1- به «سادگی» بازگردید: خانه تان را تر تمیز کنید ، آن چه را که لازم ندارید دور بیاندازید (یا به کسی که نیاز دارد بدهید) دور و برتان را خلوت کنید. «سادگی» فقط مربوط به محیط زندگی نیست. با خودتان خلوت کنید ذهنتان را Defrag کنید! چیز هایی خیلی خیلی کوچکی هستند که ما را آزار میدهند و خودمان از وجود آنها بی خبریم. شاید سر یک موضوع کوچک از کسی رنجیدهاید ولی وقتی با آرامش از زاویهای دیگر به موضوع نگاه میکنید ببینید این موضوع کوچک اصلآ ارزش فکر کردن ندارد. 2- «برچسب» نزنید: این خیلی مهمه! شناختی که ما از خیلی از چیزها در زندگی داریم با گذر زمان و تاثیر پذیری از دین و فرهنگ و محیط زندگی مان بوجود آمدهاند و آن چه ما میبینیم برچسبی است که ذهنمان بر آن زده نه حقیقت. بیایید یک تمرین با هم انجام دهید ، به دور و برتان نگاه کنید و چیزی را انتخاب کنید و به آن نگاه کنید. ذهن شما حالا بلافاصله دنبال برچسب آن جسم میرود. حالا رویتان را برگردانید و نفسی عمیق بکشید و دوباره به آن نگاه کنید ولی اجازه ندهید ذهنتان برچسب آن را پیدا کند. میدونم سخت است ، آرام باشید و فقط نگاه کنید. سعی کنید چیزی در آن ببینید که هرگز ندیده بودید. این کاری است که عارفان و خصوصآ بوداییان زیاد انجام میدهند. بگذارید مثال بزنم ، مثلآ من یک بچهی کوچک را کنارم میبینم که روی زمین نشسته و با اسباب بازی هایش بازی میکند و سر و صدا میکند. بسته به شخصیتم ذهنم برچسب های مختلفی به آن میزند. مثلآ اینکه «تو هیچی از زندگی نمیفهمی» ، «تو فکر میکنی دنیا همین چهار تا اسباب بازیه» ، «تو که مشکلات منو نداری!» قرار نیست به وضوح این ها در ذهنم خطور پیدا کند بلکه تفکر ضعیفی است که در ضمیر نا خودآگاه بوجود میاید. حالا سعی میکنم دیدم را عوض کنم ، نگاه کنم به اینکه آن بچه چطور از همان اسباب بازی کوچک بیارزش لذت میبرد و خوشحال است و من همچنان به اتفاق کوچکی که سال ها پیش افتاده فکر میکنم. 3- از هر چیز کوچکی لذت ببرید: آیا منتظر نشستهاید تا کسی در بزند و یک میلیارد تومان به شما هدیه کند؟ آن وقت خوشحال خواهید شد؟! هرگز همچین اتفاقی نخواهد افتاد و اگر شما منتظرش باشید هرگز خوشحال نخواهید شد. میتوانید در همان چند دقیقه که سیب را میخورید فقط به آن سیب فکر کنید ، مطمئن باشید کار های بعدیتان را اینگونه بهتر انجام میدهید. اینکه چگونه با زحمت تهیه شده است. خاک ، باران ، درخت ، هوا ، آفتاب و اکنون در دست شماست تا از آن لذت ببرید. 4- کار های جدید بکنید: کار جدیدی را امتحان کنید. کاری را بکنید که همیشه دوست داشتهاید بکنید اما تا کنون نکردهاید. هر کاری که هست سریعآ وسایل لازم را آماده کنید و انجامش دهید. 5- برای کاری که دوست دارید وقت بگذارید: یکی از دلایل خستگی ما از زندگی قید و بند هایی است که گرفتارشان هستیم. اینکه باید سر ساعت از خواب بلند شویم و سر ساعت در جای دیگری باشیم و همش در قانون و اجبار زندگی کنیم. 6-عوامل ناراحت کننده را دور بیاندازید: همانطور که باید سعی کنیم به آنچه علاقه داریم بیشتر نزدیک شویم باید از آنچه موجب ناراحتی ما میشود دوری کنیم. فرقی نمیکند شاید یک کانال تلویزیون باشد ، یک آدم ، یک وبلاگ یا یک خیابان. تحت هیچ شرایطی به هیچ کس و هیچ چیز اجازه ندهید اوقات خوش را از شما بگیرد. 7- ولش کنید: میدونم ، منم اذیت میشم وقتی روزم را با یک Todo list (لیست کارهای روزانه) انجام نشده به پایان میرسونم. اما فکر میکنید توی قبر ناراحت این خواهید بود که چرا آن روز آن لیست را نا تمام گذاشتید یا اینکه چرا از زندگی لذت بیشتری نبردید و حالا فرصت به پایان رسیده است؟ این به معنی تنبلی نیست بلکه هر موقع نتوانستید کاری را در وقت معین انجام دهید هی به آن فکر نکنید. همیشه فردایی هست. 8- «گیک» درون تان را خوشحال کنید: این هم خیلی مهم است! همهی ما بدون استثنا یک گیک درونی داریم. یعنی وقتی کار خاصی انجام میدهیم دیگر گذر زمان را احساس نمیکنیم و فقط به آن فکر میکنیم. این میتواند راجع به هر چیزی باشد. احتمالآ میدانید که من نسبت به کامپیوتر این طوری هستم ، وقتی دارم با کامپیوتر کار میکنم متوجه گذر زمان نمیشم و به چیز های دیگه فکر نمیکنم. ممکن است شما به باغبانی یا ورزش یا هر چیز دیگه همچین علاقهای داشته باشید. پس پیدا کنید که نسبت به چه چیزی همچین علاقهای دارید. یک راه خوب این است که ببینید نسبت به چی علاقهی فوق العاده زیادی دارید که باعث میشود دیگران به شما نگاه های عجیب غریب بکنند! 9- قدر دان باشید: هم من و هم شما هزار بار از این توصیه ها شنیدهایم ، این هزار و یک بار! من که خودم دارم مینویسمش هم فراموش خواهم کرد پس فقط سعی کنیم به خاطر داشته باشیم که قدر دان باشیم. قدر چی؟ قدر چشمانی که دارد این سطور را میخواند قدر دست سالمی که ماوس را به زیبایی حرکت میدهد. قدر اینکه در همین مدت که شما این مقاله را میخواندید چند نفر از این دنیا رفتند اما شما هم چنان زندهاید. 10- فقط منتظر «نتیجه» نباشید: آیا شما برای امروز زندگی میکنید یا برای رسیدن به آن چه در آینده میخواهید؟ اگر هی برای رسیدن و دیدن نتیجهی هدف های متعدد دست و پا بزنیم کی میخواهیم از زندگی لذت ببریم؟ اینکه شما این پست را ببینید و بی تفاوت بگذرید مثل گاز زدن روبات به همان سیب است…
دفعهی بعد که خواستید میوه ، چای ، غذا بخورید از آن لذت ببرید! به نظر پیشنهاد احمقانهایه نه؟ ولی حقیقت داره ، ما موقع این لذت ها حواسمان به همه جا هست غیر از خود آن لذت ، به کاری که قرار است بعدآ بکنیم ، به آنچه در گذشته انجام دادهایم و فقط مثل یک روبات به سیب گاز میزنیم تا تمام شود.
کم کم برنامهتان را سبک کنید تا وقت کنید به کار هایی که دوست دارید هم برسید. اگر فکر میکنید این کار به شما ضرر خواهد زد 180 درجه اشتباه فکر میکنید!
گاهی اوقات مراحل رسیدن به یک هدف خیلی بهتر از نتیجهی آن است. پس از تلاشی که برای رسیدن به یک هدف میکنید لذت ببرید. مثل مادری که کودکش را بزرگ میکند. اگر بچهای وجود نداشت و آدم های جدید 40 ساله به دنیا میآمدند با همسر و کار و خانه و زندگی جالب بود؟ زیبایی در این است که کودک مرحله به مرحله با کمک دیگران رشد میکند و ما از مراحل رشد آن لذت میبریم و اینکه وقتی بزرگ میشود هم به آن علاقه داریم چون میدانیم برایش زحمت کشیدهایم و آن زحمت ها به صورت خاطره هایی خوش به یادمان میآیند.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |