لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید به جاروکردن مادرت، به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد، به راننده ی چاق اتوبوس ، به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد، به راننده ی آژانسی که چرت می زند، به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند، به مجری نیمه شب رادیو، به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد، به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند، به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد، به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی، به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان، به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده، به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید، به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد، به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی، به هول شدن همکلاسی ات پای تخته، به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی، به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!! آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند! آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند، بارمی برند، بی خوابی می کشند، کهنه می پوشند، جارمی زنند سرما و گرما می کشند، وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت چه تلخ است بعد از سالها جستجو قرارمون این نبود بسیار نمیخواهم
زیبایی های بکر طبیعت در ویتنام
زیبایی های ویتنام خصوصا خلیج هالونگ که یکی از زیباترین مناظر طبیعت در ویتنام است قابل توصیف نیست؛ سازه هایی از سنگ آهک، ارک های صخره ای، آب های شفاف، تالاب های خارج از دسترس، پرتگاه هایی با شیب تند، خلیج های کوچک آرامش بخش، غارهای وهم آور و هزاران جزیره کوچک زیبا که مجموعه ای از شگفتی ها را در خود جای داده اند.
خلیج Halong به معنای اژدهای نزولکرده خلیج کوچکی واقع در استان کوانگ نن در شمال شرقی ویتنام است که از نظر اجرایی به شهر هالونگ، شهرک کام فا و بخشی از ناحیه وان دون تعلق دارد. این خلیج در فهرست میراث جهانی یونسکو جای داشته و یکی از مقاصد محبوب گردشگران است. بطوریکه در سال 1994 منطقه? مرکزی خلیج هالونگ از سوی یونسکو در فهرست میراث جهانی قرار گرفت و در سال 2009، بنیاد عجایب هفتگانه? جدید این خلیج را در فهرست نامزدهایش به عنوان یکی از عجایب هفتگانه طبیعت دنیا وارد نمود.
از ویژگیهای خلیج هالونگ وجود هزاران جزیره و کارستِ سنگ آهکی در شکلها و اندازههای گوناگون است. این جزیره همچنین مرکز منطقه? بزرگتری است که خلیج بای تو لونگ در شمال شرقی و جزیرههای کات با در جنوب غربی را در برگرفته و همگی این مناطق از نظر زمینشناسی، جغرافیایی، ژئومورفولوژی، آب و هوا و خصوصیات فرهنگی شرایط یکسانی دارند. بنا بر پژوهشهای تاریخی انجامگرفته، انسانِ پیش از تاریخ در حدود دهها هزار سال پیش در این منطقه میزیسته است. خلیج هالونگ همچنین شاهد رویدادهای مهمی در تاریخ ویتنام بوده و مصنوعات بسیاری در بای تو موت، غار دائو گو و بای چای کشف شده است.
خلیج هالونگ مساحتی در حدود 1.553 کیلومتر مربع شامل 1.960 جزیره? کوچک و عمدتاً سنگ آهکی را در بر میگیرد. مرکز این خلیج منطقهای به مساحت 334 کیلومتر مربع است که با دارا بودن 775 جزیره? کوچک از تراکم بالایی برخوردار است. سنگ آهکی که در این خلیج وجود دارد در طول 500 میلیون سال و تحت شرایط و محیطهای گوناگون شکل گرفته است. همچنین تکامل کارستهای خلیج هالونگ در طی 20 میلیون سال و تحت تأثیر آب و هوای مرطوب گرمسیری روی داده است. تنوع جغرافیایی محیط منطقه، تنوعی زیستی را بهوجود آورده است که اکوسیستمهای همیشهسبز گرمسیری، اقیانوسی و ساحلی را در بر میگیرد. خلیج هالونگ همچنین موطن 14 گونه? گیاهی بومی و 50 گونه? جانوری بومی است.
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب کنید
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
...به دستان پدرت،
....نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!
فهمیدم که گاهی
هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
شب است و دربدر کوچه های پر دردم
فقیرو خسته بدنبال گمشده ام میگردم
اسیر ظلمتم ای ماه, پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
نا امیدی
همان امید است
که بوی "نا" میگیرد
از بس که میماند ته دل...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
این روزها عجیب درد روحم را به دوش میکشم
...خدایا...
قرص های فراموشیم کجاست؟!!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
نگران نباش
نفرینت نمیکنم!
همینکه دیگر جایت در دعاهایم خالیست
برایت کافیست!!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
بعد از تو
جای خالی دلم مثل کفش های سیندرلا
اندازه هیچ یک از مردمان شهر نمیشود
...حتی به زور...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
بدون تو دنیا خالیست
مگر تو چند نفر بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
فریب باغبان را نخور ای گل!
اگر آب میدهد گلاب میخواهد
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
"عبور"
تکرار غمگین آدمهاست...
صدای کفش هایی که دیگر نمی آیند...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
سیاهی زیر چشم هایم را دوست دارم
جای پای رفتن توست...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
نیمه گمشده ات را
کامل بیابی...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
قرار بود برای برقراری هم بکوشیم
نه بیقراری...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
تنها کمی ... برای چشم به هم زدنی
دستت را به من بده تا دلت را در آغوش بگیرم...
لعنت به تمام کسانی که تو نیستند
ولی عطر تورا میزنند!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
نویسنده ها "سیگار" میکشند
شاعرها"هجران"
نقاش ها "تابلو"
زندانی ها "تنهایی"
دزدها "سرک"
مریض ها "درد"
بچه ها "قد"
و من برای کشیدن
"نفس های تورا" انتخاب میکنم
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
غم انگیزه که
سال های زیادی از زندگیت رو تصور کنی
که گل به خاطر تو
شکفته میشه
و بعد بفهمی
که نگاهش به آسمان بوده
نه تو...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
اگر با گرگ ها زندگی میکنی
زوزه کشیدن را بیاموز
من در روزگاری زندگی میکنم که تنها خدایش
از پشت خنجر نمیزند!!!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
چه دنیای عجیبی است
هر وقت حرف دلم را زدم
...دلت را زدم...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
دوستت دارم را برای هردویمان فرستادی
هم من, هم او
خیانت میکردی یا عدالتت بود؟؟؟
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
تو میخواستی بشی "سنگ صبورم"
تو شدی "سنگ"
و من هنوز " صبورم"!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
عکست را نگاه میکنم...
آخ که این عکس پیر نمیشود اما...
پیرم میکند
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
خدایا
یا فریاد در گلویم را بگیر
یا بغض گلوگیرم را...
هرکدام راه دیگری را بسته...
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
بگذار توی همین یک جمله ...
دوباره عاشق هم باشیم...
من نامت را صدا میکنم...
تو بگو جانم...!
*
*
*
*
*
*************************************
*
*
*
*
*
اگر امشب از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...
...................................................................................................................................
افسردگی گرفتید؟؟؟؟ ببخشید
اما گاهی لازمه واسه غصه هامون قصه بسازیم, تا به دلمون بشینن...
پردیس
افلاطون گفته روح دایره است
و من دایره های روحم را کشف کردم!
پنح دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم
در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من می دهند
و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود
نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم
همه ما دلمان می خواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم
و گاهی اوقات نداریم!
گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی ما می گذارند
... به آنهایی که در دایره آخر هستند و سعی می کنند که اعتماد به نفس ما را از بین ببرند
نمی توانی کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشد
و گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث می شود
حتی در مفایسه با تنهایی ات، بیشتر احساس تنهایی کنی...
در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول
ممکن است باعث شود راهت را گم کنی
یا شاید باعث شود وجود خودت که تو را "تو" می کند را ازدست بدهی
گاه سالها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی
به همین دلیل بسیار مهم است
که افرادی را در اطرافت داشته باشی که دوستت بدارند
حتی گاهی بیشتر از آنچه که
خودت می توانی خودت را دوست داشته باشی
در مواجه با افراد از خودت بپرس
این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...
در کنار او می توانم خودم باشم؟
با او می توانم رو راست باشم؟
می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟
در کنار او احساس راحتی می کنم؟
وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟
و وقتی می رود چه حالی می شوم؟
وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او روراستم؟
آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟
فلسفه وجود این 5 دایره، شناخت است، نه پیش داوری
پس با خودت روراست باش
با افرادی که در نظر تو بد خلق اند، مدارا کن
و خودت را مقید نکن که چون به صرف اینکه با کسی در سر کار و یا اوقاتی ممتد
هر روز زمانی را می گذرانی
باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی
در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری
حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی
ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود
از خودت بپرس
در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟
آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند
با این افراد و در کنار آنها، قدرتمندی...
ارزشهای مشترک با آنها داری
و با حضور آنها در زندگیت، دنیا را زیباتر می بینی
دوستان و همراهانی خارق العاده!
دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک می کنند
مربیان... آموزگاران
و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند
بیرون رفتن و خندیدن...
چیزی به تو اضافه نمی کنند
ولی در عین حال هم باعث نمی شوند که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی
دایره سوم همکاران و اقوامند
و شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند
و تاثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی
هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمی کنی
و به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند
افراد این دایره در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند و لاغیر
دایره چهارم سر آغاز عزم راسخ توست!
آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند
افراد این دایره لزوما" با خود واقعی تو مرتبط نیستند
حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباطی
افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند...
در کنار آنها نمی توانی راحت باشی
و وقتی آنها را می بینی شاید حتی آشفته و پریشان شوی
دایره آخر جای دورترین افراد است
جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند، تحقیرت کرده اند،
کسانی که همیشه به تو انرژی منفی می دهند
و احساسات زجرآوری را با آنها تجربه می کنی
خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی
اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارند
مستقیما" روح و روان تو را هدف قرار دهند
نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...
یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند
شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن
چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد
و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمی کند!
وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی
وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی
وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!
وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.
انتخاب با توست...
ما کسانی که به فکرمان هستند را نگران می کنیم و حتی به گریه می اندازیم
و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به فکر ما نیستند!
این یکی از حقایق عجیب زندگی است،
و اگر این را بفهمی،
هیچوقت برای تغییر دیر نیست!
شیر : اوه. من میتونم به راحتی برات درستش کنم.
روباه : اوه. ولی پنجههای بزرگ تو فقط اونو خرابتر میکنه.
شیر : اوه. نه. بده برات تعمیرش میکنم.
روباه : مسخره است. هر احمقی میدونه که یک شیر تنبل با چنگالهای بزرگ نمیتونه یه ساعت مچی پیچیده رو تعمیر کنه.
شیر : البته که میتونه. اونو بده تا برات تعمیرش کنم.
شیر داخل لانهاش شد و بعد از مدتی با ساعتی که به خوبی کار میکرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شیر دوباره زیر آفتاب دراز کشید و رضایتمندانه به خود میبالید.
بعد از مدت کمی گرگی رسید و به شیر لمیده در زیر آفتاب نگاهی کرد.
گرگ : میتونم امشب بیام و با تو تلویزیون نگاه کنم؟ چون تلویزیونم خرابه.
شیر : اوه. من میتونم به راحتی برات درستش کنم.
گرگ : از من توقع نداری که این چرند رو باور کنم. امکان نداره که یک شیر تنبل با چنگالهای بزرگ بتونه یک تلویزیون پیچیده رو درست کنه.
شیر : مهم نیست. میخواهی امتحان کنی؟
شیر داخل لانهاش شد و بعد از مدتی با تلویزیون تعمیر شده برگشت. گرگ شگفت زده و با خوشحالی دور شد.
حال ببینیم در لانه شیر چه خبره؟
در یک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسیار پیچیده بوسیله ابزارهای مخصوص هستند و در طرف دیگر شیر بزرگ مفتخرانه لمیده است.
نتیجه :
اگر میخواهید بدانید چرا یک مدیر مشهور است به کار زیردستانش توجه کنید.
اگر میخواهید مدیر موفق و مؤثری باشید از هوشمندی و ارتقاء کارکنانتان نهراسید بلکه به آنها فرصت رشد بدهید. این مسأله چیزی از توانمندیهای شما نمیکاهد.
به قول بیل گیتس، مدیران موفق افراد باهوشتر از خود را استخدام میکنند.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |