ارواحی که موکل ستارگان است، چه حوادثی می توانم پدید آورم؟ و یا اگر اراده من متصل شد به ارواحی که موکل بر حوادثند، وبتوانم آن ارواح را مسخر خود کنم و یا اگر ارادهام متصل شد با اجنه و توانستم آنان را مسخر خود کنم، و از آنها کمک بگیرم چه کارهائی میتوانم انجام دهم؟ که این علم را علم تسخیرات می گویند.
3ـ علم هیمیا، که در ترکیب قوای عالم بالا، با عناصر پائین بحث می کند،تا از این راه به تاثیرهای عجیبی دست یابد، و آن را علم طلسمات نیز میگویند. چون کواکب و اوضاع آسمانی با حوادث مادی زمین ارتباط دارند،همانطوری که عناصر و مرکبات و کیفیات طبیعی آنها نیز اینگونه اند.(که انواع آن در اختیار این حقیر نگارنده می باشد ودر صورت لزوم میتوانید از طریق همین وبلاگ ویا ایمیل سفارش دهید.)
4ـ علم ریمیا : و آن علمی است که از استخدام قوای مادی بحث می کند تا به آثار عجیب آنها دست یابد، بطوری که در حس بیننده آثاری خارق العاده در آیند واین راشعبده هم میگویند.
5ـ علم کیمیا : که از کیفیت تبدیل صورت یک عنصر به عنصری دیگر بحث می کند.
و همه این علوم پنجگانه را علوم خفیه می نامند.
واما از جمله علومی که ملحق به علوم پنجگانه فوق است علم اعداد و اوفاق است، که از ارتباطهائی که میان اعداد و حروف و میان مقاصد آدمی است بحث میکند وعدد و یا حروفی که مناسب مطلوبش میباشد در جدولهائی به شکل مثلث ویا مربع ویا غیر ان بترتیب خواصی قرارمی دهد و در آخر آن نتیجه ای که میخواهد بدست میآورد (که لوحهای متعددی در اختیار دارم ومیتوانید سفارش دهید تا برایتان ارسال کنم)
ونیز یکی دیگر علم خافیه است، که حروف آنچه را میخواهد،و یا آنچه از اسماء که مناسب با خواسته اش میباشد میشکند، واز شکسته آن حروف اسماء آن دسته از فرشتگان و اجنه ای که موکل بر مطلوب او هستند در می آورند. ودعائی که از آن حروف درست می شود و خواندن آن دعا برای رسیدن به مطلوبش موثر است، استخراج می کند .
برای نوشتن دعا چه شرایطی لازم است وچگونه باید دعا نوشت :
برای اینکه کسی دعایی را بنویسد بسته به نوع وصورت دعا شرایط مخصوص خود را دارد مثلا بعضی دعاها باید حتما عامل آن شوی تا اثر کند عامل شدن شرایط مختلفی دارد مثلا بعضی برای عامل شدنشان میبایست از روز خواصی بمدت40 روز روزه بگیری و غسل کنی و چند صد و یا چند هزار بار دعا ویا آیه ای ویا نام موکلی با حضورقلب تکرار کنی و ذکر بگویی تا موکل آن بر تو ظاهر گردد ودر استخدام تو شود و دعا هائی را که مینویسی اثر بخش شوند. والبته خود دعا نوشتن نیز آداب واوقات بخصوص خود را دارد وباید در یکی از ساعت مناسب کواکب که کل آنها: زحل،مشتری،مریخ،شمس،زهره، عطارد، قمر میباشند وهر کدام مخصوص کاری استانجام شود وحتی روز و ماه را هم میبایست در نظر گرفت وبعد سفره غذای موکلان که بسته به موکلش فرق میکند ومعمولا از عسل و مغز میوهها مانند آجیل و یا شیر برنج و میوه های خوش بو و استعمال عطرهای خوش بو وبعد هم مبلغی را بعنوان ذکات دعا و مبلی نیز برای ذکات آن کنار گذاشته وبعد ازمهیا شدن همه شرایط با غسل وطهارت کامل ابتدا بخور موکلان آن ساعت و دعا را در آتش میریزم تا موکلان حاضر شوند و بخاطر اینکه اجنه ها و نیروهای منفی اضافی و شیاطین وهمزادهای بد و... دور شوند تا در دعا اخلال بوجود نیاورند شروع به خواندن اصراف میکنیم و بعد با حالات مناسب آن دعا مشغول به نوشتن یا نقش پر کردن میشویم.
با سحر و دعا چه کارهائی می توان انجام داد :
تقریبا میتوان هر کاری را انجام داد که چند مورد را برای شما مثال میزنم : جلب محبت،دوستی میان دو یا چند نفر که کدورت دارند،بخت گشایی ، زبان بندی ، غلبه بر دشمن، بستن شهوت مرد بطوریکه نتواند با زنی دیگر همبستر شود، محبت بین زوجین ، باطل کردن سحر وجادو ،چله بری، علاج بیماریها ،نازایی ، صلح میان زن و شوهر ، ازدواج با شخص دلخواه ،دور کردن اجنه و همزاد ، وسعت رزق ، رفع کسادی مغازه ، خواستن اولاد ، برای ترس و ایمنی ، احظار افراد گریخته از منزل ، احظار به محبت ، باز کردن کسی که کار او را بسته باشند ویا کسانی که مدام بد می آورند. سردی وجدائی بین دو یا چند نفر، بجهت آمدن غایب ، جلوگیری آز سفر ، قبول کردن حاجت نزد بزرگان ، برای کودکی که زیاد گریه میکند یا شبها نمی خوابد و یا میترسد. دعای چشم زخم ، خواب بندی ، رفع بیماری در اثر چشم زخم و یا آسیب اجنه و....
در علوم غریبه به چند طریق و روش قابل کشف و به نتیجه مطلوب خواهید رسید ، یکی از آن راه ها از طریق حروف ابجد به رسیدن مطالب علوم غریبه می باشد .
اسم حروف ابجد پسران پادشاهی به نام * بودند که نام پسران او به نام ابجد ، هوز ، حطی ، کلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ ، ضظغ می باشند .
معانی کلمات حروف ابجد :
ابجد = بدان
هوز = دریاب
حطی = نیک فهم کن
کلمن= نگهدار
سعفص = فرومگذار
قرشت = دانا باش
ثخذ = واقف باش
ضظغ = از پیش بدان
حروف ابجد به دو نوع صغیر و کبیر تقسیم بندی می شود .
می توان گفت تنها خود حروف ابجد خواص بسیاری دارند که در زیر به طور اختصار گفته شده است .
1. هرگاه 28 حرف ابجد را در ورقه ای نوشته و بخوانید آنان را مسخر کنید ورقه را در آب انداخته و آب را به خورد آنان بدهید .
2. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و بر پشت آن کاغذ نام دشمن را نوشت و آن را به باد آویزان کنیم دشمن سرگردان می گردد .
3. هرگاه 28 حرف را 28 مرتبه بر روی کاغذی بنویسید برای هلاکی دشمن و نام دشمن را بنویسید و آنها را در آتش بیاندازید دشمن هلاک می گردد و یا از بلا صدمه می بیند
4. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را در خاک دفن کنید به نیت آنکه غایب احضار گردد بحق تعالی غایب پیدا می گردد .
5. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن رآب کشیده و آب را به خورد مطلوب بدهد بیقرار می گردد .
6. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را در سر نیزه کند در جنگ بر دشمن غالب می گردد .
7. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را آب کشیده و به زنی که شیر می دهد بخوراند شیر او زیاد می گردد .
8. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را بر گردن کودک یا طفل آویزان کند هرگز نترسد .
9. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و کسی طالب علم باشد کاغذ را آب کشیده بخورد ذهن او قوی می گردد .
10. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را بر درختی که ثمر نمی دهد ببندد ثمر او زیاد می گردد .
11. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و در چاهی که آب ندارد انداخته آب آن چاه زیاد می گردد .
*** توجه : برای نوشتن دعا یا طلسم شرایطی وجود دارد که در صورت رعایت نکردن آن ممکن است خواص آن بلعکس عمل نماید و یا عواقب نامطلوب و یا حتی غیر قابل جبران به بار آورد ، این شرایط و طریقه و روش نوشتن در آینده بازگو خواهد شد ( لطفا توجه فرمایید )
اول هر اسم که یکی از حروف ابجد می باشد اطلاعات دقیقی در مورد شخص به شما میدهد .
الف:فردی است خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن میانه رو و با همه کس ملاحظه می نماید.خونگرم است و زود صمیمی می گردد.
البته همیشه در بحث و گفتگو نیز شرکت دارد. پیراهن سیاه نمی تواند بپوشد و نا میمون است.رنج بسیار می کشد.بیماریش بیشتر در گردن درد و پهلو درد است.
ب: فردی خوش قیافه رفیق باز و خوش اخلاق است.البته کمی هم مغرور می باشد.جیب او همیشه خالی و اگر پول داشته باشد خوبخرج می کند.
پ: این گونه افراد قانع هستند گرچه گاهی زبان به گله و شکایت باز می کنند اما روی هم رفته دارای طبعی خوب می باشند و زیاده خواهنیستند این خاصیت باعث می شود که افراد زیادی از آنها سو استفاده کنند.
ت: این افراد افرادی هستند خوش چهره و خوش اخلاق و البته تا حدودی هم کم خواب و هر گاه مرتکب گناهی شوند سریعا توبه می کنند و اگر دل کسی را برنجاند بسیار نگران می شود و سریع می خواهد از آن فرد دلجوئی کند. همیشه احساس تنهائی می کند و در ورای تمام خوبی هائی که دارد بسیار مغرور است و شاید دلیل تنها ماندنش نیز همین است.
ث: این فرد در زندگی ثابت قدم و پر اراده می باشد و در هر کاری نیز ثابت قدم است. پیشانی اینگونه افراد معمولا بلند و پهن می باشد. وابروانشان معمولا به صورت کمان می باشد. و در زندگی هرگز محتاج کسی نمی باشند و از این بابت بسیار شانس آورده اند.
ج: این فرد گاهی از درد در ناحیه شکم رنج می برد. و این بیماری هر چند وقت یکبار در او بروز می کند این افراد دو وجهه دارند یا سیاهچهره و قوی استخوان و یا سفید پوست و با اندامی مزون هستند گاه سرگردان و آشفته هستند و گاه از کار خود حیران و درمانده بهتراست قبل از تصمیمات خود بهتر فکر کنند.
چ:اینگونه افراد معمولا گاه دچار استرسهای زود گذر می شوند که همین استرسها گاهی بهانه ای برای یک بیماری زود گذر می شود.این بیماری ممکن است گاه زخم معده باشد و گاه یک درد ساده در ناحیه جناق سینه مشکل این افراد اعتماد زود هنگام به افراد است. افرادی هستند خون گرم با احساساتی بسیار قوی .
ح:هرگاه اول اسم شخصی با حرف ح شروع شود او فردی باشد زیبا و خوش اخلاق وحق گو ،گاه کینه ای و این کینه ای بودن به این دلیلاست که حرف را در دل نگه می دارد و همیشه در دل در بحث و جدل و جنگ به سر می برد.
خ: چنین افرادی معمولا چشمانی درشت با محبت مقرراتی زیبا چهره کم رزق و روزی وهرچه که سعی می کنند روزیشان بیشتر شود موفق نمی شوند ،اینگونه افراد معمولا قدرت عشق بالایی دارند وگاه در کارها تنبلی می کنند که برای موفقیت باید این کار خود را ترک کنند .
د: این افراد معمولا با دیانت پرفکر همراه با پیشانی پهن و بلند می باشند ،جنگجو هستند و قدر مال دنیا را نمی دانند و همیشه در حالترقی و پیشرفت می باشند .
ذ: فردی است عابد و مومن و خدا ترس همیشه در زندگی میانه روست وخون گرم می باشد در کارهای خود موفق می شود و همیشه در حال ترقی و رشد به سر می برد اگر کاری انجام نشود استدلالش این است که خدا نخواسته است .
ر: این فرد باید بسیار مراقب خود و پشت سرش باشد زیرا بیشتر از نصف آشنایان وی پشت سر او بد گویی می کنند ، فردی طمع کارنیست اما اینگونه نشان می دهد اگر ایمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتی که بخواهد می رسد ،این فرد خوشگذران است وهمیشه از مال و پول دنیا تهی است.
ز: فردی خوش اخلاق با محبت اما در کار مقرراتی است ،در زندگی برای او جادو می کنند و همیشه سحر و جادوی وی با خاک مرده همراه است ، نزدیک به نیمی از افراد که با ز اسمشان شروع می شود در زندگی خود شکست می خورند آن هم شکستی بزرگ و از درد سر و زانو در عذابند.ونسبت به زندگی دلسرد برای همین باید مراقب بد خواهان خود باشند.
ژ: گاه به قمار علاقه زیاد دارند البته شانسی در قمار کردن ندارند و همیشه بد شانسی می آورند ،در ابتدای زندگی با مشکل مواجه می شوند اما از اواسط زندگی در موقعیت خوبی قرار می گیرند بهتر است در صحبت با دیگران به موقعیت خود اشاره ای نکنند زیرا چشمخواهند خورد .
س:هرگاه اول اسم شخصی حرف س باشد او فردی بسیار پر استعداد است همین طور با ذوق و سلیقه و همیشه بهترین اجناس را انتخاب می نماید مغرور و متکبر و عشقی می باشد و هر کاری را که میل داشته باشد انجام می دهد گاه با اطرافیان خود در نزاع ولجبازی به سر می برد اگر عصبانی شود آتشین مزاج میگردد و همیشه در چشم همه عیان و پر هیبت جلوه می کند.
ش: چنین فردی مشفق و مهربان و خونگرم است اما اگر عصبانی گردد جنگجو و کینه ای و زبان او تلخ می گردد جالب است بدانید اگر در دنیا ضرر و زیان به او می رسد از دست زبان و رک گوئی هایش می باشد.به چنین فردی توصیه می شود دست از لجبازی برداشته وکمی سیاست داشته باشد تا در زندگی موفق گردد چرا که حیف است.
ص:این افراد معمولا دهان بین و حرف شنو هستند البته ساده هم می باشند به طوری که اگر کسی حرفی به آنها بزند سریع باور میکنند. البته که این افراد نترس و بی باک هم هستند و محبت فراوان دارند و همیشه در حال ترقی هستند و از فکر خود هم استفاده میکنند.
ض: فردی خوش اخلاق و زیرک و دانا و کینه توز و البته به طرز ماهرانه ای می تواند نگرانی و ناراحتی خود را پنهاه نماید و جلوه نمی دهدپیشانی او پهن است و اغلب ابروهایش دارای حالت می باشد. در کارهایش بسیار دقیق است . هرگز یاد خدا را فراموش نمی کند و بهدنبال هر کار زشتی توبه می نماید. او فردی زرنگ محسوب می شود.
ط: اگر پیشنهادی به شما می نماید از سر خیر خواهی است. او پاک نیت است و در حد لزوم نیز خوش اخلاق است باید یادش باشد که پیراهن سیاه برای او خوش یمن نیست و نباید از آن استفاده کند. تنها بدی او این است که گاه فردی خوش گذران خواهد شد.
ظ:فردی با اسم ظ ظاهر و باطنش یکی است او خشک و مقرراتی می باشد البته می کوشد به ظاهر خوش اخلاق باشد. اطرافیانمعمولا پشت سر این افراد بد گوئی می کنند اگر بر روی سینه خود خال داشته باشد نشان اقبال و خوش شانسی او است او به دنبالدوست می رود و دوست دارد اگر جائی برای تفریح می رود با دوستان خود برود.
ع:چنین فردی بلند مرتبه زیبا و خوش اخلاق است او پرگذشت و بخشنده است مال دنیا برایش هیچ است و قدر مال دنیا را نمی داند.پایبند خانه و زندگی است ازدواج با چنین فردی خوش یمن است. گرچه بهتر است سعی کنید ناراحتشان ننمائید.
غ: این فرد زیبا چهره است اگر چه زیبا بودن او در میان خشکی اخلاق و ظاهر مقرراتی اش گم می شود در وجود خود احساس یک جور نا امیدی و دلتنگی خاص می نماید. گاه در فکر فرو می رود و به آینده و گذشته خود می اندیشد او زندگی را با صلح و صداقت دوست دارد.
ف: این فرد گاه آتشین مزاج شدرد می شود و گاه از ناحیه معده درد دچار بیماری می گردد باید مراقب معده و سر درد های خود باشد درزندگی چندین بار شکست می خورد البته تمامی این شکستها عشقی نمی باشد او با عبادت کردن به مقام و منزلتی خوب خواهدرسید اگر خداشناس باشد به نفعش خواهد بود.
ق: این فرد قادر و دانا و توانا و زیرک است در هر کاری نقشه می کشد تا کارش درست به جلو رود هم زیباست و هم خوش اخلاق البته یک بدی دارد گاهگاهی بسیار با ملایمت رفتار می کند و گاهی هم با خصومت زیاد بهتر است در رفتار با این گروه از افراد جانب احتیاط را رعایت کنید.
ک: این فرد قدرت نفوذ زبانی قوی دارد. می تواند با زبان افراد را از خود برنجاند اما بهتر است این کار را انجام ندهد معمولا در چشم افراد خوش می درخشد در حال ترقی و فعالیت نیز می باشد و امیدوار است که به جاهای بلندی برسد که این امیدواری کاملا به جاست و خواهد رسید.
گ:هرگاه اسم شخصی با حرف (گ) شروع شود او در زندگی آدم موفقی می شود. اما دارای مشکل مهمی در آینده اش می شود لازم نیست بگویم که نباید خودش رو ببازد چون خیلی راحت از پس مشکلاتش بر می آید اما باید اعتماد به نفسش را حفظ کند در زندگی ممکن است به او ارث هم برسد ارثی که اصلا انتظارش را ندارد باید مواظب بدگویان اطرافش هم باشد. او حسود زیاد دور و بر خودش دارد. که به نفعش نیست.
ل:این فرد معمولا زیبا چهره است و خوش اخلاق اما یک مشکل بزرگ دارد و آن یکدندگی اش است که البته سر چشمه از غرور خاصخودش است گاهی از اوقات دوست دارد تنها باشد و در تنهائی به گذشته و حال خود فکر کند. قدر مال دنیا را نمی داند و در مورداطرافیانش تعصب خاصی دارد.
م: چنین فردی خوش اخلاق و خون گرم و نترس است خوش اخلاقی را به ارث برده است البته اطرافیانش همیشه پشت سر او بد گوئیمی کنندو در روبرو تعریف و تمجید را از او دریغ نمی کنند . این فرد زیبایی خدادادی دارد که گاه با چشمان درشت همراه است زود عصبانی می شود که اگر می خواهید زیاد او را عصبانی نکنید از کارهایش ایراد نگیرید و در کارهایش گاه تقاضای کمک دارد.
ن: هر گاه شخصی با (ن) اسمش شروع شود کینه توز و دمدمی مزاج می شود گاهی اوقات بسیار خوب و گاهی هم بد اخلاق میباشد. او اصولا آدم خشک و مقرراتی است البته در قضاوت کارش حرف ندارد و همیشه حق را به حق دار می رساند. دوست ندارد کسی را رنجیده ببیند. این فرد در شغل نظامی هم موفق می شود.
و: این فرد در کل آدم صادقی با خود و دیگران است و همیشه در حال کمک به افراد می باشد ولی از زبان بد در امان نیست و از ناحیه سرمشکل دارد و سر درد های بدی نیز می گیرد. بهتر است مواظب غرور خود باشد.
ه: چنین فردی همیشه مورد امر و نهی دیگران قرار می گیرد . البته او دارای چهره خوب نیز است. ولی با تند خویی و مزاج آتشینی که دارد باعث طبع گرم در او می شود باید حتما دقت کند که لباس سیاه بر او نا مبارک است او دوست دارد رفاقتش در دیگران همیشگی باشد و رنج و محنت زیاد می کشد و قدر نال دنیا را ندارد.
ی: و بالاخره حرف (ی) این فرد ایده ها و فکرهای جالبی در سر دارد او با هر کس در بیافتد غالب او می شود. گاهی بسیار خوب و گاهیبسیار خشک و مقرراتی می شود از لحاظ شکم گاه درد می کشد و در مورد هیکل بیشتر چهار شانه است عاشق افراد راستگو است وبرای آنها ارزش قایل است .
سلام دوستان عزیز همتنطور که در توضیح علم ریمیا گفتم یکی از عجایب این علم طی الارض می باشد .
طی الارض را اینطور می توان تعریف کرد :
1- نزدیک شدن مکانها به یکدیگر.
2- تجدد امثال یعنى ارسال صورتى به مکانى که اراده مى کند.
3- اعدام و ایجاد، یعنى در یک مکان وجود عینى خود را نابود و همان زمان در مکان دیگر ایجاد کرد. این قدرت را خدا به پیامبران و ائمه و بعضى از اولیاى الهى عنایت کرده است. دیگران هم با اجازه یا به دستور و یا همراه با اولیاى الهى مى توانند طى الارض کنند، البته چنین افرادى مسئله را پنهان نگه مى دارند و به کسى نمى گویند مگر با اذن الهى و براى هدایت شخصى یا امر دیگر.
اگر انسان روحش را از آلودگى ها و تعلقها پاک ساخته و خود را به اصل و حقیقت وجود خویش برساند، یعنى روح خدائى را در خود زنده کند ، ممکن است به این مقام نائل آید.
ممکن است پاک کردن نفس از آلودگى، شرط لازم براى رسیدن به این مقام باشد، ولى شرط کافى براى آن نباشد. عارفان معمولاً به سالکان در این راه سفارش مى کنند که در درجه اوّل از محرّمات اجتناب کنند و واجبات را انجام دهند. در درجه بعد آنان را به انجام دادن مستحبات و اجتناب از مکروهات توصیه مى کنند.
این کار نیاز به مداومت جدى و ریاضت شرعى دارد و باید زیر نظر اساتید واقعى عرفان قرار گیرد، زیرا در این باب مدعیان طى الارض زیاد هستند.
قرآن مجید طى الارض را براى یکى از نزدیکان با ایمان و دوستان خاص سلیمان به نام آصف بن برخیا ذکر کرده که توانست تخت بلقیس را به یک چشم به هم زدن حاضر کند.
قرآن مجید درباره او مى فرماید: «کسى که دانشى از کتاب داشت، این کار را انجام داد».
بسیارى از مفسران گفتهاند: این مرد با ایمان از اسم اعظم الهى با خبر بود. البته منظور از آگاهى بر اسم اعظم، تخلّق (آراستگى) به آن اسم و وصف است، یعنى انسان از نظر آگاهى و اخلاق و تقوا و ایمان آن چنان تکامل یابد که مظهرى از آن اسم گردد.
این تکامل معنوى و روحانى (که پرتوى از آن اسم اعظم الهى است) قدرت بر این کار را فراهم مى کند.
براى توضیح بیشتر این بحث مراجعه کنید به کتاب مهرتابان از علامه محمد حسین طباطبایى، ص 177 - 186.
به نظر من توسط علم لیمیا (طلسمات) می توان این کار را انجام داد البته به کمک طلسماتی طاقت فرسا .
من در کتابی خطی طلسم (( طی المنازل مساوی )) را دیدم که توسط آن می توانستید این عمل شگفت را انجام دهید .
بررسی دقیق تر طی الارض:
در قرآن :
بسیاری از صاحبنظران در اسلام، طی الارض را ریشه در آیات 38-40 از نمل میدانند:
38: سلیمان گفت، «اى بزرگان، کدام یک از شما مى توانید کاخ او (ملکه سبا) را براى من بیاورید، قبل از اینکه آنها به عنوان تسلیم شدگان به اینجا برسند»
39: یک عفریت از جن ها گفت، «من مى توانم قبل از اینکه تو بایستى، آن را نزد تو بیاورم. من قدرت کافى براى انجام این کار را دارم.»
40: آن کسى که از کتاب علم داشت گفت، «من مى توانم تا چشم بر هم زنى آن را نزد تو بیاورم.» هنگامى که او (سلیمان) آن را جلوى خود مستقر دید گفت، «این رحمتى است از جانب پروردگار من، که با آن من را امتحان مى کند، تا نشان دهد که من سپاسگزار هستم یا ناسپاس. هر کسى که سپاسگزار باشد به نفع خود سپاسگزار است و اگر کسى ناسپاس شود، پس پروردگار من به او نیازى ندارد، محترم ترین.»
در این آیات اعتقاد بر این است که شخص در آیه سوم همان آصف ابن برخیا است، که مقام پیامبری نداشت. حدیثی از جعفر صادق انتقال تخت ملکه صبا را توسط عاصف با «طی الارض» بیان کرده است و حدیث دیگری از محمد باقر قدرت عاصف بن برخیا را به دانش وی از اسامی خداوند نسبت میدهد:
اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا فقط یکی از آن حروف را میدانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم بر هم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد؛ و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را میدانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست
مفاهیم طی الارض در غرب :
مفاهیم موازی و مشابه با آنچه که در اسلام طی الارض نام دارد را میتوان در غرب نیز مشاهده نمود. بطور نمونه در گزارشی در سال 2004 به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، دکتر اریک دیویس (به انگلیسی: Eric W. Davis, Ph.D) به این سازمان نظامی توصیه کرد که نظریه? p-Teleportation را بررسی کنند. در تعریف این پدیده نوشته شده:
انتقال انسان یا اشیا بی جان با توسل به نیروهای ذهنی
در سال 2008 نیز فیلم Jumper حاوی مضامین انتقال با صرف اراده، توسط هالیوود نیز به نمایش در آمد.
از دید تصوف :
در برخی مکاتب تصوف، به طی الارض، «طی المکان» نیز گفته شده. در رساله قشیریه، اینگونه کرامات فقط مخصوص «اولیا الله» دانسته شده اند، و بر خلاف معجزات پیامبر، اکتسابی و غیر دعوی میباشند.
سخن از طی المکان و کرامات در کتب عرفانی بسیار به میان آمده، که بطور نمونه می توان به روایات ابوسعید ابوالخیر و یا طریقت مولانا و یا داستانهای منتسب به حضرت خضر در این باب اشاره نمود. و گزارشهای زیادی در این میان میتوان در ادبیات تصوف دید. بطور نمونه ادریس شاه و رابرت گریوز (به انگلیسی: Robert Graves) وقایعی را روایت میکنند که در آن اعضای صوفیان عظیمیه «همانند شیخان قدیم همزمان در چند مکان حضور داشتند.» و یا روایات دیگری را میتوان در تذکرة الاولیا منتسب به عطار نیشابوری، و یا نوشته های ابن عربی و روایات بایزید بسطامی یافت.
با اینحال، در این نوشته ها، اولیا الله، صاحبان این قدرت، کسانی اند که بر مردم پوشیده اند، و حتی خود از یکدیگر بی خبرند.
در مکاتب شیعه :
در اصول کافی نیز سخن از طی الارض نیز به میان آمده، و اسناد مکتوبی در باب طی الارض امامان شیعه در تاریخ و مهدی موعود نیز موجود است . مفاهیم فلسفی کرامات و طی الارض را میتوان در نوشته های سید شهابالدین مرعشی نجفی، علامه طباطبایی، و ملاصدرا نیز با تعابیر مختلف جستجو و یا مشاهده کرد.
در مکاتب یهودی :
طی الارض مفهومی است که در مکاتب عرفانی یهودیان نیز با نام (به انگلیسی: Kefitzat Haderech) و (به عبری: ???????? ?????????) نیز دیده شده است.
طی الارض به امر امام هادی علیه السلام
شخصی به نام اسحاق که شغلش خرید و فروش گوسفند بود می گوید:
برای امام هادی علیه السلام گوسفندان فراوانی خریدم. امام دستور فرمود به منطقهای بروم و گوسفندان را میان عدهای تقسیم کنم. من هم دستور امام را اجرا کردم. سپس از امام اجازه خواستم به بغداد برگردم. آن روز، روز ترویه (هشتم ماه ذی حجه ) بود. امام فرمود:«فردا را که روز نهم ذی حجّه و روز عرفه است پیش ما بمان. آنگاه به بغداد بازگرد.»
روز عرفه در خدمت امام ماندم و شب عید قربان را در یکی از اتاقهای منزلش خوابیدم.
سحرگاهان امام تشریف آورد و فرمود:«ای اسحاق برخیز.»
من برخاستم، و همین که چشم خود را باز کردم دیدم در بغداد، مقابل در خانه ام ایستادهام.
وقتی دوستانم به دیدارم آمدند به آنها گفتم:«روز عرفه (نهم ذی حجّه) را در سامرّا بودم و اکنون که عید قربان (روز دهم ذی حجه) است در بغداد هستم.»
و هیچیک از دوستانم باور نمیکردند.(بحارالانوار)
فروردین(حمل-بره-ارایز): سنگ های قرمز
علامت مشخصه متولدین این ماه فعالیت است که در سطح فیزیکی بصورت ابتکار، جاه طلبی و خلاقیت بروز می کند و در سطح معنوی و روحانی به صورت پیش کسوت بودن و به خاطر دنیای بهتری برای انسانیت خود را به مخاطره انداختن ، جلوه می نماید . افراد این سیاره می توانند کل مجموعه از قرمز تا بالاترین فرم آن سفید را که به مفهوم از پست ترین تا والاترین است را ارائه دهند .
اردیبهشت (ثور-گاو نر – تورس) : سنگ های زرد و صورتی علامت مشخصه متولدین این ماه عشق و عقل می باشد . کار واقعی عقل روشن کردن ذهن از طریق قدرت عشق می باشد . انسان های ان سیاره هماهنگی نزدیکی با محصولات زمینی دارند . این انسان ها نیازمند تغییر شکل دادن عشق فردی ، به خدمت غیر خودخواهانه هستند . پشتکار و ثبات قدم ، ذاتی انسانهای :توروئی" است که از لحاظ روحانی بیدار گشته اند و این خصوصیات موجب تمایل آن ها برای تغییر دادن میل تملک ، به میل سهیم شدن با انسان ها خواهد شد .
صلح و آرامش ،فراوانی و زیبایی از علایم روحی بارز افراد روشن بین شده متولدین "تور" می باشد .
خرداد(جوزا- دو پیکر – جمینای) : سنگ های بنفش
خرداد (جمینای) علامت دوئیت است . این علامت بیانگر زندگی و مرگ ، شادی و غم ، سلامتی و بیماری ، فقر و فراوانی می باشد .
با حفظ و تغییر شکل دادن "آتش اهریمنی" موجود در بدن بر قانون تغییر و مرگ غلبه می شود . این تحلیلی روحانی از این علامت است .
تیر (سرطان – خرچنگ – کنسر) : سنگ های سبز
سرطان دروازه زندگی است . در آب های مرموز ، بذرهای حیات به وجود می آیند . رنگ سبز رنگ این سیاره و رنگ طبیعت است . در عرصه روحانیت ، زندگی و عشق کلمات مترادفی هستند . بنابراین تولد های نو ، در همه زمینه های شکوفایی از طریق قدرت معجزه گر عشق ، پیام و تحلیل این علامت می باشد .
مرداد ( اسد – شیر – لییو) : سنگ های طلایی یا نارنجی
عشق از طریق خورشید به طرف کره زمین سرازیر می شود . اشعه خورشید طلایی است . طلایی راه دیگری برای بیان اشعه نارنجی می باشد . زیرا رنگ نارنجی مخلوطی است از اشعه زرد (عقل و درایت ) و اشعه قرمز(فعالیت) .
شیر بیانگر فعالیتی است که از عقل سرچشمه می گیرد . قلب که توسط شیر اداره می شود مرکز خورشید تابناکی است برای یک زندگی تابناک . الوهیت و تواضع کلید های مدیتیشن، برای متولدین این ماه می باشد تکلیف و وظیفه اساسی کشتن شیر منیت و نفس است و این کاری است بس طولانی و صعب و مشکل که کشمکشها و جدال های فراوانی را به همراه دارد و در نهایت فرد را به این درک می رساند که مفهوم عشق ، ارضای قانون زندگی می باشد ضرورت این اصل تفاهم بین ملیت ها و انسانها از طریق عشق می باشد .
شهریور ( سنبله – خوشه – ویرگو) علامت این ماه تغییر منطق به عقل می باشد . دانش و درک عقل را به وجود می آورند . منطق به تنهایی با خارج سر و کار دارد و در حالیکه سر و کار عقل با قلب درونی است . به کمک منطق تنها نمی توان به مرحله روشن بینی رسید . برای این منظور می بایستی که فرد عاقل شود .
مهر (میزان – ترازو – برج – لیبرا ) : سنگ های زرد علامت این ماه در رابطه با هوا و در رابطه با ذهن می باشد . میزان ( ترازو) نشانگر نقطه عطف بزرگی در طبیعت است ، نشانگر اعتدال شب و روز در پاییز است . این علامت نشانگر امتحانی است که همه باید بگذرانیم ، ترازویی که اعمال سال را باید با آن وزن کنیم . این علامت نشانگر غلبه خود کوچک (خود پست تر – ایگو) که ما را از انسان ها جدا می سازد و عشق بی شائبه و خالصی که ما را به سوی وحدت راهنما خواهد شد می باشد .
آبان (عقرب – کزدم – اسکورپیو) : سنگ های فرمز و قرمز پر رنگ و شفاف
علامت عقرب یکی از مقتدرترین علایم است . قدرت عقرب دارای دو جنبه می باشد که از کم عمق ترین به سوی مرتفع ترین حرکت می نماید . عقرب که روی زمین می خزد و عقاب که در آسمان ها تا نزدیکی های خورشید پرواز می کند هر دو نشانگر این علایم می باشند .
تغییر ، کلید این علامت است . زیرا تصفیه طبیعت حیوانی و بالا کشیدن نیروها به سطح بالاتر آگاهی ، بیانگر وظیفه عقرب می باشد . با حکمفرمایی بر طبیعت پست تر خویش ، نیروی زیادی را کسب خواهیم کرد .
آذر ( قوس – کمان – ساژیتاریوس ) : سنگ های آبی تیره
علامت این ماه تلاش بخش حیوانی انسان برای دستیابی به سوی قدرت خدایی است . زیرا " ساژیتاریوس" (قوس) نشانگر افکار عالی و آرزوهای بکر می باشد .
قوس(کمان) بیانگر عدد 9 در شروع است . ذهن روحانی شده ، بالاترین علامت متولدین این ماه می باشد .
دی ( جدی – بزغاله – کاپری کورن) : سنگ های سیاه و سفید
علامت این ماه نشانگر آمیختن تیره ترین شب اسرار آمیز و با شکو ترین روز درخشان می باشد . " کاپری کورن" نشانگر عبور از پل تاریکی است . قبل از اینکه فرد بتواند به انوار سفید و با شکوه دست یابد ، پیروزی بر دیو نفس هدف نهایی است .
بهمن ( دلو – سطل آب – آکوآریوس ) : سنگ های آبی روشن
متولدین این ماه به سوی حقایق جدید و کشف نشده ای راهنمایی می شوند . این افراد دارای فدرت های ارتباط با دیگران و کار دسته جمعی هستند . ایده آن ها یکی برای همه و همه برای یکی می باشد .
اسفند ( هوت – ماهی – پایسیس ) : سنگ های آبی روشن و نیلی
این علامت بیانگر جدال روح برای نجات بشریت از دیو طمع می باشد .
متولدین این ماه ، کوشش زیادی برای عشق ورزیدن و خدمت غیر خودخواهانه دارند که این دو تنها راه های پیروزی هستند
کسانیکه نباید به عمل تسخیر همزاد دست بزنند.
1. زنان باردار
2. اشخاص بیمار وکسانیکه بیماری دماغی داشته ودارای اعصاب ضعیفی می باشند.
3. شخصیکه دست و پاهایش درد وناراحتی داشته باشد
4. کسانیکه سابقة سکته یا صرع دارند وبهبودی کامل نیافته باشند.
5. اشخاص مبتلا به بواسیر
6. مبتلایان به بیماری چشمی
7. اشخاصی که نمیتوانند جلوی هوی وهوس ولذات وشهوات را بگیرند.
خطرات همزاد
باید طبیعت اورا شناخته وبر طبق آن از او در خواست کاری بکنبد.
بادر نظر داشته باشید که طبق قرار دادی که با همزاد میگذارید به او فرمان داده وطلب چیزی نمائید.
از او در خواست کار ناشایست نکنید.او سعی میکند شمارا از انجام کار منع کند.که در صورت انجام کار ناشایست همزاد به شما ضرر زده واین ضررقابل جبران نخواهد بود.نباید همزاد را مجبور به بیان اسرار نمود .باید با او طرح دوستی بریزید در این صورت او هر چیزی را برایتان فراهم مینماید.
کارهای همزاد
1. هر کاری هر چقدر سخت و مشکل هم باشد و به نظر غیر ممکن باشد.
اعمالی که در دوران چله باید رعایت کرد.
1. عدم نزدیکی باهمسر
2. عدم صحبت و معاشرت با دیگران
3. عدم مصرف حیوانی وخوراکی های بودار وباد دار
4. استفاده از غذا های زود هضم
5. مالشت دادن روزانة سر وگردن
6. اگر در شب عمل میکنید روز را خوب استراحت نمائید وگرنه عمل باطل خواهد شد.
7. در زمان چله از هرگونه شک وتردید دوری نمائید.
8. حفاظ وحصار(تحصین) خود را کامل نمائید.
9. در دوران چله احتیاجات خود را آماده کنید وکناروجای خود بگذارید.
10. با هیچ کس بحث ومجادله نکنید.
11. در مواقع بیکاری با مطالعه خود را سرگرم نمائید.
عمل شمارة 1:
درچلة41روزه نشسته و بهنگام روز، بیرون ودر جائی که آب باشدبه شکلی که سایة خودرا درآب ببینید. سورة شریفه یس از آیة نفخ فی الصور .الی محضرون را حفظ کرده روزانه 1100(هزاروصد)بار تلاوت کرده بعداز هر 100مرتبه این دعا خونده شود(اللهم ا نّا أعظمُ فإنه یُذِلّ ُ ویُظاهرُ والایاتِ اُنصُرْنا یا قَومِ همزاد)
عمل شمارة2:
درچلة41روزه نشسته اتاق مناسب وتمیزی را از قبل آماده نمائیدواز هر گونه رفت وآمد خود داری نمائید.چراغی را مهیا کرده وآنرا طوری پشت سرخود قرار دهید که بتوانید سایة خود را در مقابلتان ببینید. سپس خوب تمرکز کرده و به سایة خود خیره شویدو به تسخیر همزاد فکر کنید.بعد 371 مرتبه آیة ذیل را بخوانید.
(قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین واعوذ بک رب ان یحضرون)
همزادبه چه شکلی ظاهر می شود؟
ابتدا آرام آرام سایة روشنی به نظر شما می آید که از جلو چشمتان می گذرد وبعد از چندروز به شکل بخار یا ابر دیده می شود این بخار یا ابربه مرورمتشکل شده واندام آدمی را بخود میگیرد.این شکل یک نور یا روشنائی به همراه دارد تا زمانیکه پلک هایتان را بهم نزده یا به جای دیگری نگاه نکنید در مقابل شما خواهد بودوبعد ناپدید میشود و مجدداً ظاهر میگردد.زمانیکه ظاهر میگردداگر نگاهتان را به بالای سر خود بیندازید خواهید دیدکه نور در بالا هم نمایان است این بخار یا ابر شکل یک انسان را دارا میباشد.ولی هنوز صورت او نمایان نبوده وتار است.در این قسمت شما قدم های اولیةموفقیت را برداشته اید.زیرا هر لحظه ممکن است این شکل به صورت یک جسم عادی در مقابل شما ظاهر شود وبا شما صحبت کند.از این لحظه به بعد سعی کنید از صحبت کردن و ملاقات با دیگران جداً خودداری نمائید.تمرکزو هواس خود را بر روی عمل متمرکز کنیدو از فکر کردن به مسائل خارجی خوداری کنید.باید مانند عاشقی باشید که منتظر دیدار معشوقه اش میباشد.بعداز گذشت 15روز همزاد پیش شما ظاهر خواهد شد.چه شب باشد یاروز تاریک باشد یا روشن فرقی نمیکند او ظاهر میشود.از لحظه ای که این شکل را دیدیددر خواب هم آن را مشاهده خواهید کردبدین ترتیب زمانی که از خواب بیدار میشوید مشاهده خواهید کرد همزاد یا جلو شما ویا اطرافتان قرار دارد.
باید کاملاً هوشیار باشید وبجز او به چیز دیگری فکر نکنیدودر این رابطه با هیچ کس صحبتی نکنیدوبه عمل خود مشغول شوید وتنها به ظاهر شدن او واینکه میخواهد با شما صحبت نماید فکر کنید توجه داشته باشید که با او صحبت نکنید تا او خود با شما صحبت کند وبرای وادار کردنش به صحبت یکی از اسماءنیکوی خداوند یایک آیة شریفه را تلاوت نمائید.مطمئن باشید که نتیجة مطلوب حاصل خواهد شد.
هیچ وقت فراموش نکنید بدون اجازه دست به تسخیر نزنید.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهُم
اللهم ما کان من توفیق فمنک وحدک وما کان من نقص أو نسیا ن فمنى والشیطان والله المستعان
نوشتن غیر ارادی (دست نویسی اتوماتیک , کتابت):
نوشتن غیر ارادی نوعی از نوشتن است که فرد در حالتی ناهشیارانه یا نیمه هشیارانه اقدارم به آن میکند. این پدیده خارق العاده که در قرن نوزدهم از سوی برگزار کنندگان حلسات ارتباط با ارواح (احضار ارواح) مورد استفاده قرار می گرفت , بعدها مورد توجه و استفاده محققان فراروانشناسی واقع شد. در این فرایند , یک مدیوم بعد از ورود به یک وضعیت شبه خلسه , قلمی را در دست میگیرد و سپس به آرامی و به صورت غیر ارادی , عمل نوشتن بر روی کاغذ آغاز میشود. پیام های نوشته شده به سیک بیانی فرد انتقال دهنده پیام , آشکار می گردد. متیو مانینگ پیام هایی را به زبان های گوناگون از جمله فرانسوی , آلمانی , ایتالیایی , یونانی , لاتینی , روسی , عربی و بعضا قرون وسطایی از طریق نوشتن غیر ارادی , دریافت می کرد و انتقال میداد. بسیاری از این پیام ها فاقد انسجام و معنا بودند اما بعضی از آنها معانی خاصی را در بر داشتند. مانینگ بعدها به سوی نقاشی غیرارادی تمایل یافت. او در این فرایند تصاویری به سبک کاری نقاشان مشهور همچون پیکاسو داوینچی و ماتیس بر روی کاغذ و به صورت غیر ارادی , رسم می کرد.
تغییر چهره ای (حلولی , خلسه ای):
مدیوم تغیر چهره ای یا حلولی , هوشیاری و خودآگاهی اش را کامل یا نیمه کامل در حین ارتباط با ارواح از دست میدهد و از آنچه که در اطراف او در حال وقوع است , عملا نا آگاه باقی می ماند. غالبا در هنگام وقوع چنین حالتی بدن واسطه از سوی یک روح اشغال و کنترل میشود تا روح از این طریق بتواند حرف یا پیام خود را به زندگان منتقل کند. با این وجود ((خلسه )) قلمروی انحصاری واسطه ها نیست. کلمه خلسه اشاره به وضعیتی از درون متمرکز دارد که طی آن فرد گرچه خواب نیست اما اگاهی اندکی نسبت به وقایع اطراف خود ویک واکنش حداقلی را به محرک های بیرونی از خود نشان میدهد . گفته میشود بدن فردی که روح بیرونی در آن حلول کرده , معلق میان مرگ و زندگی است. در چنین وضعیتی ذهن فرد قادر است محدوده ها و حیطه های بالاتری را کشف کند.
تخته های حروف ارتباط با ارواح:
تخته حروف احضار ارواح از قدیم الایام تا کنون توسط هزاران هزار نفر از مشتاقان برقراری ارتباط با ارواح مورد استفاده قرار گرفته . کارکرد این وسیله شباهت بسیاری به شیوه نوشتن غیر ارادی دارد. کارشناسان هشدار داده اند که از این تخته نباید به عنوان یک وسیله بازی و تفنن استفاده کرد زیرا این شکل از برقراری ارتباط با دنیای ارواح می تواند فوق العاده خطرناک باشد.
تخته حروف احضار ارواح چیست؟
تخته حروف احضار ارواح یا quija به سادگی از یک تخته چوب فشرده که برای عموم افراد قابل دسترسی است., ساخته شده است. کلمه quija از دو واژه qui و ja ترکیب یافته که به ترتیب در زبان های فرانسوی و آلمانی معنای ((بله )) را میدهند.باید توجه داشت که خود تخته به تنهایی خطرناک نیست بلکه عمل برقراری ارتباط با ارواح از طریق این وسیله خطرناک است. شماره ها , حروف الفبا و کلمات ((بله )) و ((خیر )) در یک نظم دایره ای بر روی این تخته قرار داده شده اند. در مرکز تخته یک وسیله مخصوص به نام پلانشت که معمولا به جای آن یک استکان یا لیوان شیشه ای به صورت وارونه استفاده میشود وجود دارد. هرکدام از شرکت کنندگان در جسله ارتباط با ارواح که دور میز جای گرفته اند , یک انگشت خود را بر روی ظرف شیشه ای می گذارند و سپس شروع به طرح پرسش هایی از روح مورد نظر میکنند. سپس با به حرکت افتادن ظرف شیشه ای و قرار گرفتن آن در برابر هر حرف یا عدد , روح به پرسش پاسخ میدهد و البته همینجا باید گفت که افراد دور میز به سبب نزدیکی شان با ظرف شیشه ای خیلی راحت میتوانند سبب حرکت آن بشوند. دیل کاژمارک می گوید اغلب ارواحی که از طریق تخته مذکور با زندگان ارتباط برقرار می کنند , که ارواحی هستند که در یک سطح پایین تر قرار دارند و معمولا بسیار سرگردان و پریشان هستند و به احتمال زیاد بر اثر یک حادثه یا قتل خشن کشته شده اند و دقیقا به همین سبب ارتباط برقرار ساختن با این ارواح از طریقه تخته حروف احضار ارواح می تواند بسیار خطرناک باشد.
یک بازی خطرناک!!
گزارشی وجود دارد درباره دو زوج آمریکایی که در پی بازی با تخته احضار روح مسایل عجیب و ترسناکی برای آنها به وقوع پیوست . مالکان قبلی تخته , آن را پشت سرخود به جای گذاشته بودند. اتفاقات ناخوشآیند بسیاری در آن خانه بوقوع پیوسته بود اما این اتفاقات زمانی شدت گرفت که این دو زوج شروع به بازی با تخته احضار روح کردند. نهایتا اتفاقات ترسناک در خانه به حدی شدید شد که این 4 نفر خانه را ترک کردنه و به منزل یکی از اقوام خود پناه بردند. این ماجرا بعدا توسط یک موسسه تحقیقاتی معتبر مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که این خانه توسط ارواح خبیث تسخیر شده بود.
جلسات ارتباط با ارواح:
جلسه ارتباط با ارواح نشستی است که با هدف دریافت پیام هایی از دنیای ارواح و یا احضار ارواح برگزار می شود. معمولا در یک جلسه ارتباط با ارواح , یک واسطه (مدیوم) حضور دارد, هرچند که در بسیاری از موارد جلسات مذکور از سور افراد بیکار و شیاد با هدف خالی کردن جیب مردم نیز برگزار شده است.
نخستین جلسه ارتباط با ارواح:
نخستین مورد ثبت شده از برپایی یک جلسه احضار روح , به سال 1659 میلادی تعلق دارد . برگزاری این نوع جلسات طی قرن های 17 و 18 میلادی رونق چندانی نداشت و یا حد اقل مدارک موثقی در این خصوص وجود ندارد . اما این پدیده در دهه 1880 به لطف شهرت جهان گیر خواهران فوکس رونق بسیاری پیدا کرد. از این تاریخ به بعد جلسات تماس با ارواح در گوشه و کنار جهان منظما برگزار شده و از محبوبیت بسیاری برخوردار شده است. در یک جلسه ارتباط با ارواح قواعد و مقرراتی وجود دارد که می بایست حتما رعایت شود. این مقررات عبارت است از : پذیرفتن و اجازه دادن به چند آدم غریبه به داخل جلسه و اطمینان یافتن از اینکه افراد مذکور بیش از دو ساعت در جلسه باقی نمی مانند , مرتب ساختن صندلی های دور میز با توجه به اینکه تعداد صندلی ها از 8 عدد تجاوز نکند , اجتناب از لمس کردن فرد واسطه , و شروع با دعای پروردگار با هدف جلوگیری از وقوع فعالیت های ارواحی ناخواسته و خشن.
چه اتفاقی می افتد؟
نخستین نشانه از فعالیت های منتسب به ارواح می تواند در شکل هجوم ناگهانی هوای سرد تجربه شدو. اگر مدیوم از نوی خلسه ای یا حلولی باشد احتمالا از شیوه نوشتن غیر ارادی برای برقراری ارتباط با ارواح استفاده می کند. کارشناسان توصیه می کنند که این نوع جلسات بدون وجود فرد واسطه تشکیل نشود زیرا مدیوم قادر به تشخیص خطر و تهدید از جانب ارواح هست و می تواند بلافاصله رابطه را قطع کند. جلسات احضار روح اشکال غیر کنترل شده ارتباط با ارواح به شمار میرود و به همین سبب بالقوه خطرناک است.
جن مانند انسان دارای علم، ادراک، قدرت تشخیص، مسئولیت و تکلیف است. پیغمبر گرامی اسلام بر جنها نیز مبعوث شدند و در بین جنها نیز دین و مذهب و فرقه وجود دارد. جان به دو گروه مسلمان و غیرمسلمان تقسیم شده و مسلمانان آنها نیز در دو گروه اهل تشیع و اهل تسنن قرار میگیرند. رهبر جنهای شیعه«سعفر ابن زعفر»میباشد و لوحی مزیّن به جملة مبارک«یا ابا عبد الله الحسین»برگردن دارد. پدر زعفر در صدر اسلام توسط حضرت علی(علیهالسلام) کشته شد و خود نیز به دست آن حضرت مسلمان گردید. زعفر و لشکریانش در واقعه کربلا به یاری حضرت امام حسین(علیهالسلام) شتافتند ولی آن امام بزرگوار اجازه نفرمودند. در منابع مختلف از جمله قرآن کریم، تفاسیر، احادیث و کتب علمی از جن یاد شده است. دانشمندان غربی از جن به عنوان ارواح صدادار یاد میکنند. پیامبر گرامی اسلام که درود خدا بر او باد میفرمایند:«خداوند جن را در پنج صنف آفرید: باد، مار، عقرب، حشرات و انسان.»برخی از انسانها جن را میپرستند، علّامه طباطبائی(رضواناللهتعالیالیه) میفرمایند:«مشرکان سه دسته میشوند، اول آنهاییکه جن میپرستند، دوم آنهاییکه ملائکه میپرستند و سوم آنهاییکه مقدّسینی از بشر را پرستش میکنند.» ابلیس از طوایف جن است و در قرآن صراحتاً به این مطلب اشاره شده است. ابلیس شش هزار سال عبادت کرد و همین امر باعث شد از زمین به آسمان برود و در رده ملائک قرار بگیرد و به درجهای رسید که مرتبة استادی برخی از ملائک را داشت. برخی از جنها علاقمند به داشتن ارتباط با انسان میباشند، بعضی انسانها نیز به ایجاد رابطه با جنتمایل دارند، ایجاد این ارتباط امکان پذیر است ولی به هیچ عنوان توصیه نمیشود و نهی شده است، برخی از علما نیز آن را مجاز نمیدانند.
ارتبـاط با جن و تسخیر جن نه تنها هیچ سودی برای انسان ندارد بلکه مضر نیز میباشد ( ببینید بستگی به نحوه استفاده شما از جن ها داره ) اگر انسانی با جن ارتباط گرفت، دیگر نمیتواند آنرا قطع کند و یا حداقل قطع این ارتباط دارای عواقب خطرناکی است ( میشه ارتباط رو قطع کرد و هیچ خطری هم نداره ) . قابل ذکر است که جن در مقابل ارتباط با انسان و بعضاً خدماتی که ارائه میکند، چیزهایی از انسان میگیرد . ( باید براشون ذکر و آیات مبارکه بخونی و در بعضی جاها عزایم خوند ) . در صورتیکه جن از طرف انسان احساس خطر کند و یا آسیب ببیند، اقدام به تلافی خواهد کرد و به شخص مورد نظر یا بستگان نزدیک، از جمله همسر و فرزندان او آسیب میزند و یا آزار و اذیّت میرساند، پس بهتر است در مورد جن به همین مقدار اطلاعات رسیده از منابع دینی و بزرگان اکتفا نموده، جن را بهانهای برای تفکّر و تدبّر در عظمت خالق آن قرار دهیم. براستی که اگر انسان تمام عمر خویش را نیز صرف اندیشیدن در بزرگی و عظمت حق تعالی نماید، بسیار اندک خواهد بود.
تست میکنید و چون دفعه اولتونه به مشکل بر می خورید و من نمی خوام اینطوری بشه و دوستانم به دردسر بیفتند .
حقیقت یا توهم امروزه پیشرفت هاى پزشکى به پزشکان اجازه مى دهد افرادى را که در زمان هاى گذشته به طور غیرقابل برگشتى ممکن بود، بمیرند، به زندگى برگردانند. در حقیقت این علم عملاً مرز آنچه را که مرگ مى نامیم، عقب رانده. هیچ کس نتوانسته آمار افرادى که داستانى نظیر داستان رینولدز (تجربه خروج از جسم)، سفر به داخل تونل و مواجه شدن با فرشتگان یا جدا شدن از مرحومان و افراد مورد علاقه شان دارند را بیان کند. این حقیقت قابل توجه به نام NDE یا «تجربه نزدیک به مرگ» نامگذارى شده است. ابتدا تقریباً همه پزشکان چنین گزارش هایى را رد مى کردند و توضیحات علمى و پزشکى آنها آن حالت را به هم ریختگى عصبى که از تغییرات به وجود آمده، هنگام مرگ مغزى منتج مى شد، مى دانستند. با وجود این به هم ریختگى عصبى فقط در صورتى که بنا به دلایلى مغز بعضى از کارایى هایش را حفظ کند، مى تواند اتفاق بیفتد و توضیحى در این خصوص وجود داشت. در یک مسیر مستقیم مغز مى تواند مانند کامپیوترى باشد که منابع تغذیه ها و آى سى هاى آن را جدا کرده باشند، لذا نمى تواند توهم داشته باشد و اصلاً نمى تواند کارى انجام دهد و همان گونه که شروع زندگى هوشیارانه را نمى توان مشخص کرد، در مورد پایان زندگى نیز چنین است. مشخص کردن زمان دقیق مرگ معلوم نیست. در حقیقت از نظر پزشکى و علمى غیرممکن است. میشل سابوم کاردیولوژیست مى گوید که این طور به نظر مى رسید که زمان مرگ یک لحظه واحد در زمان است، ولى حالا این طور به نظر مى رسد که مرگ یک پدیده مرحله اى است نه یک لحظه منفرد در زمان. ما نیاز به چیزى جهت ادامه کار داریم، همانگونه که جامعه ما از عوامل اجتماعى و قانونى متنوعى تشکیل شده که نهایت را مشخص مى کند در اینجا نیز مواردى وجود دارد که با آنها بیشتر آشنایى داریم
مرگ کلینیکى تنفس و ضربان قلب متوقف شده اند، شخص ممکن است هنوز قادر به ادامه زندگى توسط دستگاه احیاى قلب و ریه یا وسایل دیگر باشد. مرگ کلینیکى بستگى به این دارد که علائم حیاتى تحت چه شرایطى متوقف شده اند و چرا؟ • مرگ مغزى فعالیت بخش پایینى یا ساقه مغز که اعمال غیرارادى و اتوماتیکى بدن را اداره و کنترل مى کند متوقف مى شود و شخص فقط با کمک دستگاه حفظ حیات احیاى قلب و ریه مى تواند به زندگى خود ادامه دهد. اظهارنظرها در خصوص طول زمان یا دوره اى که ساقه مغز غیر فعال بوده تا زمانى که فرد به طور طبیعى مرگ را دریابد متفاوت است
مرگ بخش بالایى مغز ساقه مغز هنوز فعال است، قلب، شش ها و سیستم هاضمه کار مى کنند ولى بخش احساس کردن و فکر کردن مغز از فعالیت باز ایستاده، در اینجا این امکان وجود دارد که بدن با دستگاه CPR براى مدتى طولانى نیز فعالیت داشته باشد
مرگ تمامى مغز یا مرگ مغزى کامل هم بخش پایینى و هم بخش بالایى مغز از کار افتاده و فعالیتش متوقف مى شود گویى به اندازه کافى درهم آمیختگى نداشته اند. بعضى از رهبران روحانى و کارشناسان و صاحب نظران مختلف سئوال مى کنند که آیا روح در هنگام مواجه شدن با یکى از موارد بالا جسم را ترک مى کند؟ تجسم هایى در حالت NDES یا «تجربه هاى نزدیک به مرگ» اتفاق مى افتد این در حالى است که هیچ فعالیت مغزى جهت دریافت آنها وجود ندارد. دانشمندان و صاحب نظران الهیات و گروه مردم عادى براى دریافت پاسخى گرد آمده اند، در جریان تئورى هاى متداول علمى چنین تجربیاتى نمى تواند به سادگى رخ دهد. مرگ و هوشیارى کاملاً دقیق و بدون خطا هستند، در بحث مربوط به تجربه نزدیک به مرگ بعضى ها معتقدند که علم باید به جهتى سوق داده شود که جایى براى احتمال وجود روح باز کند. عده اى هنوز بدبین اند. من از محقق بریتانیایى سوزان بلک مور که داراى مدرک دکترا است سئوال کردم، آنچه که او در خصوص پم رینولدز بیان مى کند این است که او مى گوید اگر آنچه که شما شرح دادید درست باشد همه علوم مى بایست مجدداً بازنویسى شوند. به هر حال بلک مور مى گوید اطلاعات و آمار دقیق نیستند. او پس از حدود سى سال تحقیق در خصوص مسائل غیرعادى و غیرمتداول مى گوید من فقط مى توانم بگویم که موارد مانند یکدیگر نیستند. او در کتابى به نام من براى زیستن درخصوص تجربه هاى نزدیک به مرگ مى گوید: ظواهر این تجربیات نزدیک به مرگ به علاوه عبور از تونل و نیز خارج شدن از جسم مى تواند انگیزه و علت فیزیولوژیکى داشته باشد، مثلاً در حین جراحى مغز و تحت تاثیر بیهوشى عمومى بیماران گاهگاهى رویت چیز هایى از دورنماى یک تجربه خارج از جسم بودن را گزارش مى دهند. سایرین تحت تاثیر LSD و تریاک، حشیش و قرص هاى آرام بخش و خواب آور و نیز در زمان استرس نظیر این موارد را بیان مى کنند. او معتقد است که هنگام استفاده از مواد بالا مغز هیچ گونه عکس العملى ندارد. به عقیده او مى توان نتیجه گیرى کرد که تجربه خروج از جسم و همه عوامل دیگر در تجربه هاى نزدیک به مرگ با مرگ مغزى شروع مى شوند و خاتمه مى یابند. کاردیولوژیست و محقق NDE (تجربه نزدیک به مرگ) میشل سابوم آنچه را که رینولدز بیان کرده و دیده و شنیده با آنچه از یادداشت هاى اسپتزلر جراح او مقایسه مى کند درمى یابد در طول مدتى که رینولدز تونل را تجربه مى کرده به هیچ وجه فعالیت مغزى نداشته مانند کامپیوترى که قبلاً صحبتش شد و مغز او با کلیه توانایى هایش مرده بوده و یک مغز مرده نمى تواند خصوصیت دیگرى داشته باشد، نه مى تواند چیزى را ببیند و تصور کند و نه مى تواند عکس العملى نسبت به داروى بیهوشى یا سایر مخدرها داشته باشد. او تمام استانداردهاى کلینیکى مرگ را دارا بود. طبق اظهارات سابوم او خونى در بدنش نداشت و نیز کاملاً فاقد علائم حیاتى بود. بنابراین آیا این مرگ بود؟ و اگر این مرگ بود تجربه اى که او در طول این مدت داشت چه بود؟
این من نیستم، فقط جسم من است باربارا رومریک پزشک عمومى در فورت لادردیل فلا اولین بار با بیمارى که داراى تجربه نزدیک به مرگ بود مواجه شد. در زمان رزیدنتى باربارا در سال هاى اولیه 1994. او با بیش از 600 نفر مصاحبه داشته که گزارشى از تجربه نزدیک به مرگ را داده اند و درخصوص آن نیز کتابى هم نوشته اند، گرچه نقطه نظر او با بسیارى از این افراد در زمینه پزشکى یکسان نیست، این مصاحبه ها او را به این نتیجه رساند که چیزى وجود دارد که پس از مرگ ما به زندگى اش ادامه مى دهد. او مى گوید در طول مدتى که با این افراد مصاحبه داشتم آنها مى خواستند با سایر افرادى که همین تجربیات را داشتند صحبت کنند. او در عوض شروع به حمایت از چنین افرادى که یکى از گروه هاى بزرگ جهان هستند کرده و مى گوید مى خواستم داستان هایشان را بشنوم بنابراین در گردهمایى هایشان حاضر مى شدم. زوج هایى معمولى بیشتر زنان و مردان میانسالى بودند که گرد آمده تا در تجربه اى که براى بسیارى از آنها تناوب سفر روحى و زندگى بود سهیم شوم. رابرت میلهم مى گوید که قلبش در اثر حمله قلبى از کار افتاد. «درد از بین رفته بود من روى جسم خودم معلق بودم و در حالى که دراز کشیده بودم به خودم نگاه مى کردم که رویم را مى پوشاندند.» پس از یک زندگى توام با خودخواهى اینک مرگ از من فرد بخشنده اى ساخته بود. آقاى کن امیک درخصوص یک NDE که پس از یک واکنش آلرژى برایش پیش آمده مى گوید که نفسش قطع شده و رنگش کبود شده. او مى گوید خودم را در آن حالت مى دیدم، مى توانستم بشنوم، حالاتى مثل ترس و آرامش را حس مى کردم. امیک مکث مى کند انگار که دوباره آن حالت را تجربه مى کند. پس آن شىء کبود شده روى تخت کیست؟ آن منم. مى دانم که منم. نگاه کردن به او مرا مى ترساند. اما واقعاً آن من نیستم، آن فقط جسم من است. این مطالب مدارکى که نشان بدهد آنها از نظر کلینیکى مرده بودند را به دست نمى دهند ولى نکته اى در کنار این مسئله وجود دارد. این یک تجربه نزدیک به مرگ است و این است که آنها را جذب مى کند. رومر مى گوید اینگونه افراد از اینکه مى فهمند تنها و یا دیوانه نیستند آرامش پیدا مى کنند، داستان هاى آنها ممکن است توهمى به نظر برسد ولى اینقدرها هم غیرعادى نیستند. آنها داستان هاى برگرفته از NDES یا تجربیات نزدیک به مرگ را در سراسر جهان منعکس مى کنند
مدارک جدید، نظریه هاى جدید بسیارى از محققین پزشکى بر این عقیده اند که تجربه هاى نزدیک به مرگ هنگامى که مغز فعالیت کامل و کافى نداشته باشد اتفاق مى افتند. آنها مى گویند ممکن است این تجربیات باورکردنى باشند ولى نه به عنوان وجود زندگى پس از مرگ بلکه چیزى مثل خطور کردن به مغز و نیز معتقدند که هوشیارى به تنهایى در مغز وجود ندارد. در نوشته اى که در دسامبر 2001 در مجله پزشکى بریتانیایى به نام Lancet منتشر شد کاردیولوژیست هلندى به نام ون لومل مى نویسد مرد 44ساله اى را که دچار حمله قلبى شده بود با آمبولانسى به بیمارستان آورده و دکترها قلب او را با دستگاه شوک دهنده به کار انداختند. پرستارى دندان هاى مصنوعى بیمار را از دهان او جهت جاى دادن لوله تنفسى در گلوى بیمار خارج کرد. سپس مرد را به بخش مراقبت هاى ویژه بردند. یک هفته بعد مرد بیمار پرستارى را که دندان هاى مصنوعى او را از دهانش خارج کرده بود دید و او را شناخت با اینکه در برخورد قبلى بیمار در حالت کما و مرگ کلینیکى بود. او به پرستار گفت شما دندان هاى مصنوعى مرا از دهانم خارج کردید و در ادامه به توضیح سایر جزئیات پرداخت و گفت که جداشدن روح از بدنش را مشاهده کرد. در تحقیقى جهت بیان تفاوت تجربه هاى نزدیک به مرگ ون لومل و همکاران محققش با 343 نفر که دچار حمله هاى قلبى شده و زنده مانده بودند مصاحبه کردند. 18 درصد از هوشیارى کامل خود صحبت کردند. ون لومل مى گوید این افراد همه چیز را به طور کامل از احساس خود و آرامش پرواز به مرحله تجربه نزدیک مرگ بیان کردند. متن چاپ شده محققان بریتانیایى در بیمارستان عمومى ساوتهمپتون در مجله «Resuscitation» به این نتایج اشاره مى کند که 11درصد از بیماران داراى حافظه کامل در دوره بیهوشى بوده اند. شش درصد از آنها پس از حمله قلبى به هوش آمدند و به زندگى بازگشتند و تجربه هاى نزدیک به مرگ خود را بازگو کردند. هم ون لومل و هم محققین بریتانیایى بر این باورند که این یافته ها بیانگر این مسئله است که هوشیارى مى تواند در صورت فقدان فعالیت مغز نیز وجود داشته باشد. «شما مى توانید مغز را با یک دستگاه تلویزیون مقایسه کنید.» او مى گوید: «برنامه تلویزیونى در دستگاه تلویزیون شما نیست.» پس هوشیارى کجا است؟ آیا در تک تک سلول هاى بدن است؟
ون لومل مى گوید من فکر مى کنم که چنین باشد. «ما مى دانیم که روزانه 50 میلیون سلول مى میرند.» او به این مسئله اشاره مى کند که این نابودى در مقیاس بالا به این معنى است که تقریباً همه سلول هاى تشکیل دهنده وجود من و شما نو و جدید هستند در صورتى که ما نسبت به آنچه همیشه بوده ایم تغییرى را احساس نمى کنیم. براى ون لومل مسئله به این صورت ادامه مى یابد که باید «نوعى ارتباط بین سلول هاى ما وجود داشته باشد» یا به عبارت دیگر همه سلول هاى ما نه فقط سلول هاى مغزى بلکه تریلیون سلول دیگر که در ماهیچه ها، استخوان بندى، روده و احشا، پوست و خون وجود دارند «به طریق شبکه مانندى با هم تبادل اطلاعات یا گفت وگو دارند» در نتیجه ما تجربیاتمان را فعالانه حفظ کرده حتى در زمانى که بیلیون سلول تشکیل دهنده بدن ما از بین رفته و بیلیون سلول دیگر جاى آنها را مى گیرند. پس در این صورت همه سلول ها هنگام مرگ مغزى نیز زنده اند و مى توانند از طریق ذهن از مسائل به نحو غیرقابل توضیحى آگاه شوند. عقاید و پیشنهادات ممکن است ما را از مراحل توضیحى تجربه هاى نزدیک به مرگ دور کند مثل دلایل محکم زندگى پس از مرگ ولى آنها افق هاى جذاب خودشان را دارند. پس این به چه معنى است اگر ذهن انسان پس از مرگ مغزى فعالیت داشته باشد آیا باید در مورد بازگشت پس از مرگ مغزى بازنگرى داشته باشیم. تجربه هاى نزدیک به مرگ ما را وادار مى سازند که مجدداً سئوالاتى را که فکر مى کردیم پاسخشان را مى دانیم امتحان کنیم. مرگ چیست؟ هوشیارى کجا است؟ و آیا علم مى تواند روح را بیابد؟
شرمنده از این که دیر به دیر آپ می کنم . باور کنید وقت ندارم .
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |